.
.
#زینب گفت: «خدایا، آرزوی من قوی تر است یا آرزوی مادر؟ من میخواهم بماند. او می خواهد برود. نه من که #حسن و #حسین و پدر. چهار به یک. باز هم او قوی تر است؟»
و خود پاسخ خود را داد که «آری، ای زینب، یک او از چهار شما قوی تر است، وگرنه نیمه شب به على که گریه میکرد، نمیگفت: خودت مرا #غسل بده و #کفن کن و #نماز بر جنازه ام بخوان و در قبر بگذار، و لحد مرا بچین و خاک برقبرم بریز و سپس بالای سر رو به صورتم بنشین، و بسیار #قرآن بخوان ...
یا آن پیرهن را که دست اسماء امانت بود، نمی گرفت و به تو نمی سپرد و نمی گفت: این پیراهن مال برادرت حسین است. امانت پیش تو باشد.
زینب گفت: «این که برای حسین خیلی بزرگ است!»
(قیمت پشت جلد: ۲۰ هزار تومان)
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی.
.
@maghar98