eitaa logo
شهیدانه
2.2هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
10.9هزار ویدیو
18 فایل
🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃🌸 *وَلَا تَحسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُوا۟ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَموَ ٰ⁠تا بَلۡ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهم یُرزقون به یاد شهدای عزیز هستیم تا شهدا شفیع مان باشند مطالب شهدایی و مذهبی و سیاسی روز خادم‌کانال: @Salam_bar_mahdi_fatemehh
مشاهده در ایتا
دانلود
📖این کتاب زندگی و خاطرات پانزده نفر از شهیدان مدافع حرم، اعم از ایرانی، افغانستانی و پاکستانی است. 📖نویسنده ی این کتاب خانم «عالمه طهماسبی» سعی کرده است با نقل خاطراتی ساده و روان، روایت گر منش و سیره شهیدانی باشد که با وجود روزمرگی و غفلت های زندگی مادی امروزی، مسیر تکامل و قرب الی الله را طی کرده اند. 📖شهید «جواد اکبری»، «سجاد روشنایی»، «مهدی حسینی»، «ابراهیم رضایی» و «سید مصطفی موسوی» از جمله این شهیدان هستند. ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی @maghar98
🌼از روزی که اسمش را نوشتم مدرسه، آفتاب نزده راه می‌افتاد. وضع مالی مان خوب نبود. این را خوب می فهمید. پیاده می رفت. هر بار هم که می‌خواست برود، اگر توی خانه چیزی داشتیم، می برد. اگر هم نداشتیم آن روز را گرسنه می گذراند. 🌼سر سفره مدرسه که بچه‌ها می‌نشستند، کمی دورتر زبانش را توی دهانش می چرخاند؛ انگار که دارد چیزی می خورد. بعد از مدرسه، کهنه ترین پتوی خانه را می‌گرفت و یک گوشه استراحت می‌کرد. 🌼دست های کوچکش خیلی زود زمختی کار بنایی را چشید. روزهایی که می رفت شاگرد بنایی، بیشتر حقوقش را به من می‌داد، بقیه اش را هم پس انداز می کرد. 🌼نمازها و سجده هایش دیدنی بود. با خودم می گفتم مگر چند سالت است که اینطور اشک می ریزی؟ گاهی ترس برم می‌داشت. می‌رفتم و صدایش می زدم، جواب نمی‌داد. بلندش که می‌کردم صورت خیسش را می‌دیدم. می‌گفت: مامان! نمی ذاری توی حال خودم باشم؟ 🌼تشییع جنازه یکی از اقوام که رفته بودیم، یکی از خانم‌ها شیون و زاری می کرد. ناراحت شد. گفت: مامان شما یه موقع توی مصیبت این کارو نکنی ها. کلی نامحرم صدات رو میشنون. ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی @maghar98