eitaa logo
شهیدانه
1.7هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
6.1هزار ویدیو
14 فایل
🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃🌸 *وَلَا تَحسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُوا۟ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَموَ ٰ⁠تا بَلۡ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهم یُرزقون به یاد شهدای عزیز هستیم تا شهدا شفیع مان باشند مطالب شهدایی و مذهبی و سیاسی روز خادم‌کانال: @Salam_bar_mahdi_fatemehh
مشاهده در ایتا
دانلود
داستانی زیبا از شهید عباس بابایی ✅ پرویز سعیدی نقل می کند: با عباس در کلاس هشتم درس می خواندیم و یک روز هنگام عبور از محله «چگینی» از توابع شهرستان قزوین ، یکی از نوجوانان آن محل به خاطر اختلاف قبلی با دوست ما به یکباره با دیدنش به او ناسزا گفت و این باعث شد تا منهم با او گلاویز شوم. ■ ما با عباس سه نفر بودیم و او فقط یک نفر تنها بود. □ عباس که هیکل قوی اندامی داشت، پیش آمد و برخلاف انتظار ما، که توقع داشتیم او به یاریمان بیاید. سعی کرد تا ما را از یکدیگر جدا کند و به درگیری پایان دهد. ■ وقتی تلاش خود را بی نتیجه دید، ناگهان قیافه ای بسیار جدی گرفت و در جانبداری از طرف مقابل جلوی درگیری را گرفت. □ من و دوستم که از حرکت عباس به خشم آمده بودیم، مجبور به خاتمه درگیری شدیم و به نشانه اعتراض و ناراحتی با او قهر کردیم. □ سپس بی آنکه به عباس اعتنا کنیم، راهمان را در پیش گرفتیم، اما او در طول راه در کنار ما حرکت می‌کرد و با صدای بلند می‌گفت : ■ او اشتباه کرد که ناسزا گفت و همان اول دعوا قبول کرد که اشتباه کرده ، ولی اگر ما سه نفر کوتاه نمی آمدیم و او را می‌زدیم اشتباه ما بسیار بزرگتر بود. □ این عدالت و انصاف نبود که سه نفر یک نفر را کتک بزند و اگر این اتفاق صد بار هم تکرار شود من جلوی دعوا را خواهم گرفت. ■ فردای آن روز در محله چگینی عباس و آن نفر به استقبال ما آمدند و آشتی کردیم. @shahid_seyed_mahdy