محمد یک حدیث داشت که ساخته خودش بود و همه جا می گفت: 《 الشهداء الشمرون افضل من الشهدا التهرون.😁😁😁》
بعد توضیح می داد که: 《 اجر من و شما پیش خدا یکی نیست چون من بچه شمرونم و شما بچه ی تهرون. 》 از بس از این آیه ها و حدیث های کیلویی ساخته بود، بنده خداها ترک ها و یزدی ها که بغل چادر ما مستقر بودند باور کردند که محمد آقا واقعاً روحانی است. دوستش داشتند و با او عشق و حال می کردند.
یک روز قرار شد به امامت محمد آقا نماز جماعت بخوانیم. همه به صف شدیم توی چادر. و محمد آقا برای اینکه خیط نشود یک ملافه سفید را مثل عمامه پیچاند دور سرش و ایستاد جلو. بعد هم گفت یک مسئله شرعی هست، اجازه بدین من فارسی بگم تا همه متوجه بشن یه روایتی داریم که میگه اگه کسی بیست روز، روزی یه انار یک کیلویی بخوره قصری از نور و زمرّد تو بهشت هست که مال او میشه.🤑🤭 یزدیها که خیلی مومن و خوش طینت بودند خیلی زود باور کردند.😁
فردا دیدیم تدارکات یزدیها، چهار تا جعبه ی انار آورده، هر کدام یک کیلو.😁محمد آقا به آنها تذکر میداد و میگفت بعضی از علما میگن که یه دونه از این انارها نباید بیفته زمین.😉
خوششان میآمد میخندیدن که نگو و نپرس😂😂😂 همه می گفتن این محمد آقا عجب آدمی باحالیه....😚😁🙃
#کوچه_نقاش_ها
ص۲۵۱