#ویژه
✍️خاطره ای به نقل از یکی از دوستان شهید حسین زینال زاده:
«بعد شهادت حسین و دانیال، خیلی اذیت بودیم و تلاش کردیم یه دورهمی راه بندازیم برای جمع بچه های حوزه بسیج دانشجویی امام حسین(ع).
اصلا هیئتی که قبلا داشتیم،دوباره شروع شد به یاد این دو تا شهید.
پارسال روز تولد شهید دانیال که قرار بود سر خاکش جمع بشیم، با بچه های حوزه امام حسین(ع) هماهنگ کردیم یکم زودتر بریم. صبح رفتیم بهشت رضا و اونجا نشستیم و دورهم یه صبحانه ای خوردیم.
همون حوالی سر صبح که رسیدیم سر خاک، از رفیق شهیدم که زبونم نمی چرخه بگم رفیق شهیدم در گوشی بهش گفتم که:«حسین،زندگی سخت شده»
[اون زمان درگیر مراسم عروسی و خونه گرفتن بودم ولی با امکانات من مقدور نبود این مسیر و باید حالا حالا ها تو عقد می موندم و از اون طرف دوران عقدم هم خیلی طولانی شده بود و همه چیز بهم ریخته بود.]
هنوز لقمه آخر صبحانه رو نخورده بودم که یکی از رفقای دیگه دیدم بهم داره زنگ میزنه، جواب دادم تلفنو، بعد احوال پرسی گفت:« یه خونه دارم خالیه ، بیا توش بشین!»
قرار گذاشتیم، شب خونه رو دیدم, جزییات ماجرای اون شب زیاده ولی همینو بگم که پول رهن و اجاره و... اش همه جور شد و من امروز ده ماهه که سر خونه خودمم...
رفیق شهیدم رفاقت کرد در حق رفیقی که بلد نبود رفاقت کنه با حسین و ما قدرش رو ندونستیم.
این خاطره رو گفتم چون دوست داشتم مادر شهید بدونه حسین بعد شهادتش هم کار از دستش برمیاد.»
#رفیق_شهیدم
شهید مدافع امنیت حسین زینال زاد
@shahid_zeinallzadeh313🕊