eitaa logo
روایتگری شهدا
25.6هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 (۹) ▫️لا یوم کیوم الحسین علیه السلام ▪️ بهترین‌ها را کشتید 🏴  @shahidabad313 ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت هشتاد و پنجم:عزت نفس در عین نیاز 📌بعد از حدود دو ماه از آغاز اسارت، برای خالی نبودن عریضه مقداری پرتقال کوچک و نیمه پلاسیده اوردند و با هزار منت بین بچه ها تقسیم کردن. می گفتند شما دشمن ما هستید و با ما جنگیدید ولی ما به شما رسیدگی می کنیم و برای شما غذا و میوه می آوریم و اینجوری منت گذاشتن های سخیف شیوه همیشگی اونا بود، خصوصاً در اوقاتی که  دو سه ماه یه بار، دونه ای میوه میدادن ، این قضیه تکرار می شد. حتی بعضی وقتا می پرسیدند اصلا شما تو ایران از اینجور میوه ها خوردین؟ بچه ها همه سرشون رو پایین مینداختند و شروع می کردند خندیدن . 📌وقتی متوجه می شدند کسی داره می خنده بشدت عصبانی می شدند و داد میزدند " لیش تضحک قشمر " یعنی مسخره چرا می خندی؟ و بلندش می کردند و چند تا سیلی آبدار می زدند تو صورتش. 📌حالا برای اولین بار پرتقال اورده بودن و علیرغم اینکه کوچیک و پلاسیده بودن ولی بدن بچه ها بشدت نیازمند اینگونه مواد غذایی بود. با یکی از بسیجی ها بنام علی عاشورایی هم غذا بودم . بعد از تقسیم  به من گفت: یه دونه پرتقال بیشتر به من رسیده. چکارش کنم؟ گفتم شاید مسئول تقسیم اشتباه کرده و به یکی نرسه. معمولا عراقیا با دقت و وسواس می شمردن و مواظب بودن حتی یکی اضافه داده نشه. از مسئول تقسیم پرسیدیم گفت همه گرفتن و کم نیومده. گفت حالا چکار کنم به کی بدم؟ گفتم ببین علی آقا درسته حق کسی نیست و اضافه اومده ولی بهتره به یکی از مجروحا بدی. شما الحمدلله سالمی و بدنت کمتر احتیاج داره. ایشونم بلافاصله بلند شد و پرتقال اضافه رو به یکی از مجروحا داد. 📌شاید کسی فکر کنه که حالا یه دونه پرتقال فسقلی مگه چه اهمیتی داره؟ بله در شرایط وفور نعمت چیزی نیست و اهمیت خاصی نداره ،‌ ولی اگه شرایط اونجا رو در نظر بگیریم و اینکه بعد از چند ماه پرتقالی دست اسیری رسیده که اگه پای آبروی ایرانی در میون نبود از شدّت گرسنگی حتی پوستش رو هم میخوردیم،  اون وقت می فهمیم واقعا عزت نفس بالایی میخاد که در چنین شرایطی از اون بگذری و به دیگری ببخشی و تازه از اینم بالاتر داشتیم افرادی رو که  همون سهمیه خودشون رو هم نمی خوردن و به مریضا میدادن...            ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️۱۴ شهریور،سالروز شهادت آیت الله قدوسی و سرتیپ وحید دستجردی را تسلیت می گوییم. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زوار ایرانی بر سر مزار شهید ابومهدی المهندس در وادی السلام نجف اشرف ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨مقدمه خوب شدن سپردن دل به دستِ خوبان است و چه خوبے بهتر از "شهید." ... 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 🌹شهـــید احمد مشلب: نمیدانم‌شهادت شرط‌زیبادیدن‌است یادل‌به‌دریا‌زدن؛ ولی‌هرچه‌هست،جزدریادلان دل‌به‌دریانمیزنند . . ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
◽️شهید است که مصداق شیدایی است .(شین )او شوق وصال را می نماید و (حاء)او حریم وصل را نمایان است و (یاء) او یار را تجلی می کند (دال ) او هم دلالت بر حق بودنش است… ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🕊شھیدحمیدرضا اسداللھۍ: اۍ ڪسی ڪہ در مجلس اهل بیت خدمت مۍڪنۍ، اگر این خدمت بہ خدمت بہ انقلاب اسلامۍ منتھۍ نشود، مسیر را اشتباه رفته‌اۍ! 🌱 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل هفتم : مبارزه با داعش 🔸صفحه:۱۱۲ 🔻قسمت صد و هشتم:نماز شکر ✍وقتی رسیدیم نقطه صفر مرزی، ایستاد و نماز شکر خواند. می دانید قصدش چه بود؟! معمولا برای سرکشی به مناطق درگیری با بالگرد رفت وآمد می کردیم،یکی از روزهایی که منطقه تنف در مرز عراق وسوریه از دست داعش‌ آزاد شده بود. با حاج قاسم برای بررسی اوضاع راهی آنجا شدیم. آمریکا اعلام‌ کرده بود کسی حق ندارد به مدار پنجاه و پنج درجه منطقه نزدیک بشود. بالگرد که برخاست،مشغول نوشتن مطلبی در دفترش شد. چنددقیقه طول نکشیده بود که جنگنده های آمریکایی هم بلند شدند و تلاششان برای انحراف مسیرها آغاز شد. مضطرب شدم و چندبار گفتم :حاجی جنگنده ها دارن به ما نزدیک می شن. جوابم را نداد،حتی سرش را بلند نکرد،تا آنها را نگاه کند و به نوشتن ادامه داد. جنگنده ها خودشان با خفت و خواری برگشتند و ما با افتخار در نقطه صفرمرزی نشستیم . نمازشکر را همان جا خواند. 🗣به نقل از فرمانده یگان فاطمیون-سالنامه مکتب حاج قاسم ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯