eitaa logo
روایتگری شهدا
22.9هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
#ماجرای_عکسی ک بارهادیده ایم #پیکراین شهید بزرگوار هنوز مفقود است🌸 #دامه مطلب 👇👇👇 @raveyan
🌹بسم رب الشهداء و الصديقين🌹 💞روایتگری شهدا درگروه بیان معنوی💞 👤عرض سلام و شب به خير به همه ی همراهان بیان معنوی✋💐 با يک داستان ديگه ازشهید ابراهیم هادی مهمون دلاي پاکتون هستيم. 〰〰〰〰〰〰〰〰 🍀قسمت سوم 🍀رفاقت ✍بارهامی دیـدم ابراهیم،بابچه هائی که نه ظاهرمذهبی داشتندونه به دنبال مسـائل دینی بودندرفیق می شد.آنهاراجذب ورزش می کـردوبه مروربه مسجدوهیئت می کشاند. یکی ازآنهاخیلی ازبقیه بدتربود.همیشـه ازخوردن مشروب وکارهای خلافش می گفت. اصلا چیزی ازدین نمی دانسـت.نه نمازونه روزه،به هیچ چیزهم اهمیت نمی داد.حتی گفت:تاحالاهیچ جلسه مذهبی یاهیئت نرفته ام. به ابراهیم گفتم:آقاابرام اینهاکی هسـتنددنبال خودت می یاری!؟باتعجب پرسید:چطور،چی شده؟! گفتم:دیشـب این پسـردنبال شـماواردهیئت شـد.بعدهم آمدوکنارمن نشست.حاج آقاداشت صحبت می کرد.ازمظلومیت امام حسین(ع)وکارهای یزیدمی گفت. این پسـرهم خیره خیره وباعصبانیت گوش می کرد.وقتی چراغ هاخاموش شد.به جای اینکه اشک بریزه،مرتب فحش های ناجوربه یزیدمی داد!! ابراهیم داشـت باتعجب گوش می کرد.یکدفعه زدزیرخنده.بعدهم گفت:عیبی نداره،این پسرتاحالاهیئت نرفته وگریه نکرده.مطمئن باش باامام حسین(ع)که رفیق بشـه تغییرمی کنه.ماهم اگرایـن بچه هارومذهبی کنیم هنرکردیم. دوسـتی ابراهیم بااین پسربه جایی رسیدکه همه کارهای اشتباهش راکنارگذاشت.اویکی ازبچه های خوب ورزشکارشد. چندماه بعدودریکی ازروزهای عید،همان پسررادیدم.بعدازورزش یک جعبه شیرینی خریدوپخش کرد. بعدگفت:رفقامن مدیون همه شماهستم،من مدیون آقاابرام هستم.ازخداخیلی ممنونم.من اگرباشماآشنانشده بودم معلوم نبودالان کجابودم و... ماهم باتعجب نگاهش می کردیم.بابچه هاآمدیم بیرون،توی راه به کارهای ابراهیم دقت می کردم. چقدرزیبایکی یکی بچه هاراجذب ورزش می کرد.بعدهم آنهارابه مسجدوهیئت می کشاندوبه قول خودش می انداخت تودامن امام حسین(ع). پیامبربه امیرالمؤمنین(ع)افتادم که فرمودند:یاعلی،اگریک نفربه واسطه توهدایت شودازآنچه آفتاب برآن می تابدبالاتراست ☀️لینک گروه https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLgTQ9fMnBaKA @majnon100 ➖✨🌹➖ شهدا شرمنده ایم...😭😭🌸 جهت تعجیل در فرج اقا و شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات جمیل ختم کنید.🌸🌸
جلوی دادگستری فریاد میزدند:مرگ بر بهشتی ! - چرا امام ساکت اند؟ای کاش جواب این توهین ها را میدادند. شهید بهشتی:برادر!قرار نیست درمشکلات ازامام هزینه کنیم.ما سپربلای اوییم .نه او سپر ما ! @Afsaran_ir
faal9260«من زشتم! اگه شهید بشم هیچ‌کس برام کاری نمی‌کنه! تو یه پوستر برام بزن معروف بشم» و خندید… وحالا همه جا پوسترش هست شهیدمدافع حرم هادی ذوالفقاری 🌷 azimyq1اللهم صل علی محمدوال محمدوعجل فرجهم
🌹بسم رب الشهداء و الصديقين🌹 💞روایتگری شهدا درگروه بیان معنوی💞 👤عرض سلام و شب به خير به همه ی همراهان بیان معنوی✋💐 با يک داستان ديگه ازشهید ابراهیم هادی مهمون دلاي پاکتون هستيم. 〰〰〰〰〰〰〰〰 🌸قسمت چهارم 🌸ورزش1 ازدیگرکارهائی کـه درمجموعه ورزش باسـتانی انجام می شـداین بودکـه بچه هابه صـورت گروهی به زورخانه های دیگـرمی رفتندوآنجاورزش می کردند.یک شب ماه رمضان مابه زورخانه ای درکرج رفتیم. آن شـب رافراموش نمی کنم.ابراهیم شعرمی خواند.دعامی خواندوورزش می کرد. مدتی طولانی بودکه ابراهیم درکنارگودمشغول شنای زورخانه ای بود.چندسـری بچه های داخل گودعوض شدند.اماابراهیم همچنان مشغول شنابود. اصلابه کسی توجه نمی کرد. پیرمردی دربالای سـکونشسـته بودوبه ورزش بچه هانـگاه می کرد.پیش من آمد.ابراهیم رانشـان دادوباناراحتی گفت:آقا،این جوان کیه؟!باتعجب گفتم:چطورمگه!؟ گفت:من که واردشدم،ایشان داشت شنا می رفت.من باتسبیح،شنارفتنش راشـمردم.تاالان هفت دورتسبیح رفته یعنی هفتصدتاشنا!توروخدابیارش بالاالان حالش به هم می خوره. ورزش که تمام شدابراهیم اصلا احساس خستگی نمی کرد.انگارنه انگارکه حدودچهارساعت شنارفته! ☀️لینک گروه https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLgTQ9fMnBaKA @majnon100 ➖✨🌹➖✨🌹➖✨🌹➖ 🌷ان شاالله از ادامه دهندگان راه شهدا 🌹باشیم و اون دنیا بتونیم سرمون رو بالا بگیریم و شرمنده شون نباشیم 🔹🔹🔹 شادی روح طیبه ی شهدا صلوات🌹🌹 التماس دعای فرج
🌷🌷🌷 شهید فخار وصیت کرده بود که قبر من باید خاکی باشد. شهید فخار شهید شد ولی بر اثر توجه نداشتن به وصیت شهید، بر روی قبر شهید سنگ قبر می گذارند. فردای آن روز می‌آیند گلزار، ناگهان می‌بینند که سنگ قبر شکسته، دوباره سنگ قبر برای آن شهید قرار می‌دهند. روز بعد دوباره به گلزار می‌آیند و با کمال تعجب می‌بینند که سنگ قبر شکسته است. شب روز دوم شهید به خواب نزدیکانش می‌آید و می‌گوید مگر من وصیت نکرده‌ام که قبر من خاکی باشد و از آن روز تا الان قبر آن شهید در گلزار شهدای کازرون خاکی است.🌷🌷🌷 👇👇👇 🆔 @TebyanOnline
☀️روایتگری شهدا☀️ شهید محمد معماریان شهيدي كه بعد ازشهادت مادر خود را با شال سبز متبرک به ضریح امام حسین علیه السلام شفا داد عکس دوشهید صاحب کرامت رابا هم گذاشتم زیرا درتکمیل تصویرشهید شفیعی،شهیدی که بعد از 16 سال پیکر مطهرش سالم بود (درپست شماره 313majnon313)دربین تصاویر قبل موجود است وشهید معماریان که بعد از شهادت بصورت شبه معجزه ای مادرش راشفا داد، و خداوند چنين مقدر کرده تا جلوه ای ديگر از کرامات شهداء رو ببينیم. يادي که در دلها هرگز نمي ميرد ياد شهيدان است. ياد شهيدان است. ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
روایتگری شهدا شهید محمد معماریان شهيدي كه بعد ازشهادت مادر خود را با شال سبز متبرک به ضریح امام حسین علیه السلام شفا داد عکس دوشهید صاحب کرامت رابا هم گذاشتم زیرا درتکمیل تصویرشهید شفیعی،شهیدی که بعد از 16 سال پیکر مطهرش سالم بود (درپست شماره 313majnon313)دربین تصاویر قبل موجود است وشهید معماریان که بعد از شهادت بصورت شبه معجزه ای مادرش راشفا داد، و خداوند چنين مقدر کرده تا جلوه ای ديگر از کرامات شهداء رو ببينیم. يادي که در دلها هرگز نمي ميرد ياد شهيدان است. ياد شهيدان است. در سال 1368 كرامتي از سيدالشهدا(ع) ، در شهر قم مشاهده شد و طي آن مادر شهيدي شفا يافت و مادرشهید این بانوي محترم، جريان را به به نگارش درآوردند اما خلاصه ان. مادر شهيد محمد معماريان، روز اول محرم به اتفاق خانواده به يكي از روستاهاي اطراف قم مسافرت كردند و در اثر حادثه‌اي به زمين افتادند، پس از حاضر شدن دكتر از درمانگاه منطقه، قرار شد به خاطر احتمال خون‌ريزي مغزي و به پيشنهاد پزشك، سريعاً‌به قم منتقل گردند و پس از درمان‌هاي اوليه و عكس‌برداري مشخص شد پاي ايشان دچار شكستگي گشته و احتياج به گچ گرفتن دارد، ولي وي از گچ گرفتن خودداري كرده و با مراجعه به پيرمرد شكسته‌بندي به نام حاج محمد، پاهاي خود را بست و درد را تحمل مي‌كرد و به توصية پزشك معالج به استراحت پرداخت تا پايش جوش خورده و شكستگي برطرف گردد. در روز هشتم، باعصا سوار بر ماشين شده و در مسجدالمهدي(ع) واقع در بلوار محمّدامين(ص) شهرقم حاضر و به خانم‌هايي كه براي آماده سازي تدارك پذيرايي از عزاداران حسيني در شب عاشورا زحمت مي‌كشيدند كمك كرده و به منزل برگشتند و در روز تاسوعا نيز عصازنان به مسجد رفته و كمك كردند.در شب عاشورا نماز جماعت را به حال نشسته خواندند و منتظر مراسم سينه‌زني شدند، تا آن كه نوحه‌خواني و عزاداري آغاز گشت. در اين هنگام حالشان به شدت منقلب گشته و به سيدالشهدا(ع) و حضرت زهرا(ع) متوسل شدند و از ايشان شفاي خود را خواستند و عرض كردند: يا امام حسين! اگر اين مقدار زحمت من، قابل قبول شماست، شما از خدا بخواهيد به من شفا بدهد و اگر من تا صبح فردا شفا يابم و پايم به زمين برسد، ديگ‌هاي مسجد المهدي(ع) و ديگ‌هاي مربوط به عزاداريت را در منزل عمه‌ام خواهم شست. بعد از عزاداري به منزل آمدند و خوابيدند. هنگام نماز صبح بيدار شده و پس از نماز عرض كرد: يا امام حسين(ع)؛ صبح عاشورا شد ولي خبري از پاي من نشد!! @majnon100 هنوز هوا تاريك بود كه مجدداً خوابيدند.در خواب ديدند كه در مسجدالمهدي(ع) هستند و مي‌گويند: هيأتي به مسجد مي‌آيد، با خود گفت: بروم و ببينم چه كساني هستند؟ديدند هيأتي فوق‌العاده منظم با لباس‌هاي سفيد، سربندهاي مشكي وكفني تقريباً خون‌آلود به گردن، وارد مسجد شدند و شهيد سيد محمد سعيد آل طه نوحه‌خواني مي‌كنند و بقيه سينه مي زنند، با خود گفت:سيدمحمد كه شهيد شده بود! يك مرتبه متوجه شدند فرزند شهيدشان محمد معماريان نيز در جلوي هيأت حركت مي‌كنند و بقيه هم از دوستان شهيد فرزندشان هستند، به اين ترتيب، برايشان مسلم شد كه هيأت مربوط به شهداست. بعد از اتمام سينه‌زني، فرزند شهيدش جمعيت را دور زد و كنار پرده به طرف مادر آمد و همديگر را در آغوش گرفتند. در اين هنگام يكي ديگر از شهيدان نزديك آنان آمده و گفت: سلام حاج‌خانم! خدا بد ندهد! چه شده است؟محمد گفت: نه! مادر من مريض نيست، مادر، اين‌ها چيست (كه به پايت) بسته‌اي؟گفت: چيزي نيست، چند روزي است پايم درد مي‌كند و با عصا راه مي‌روم ان‌شاءالله خوب مي‌شود.محمد گفت: مادر جان چند روزي است كه با دوستان به كربلا رفتيم، از ضريح امام حسين(ع) شال سبزي براي شما آورده‌ام و مي‌خواستم به ديدن شما بيايم ولي دوستان گفتند، صبر كن با هم برويم و امشب كه شب عاشورا بود،‌رفتيم به زيارت امام خميني(ره) و آمده‌ايم تا نمازصبح را در مسجدالمهدي(ع) همراه با زيارت عاشورا بخوانيم و شما را ببينيم و برگرديم. در اين هنگام دست را بالا آورد و ازسر تا پاي مادرش را دست كشيد، باندها را از پاي مادر باز كرد و شال سبز ضريح مطهر را به پاهايش بست و گفت: مادر، پايت خوب شده است و اگر هم مقداري درد مي‌كند از عضله است كه آن هم خوب مي‌شود... در همين حال از خواب بيدار شدند و دچار اضطراب گرديدند و قدرت تكلم نداشتند و قبل از برخاستن و مشاهدة پا، به خود گفتند: ببينم خواب ديده‌ام يا واقعيت بوده است. وقتي كه نگاه كردند، ديدند تمام باندها باز شده و به جاي آن، شال سبزي به پاهايش بسته شده است. بلند شده ومتوجه گرديدند كه پايش كاملاً خوب شده است.‌اهل منزل را مطلع ساختند، و براي انجام نذر شستن ديگ‌ها، به طرف مسجد حركت كردند.با حضور ايشان در مسجد، بانواني كه ايشان را مي‌شناختند، گفتند: شما كه نمي‌توانستيد راه برويد، الان چه شده است؟گفت: «من امروز صبح شفا گرفتم».
خانم‌هاي حاضر، شال معطر را گرفته و مي‌بوسيدند و يكي ازخانم‌ها كه اتفاقاً مدت‌ها به سردردي مزمن، مبتلا بود آن را به سر خود كشيد و گفت: به سر مي‌بندم تا ان‌شاءالله خوب شوم و سرم درد نگيرد، همان لحظه سرش خوب شد. @majnon100 خبر در سطح شهر پيچيد واز طرف حضرت آيت‌الله العظمي گلپايگاني(ره)، فرزند معظم‌له به ملاقات ايشان آمده و با مشاهدة شال سبز معطر، از ايشان دعوت كرد خدمت آن مرجع عظيم‌الشأن برسند. روز دوازدهم محرم به اتفاق خانواده به محضر آيت‌الله العظمي گلپايگاني(ره) رسيدند و جريان را عرض كرده و شال را خدمت آن بزرگوار تقديم كردند، آن مرد بزرگ آن شال رابوسيد و فرمود: بوي جدم حسين(ع) را مي‌دهد، بعد چند بار دوباره آن را بوسيدند و گريستند وفرمودند: شما قدر اين شال را بدانيد و كمي از اين شال را به من بدهيد كه اين سند و اثري از مقام شهداست و در تاريخ چنين چيزي نادر و كم نظير است. بعد از آن دستور فرمودند: تربت مخصوص را كه قبلاً توسط بعضي از علما برايشان آورده حاضر كنند، وقتي آن را آوردند، فرمود: يك مقدار از اين تربت رابه شما مي‌دهم، كمي از شال را با تربت در شيشه‌اي بريزيد و به مريض‌ها بدهيد، ان‌شاءالله خداوند شفا مي‌دهد. نگارنده مي‌افزايد: بيش از ده‌ها نفر از مريض‌هايي كه بعضاً از دكترها جواب ردّ گرفته وبعضي از آن‌ها نيز براي درمان به خارج كشور رفته ولي نتيجه‌اي نگرفته بودند، از آب متبرّك آن شيشه استفاده كرده و شفا يافتند، كه اسناد همگي در نزد خانواده محترم شهيد موجود مي‌باشد.1 پي‌نوشت‌: برگرفته از: معجزات و كرامات امام حسين(ع)، نوشتة عباس عزيزي، نشر سلسله. @majnon100 https://www.instagram.com/p/BQkNFk6gIYr سایر لینکهای نشر مطلب http://www.cloob.com/u/talabe14/125453139 http://facenama.com/view/post:313071986 https://rasekhoon.net/forum/post/show/1250955/2808200/