eitaa logo
روایتگری شهدا
22.8هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✳️*مدرسه درس آموز سلیمانی* ۴✳️ 👈بیان ویژگی ها و خصوصیات مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی و سیره و روش ایشان در مواجهه با مسایل گوناگون. ⏹ *نمیشود از حاج قاسم گفت اما از ولایت نه* 👈عاقبت به خیری 👈رابطه قلبی با ولایت 👈راه نجات کشور 👈حکمت و تشخیص ولایت فقیه 👈حفظ وحدت 👈راه ما ختم به پیروزی 👈تبعیت از ولایت 👈اصول یعنی ولی فقیه ⭐خامنه ای عزیز 💥مظلوم و تنها 🔸️خمینی بزرگ(ره) 🔹️ولایت فقیه تنها نسخه نجات بخش 🍂شیعه و سنی ★ــــــ★ــــــ★ــــــ★ ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
⚡﷽⚡ ☀️(۳۴) 🔸سی و چهارمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔹خطاب به برادران سپاهی و ارتشی… 💢نکته دیگر، شناخت بموقع از دشمن و اهداف و سیاست‌های او و اخذ تصمیم بموقع و عمل بموقع؛ هر یک از اینها اگر در غیر وقت خود صورت گیرد، بر پیروزی شما اثر جدّی دارد. ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎 (۶۲) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۷۹ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊نامۀ حاج قاسم به رفیقش ص ۸۵ 🍀قسمت و 🔹 🔸️(پور جعفری) 🔹️، اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند. 🔹️برادر خوبم، اگر می خواهی دردمند نشوی، دردمند شو! دردی که خنکای وجودت را در گرمای سوزنده غیر طاقت است، دردی که گرمای وجودت در سرمای جانکاه باشد. 🔹️ همۀ دردها درد نیستند و همۀ بلاها بلا نمی باشند. چه بسیار دردهایی که دوای دردند و چه بسیار بلاهایی که در حقیقت خودت را به او بسپار و رضایتش را عین و و بدان. ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 💉 جوهر نمک به جای الکل 🎙 حاج حسین یکتا 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
29.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا الله یا الله یا الله 🎥این فیلم را حتماً با حضور قلب ببینید 💐 کشف پیکر مطهر ۴ شهید در فکه ، منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی 📎دانلود نسخه با کیفیت : https://aparat.com/v/XU46r 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
بـه قـول ↓ اونقدر خودمونُ درگیرِ القاب و عناوین کردیم ؛ که یادمون رفته همه باهم برادریم :) و باید کنارِ هم ، باری از رویِ دوشِ مردم برداریم🌱.. حواسمون کجـاست؟ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱رضاي خدا ص ۱۷۸ ✔عباس هادي 💚کار برای رضای خدا❤️ 🌱...نزديک بود. ابراهيم با لباسهاي خون آلود به خانه آمد! خيلي آهســته لباسهايش را عوض کرد. بعد از خواندن نماز، به من گفت: عباس، من ميرم طبقه بالا بخوابم. 🌱نزديک ظهر بود که صدای درب خانه آمد. كسي بدون وقفه به در مي كوبيد! مادر ما رفت و در را باز كرد. زن همسايه بود. بعد از سلام با عصبانيت گفت: اين ابراهيم شما مگه هم سن پســر منه!؟ ديشب پسرم رو با موتور برده بيرون، بعد هم تصادف کردند و پاش رو شکسته! 🌱بعد ادامه داد: ببين خانم، من پســرم رو بردم بهترين دبيرســتان. نمي خوام با آدمهائي مثل پسر شما رفت و آمد کنه!مادر ما از همه جا بي خبر بود. خيلي ناراحت شد. معذرت خواهي کرد و با تعجب گفت: من نمي دانم شما چي ميگي! ولي چشم، به ابراهيم ميگم، شما ببخشيد و... 🍁@shahidabad313 🌱من داشتم حرفهاي او را گوش مي کردم. دويدم طبقه بالا!ابراهيم را از خواب بيدار کردم و گفتم: داداش چيکارکردي؟!ابراهيم پرسيد: چطور مگه، چي شده!؟ 🌱پرسيدم: تصادف کرديد؟ يك دفعه بلند شد و با تعجب پرسيد: تصادف!؟ چي ميگي؟ گفتم: مگه نشنيدي، دم در مامان ممد بود. داد و بيداد مي کرد و... 🌱ُ ابراهيم کمي فکر کرد و گفت: خب، خدا را شکر، چيز مهمي نيست!عصــر همــان روز، مــادر و پــدر محمــد بــا دســته گل و يــك جعبــه شــيريني به ديــدن ابراهيــم آمدنــد. زن همســايه مرتب معــذرت خواهي مي کــرد. 🍁@pmsh313 🌱مــادر مــا هم بــا تعجــب گفت: حــاج خانــم، نه بــه حرفهاي صبــح شــما، نه بــه کار حالاي شــما! او هــم مرتــب مي گفت: بــه خدا از خجالــت نمي دونم چي بگــم، محمد همه ماجــرا را براي مــا تعريف کرد. 🌱محمد گفت: اگر آقا ابراهيم نمي رســيد، معلوم نبود چی به سرش مي آمد. بچه هاي محل هم براي اينکه ما ناراحت نباشــيم گفته بودند: ابراهيم و محمد بــا هم بودند و تصادف کردند! حاج خانم، مــن از اينکه زود قضاوت کردم خيلي ناراحتم، تو رو خدا منو ببخشيد. 🌱به پدر محمد هم گفتم که خيلي زشته، آقا ابراهيم چند ماهه مجروح شــده و هنوز پاي ايشون خوب نشده ولي ما به ملاقاتشون نرفتيم، براي همين مزاحم شديم. مادر پرسيد: من نمي فهمم، مگه براي محمد شما چه اتفاقي افتاده!؟ 🌱آن خانم ادامه داد: نيمه ِهاي شب جمعه بچه هاي، مشغول ايست و بازرسي بودند. محمد وسط خيابان همراه ديگر بچه ها بود. يك دفعه دستش روي ماشه رفته و به اشتباه، گلوله از اسلحه اش خارج و به پاي خودش اصابت مي کنه. 🍁@shahidabad313 🌱او با پاي مجروح وسط خيابان افتاده بود و خون زيادي از پايش مي رفت. آقا ابراهيم همان موقع با موتور از راه مي رسد. سريع به سراغ محمد رفته و با کمک يکي ديگر از رفقا زخم پاي محمد را مي بندد. بعد او را به بيمارستان مي رساند. 🌱صحبت زن همســايه تمام شد. برگشــتم و ابراهيم را نگاه کردم. با آرامش خاصي کنار اتاق نشســته بود. او خوب مي دانست کسي که براي رضاي خدا کاري انجام داده، نبايد به حرفهاي مردم توجهي داشته باشد. ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا