eitaa logo
روایتگری شهدا
24.3هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍 خاطره «صف حمام» گوشه ای از خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی 🇮🇷 ✍سر و صورتمان پر بود از خاک و غبار؛حتی روی مژه هایمان خاک نشسته بود.شرجی هوای تابستان و گرمای دشت مهران هم که جای خود داشت؛بدن ها زیر عرق بود و لباس ها پر از شوره!وقتی از عملیات برگشتیم عقبه،یک صف طولانی و پر پیچ و خم ایستاده بودند بروند حمام،تدارکات لشکر سی چهل تا حمام صحرایی زده بود.با بچه ها رفتیم آخر صف.پشت سر من هم یک جوان بسیجی آمد و ایستاد؛با چفیه صورتش را پوشانده بود.تا نوبتمان شود،دو ساعتی طول کشید.وقتی نوبتم رسید،طبق عادت به نفر پشت سری بفرما زدم.داشت چفیه را از صورتش باز می کرد.خشکم زد؛حاج قاسم سلیمانی بود! فرمانده لشکر دو ساعت ایستاده بود توی صف حمام،مثل بقیه نیروها! 💢 💢 📚 منبع: کتاب ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فاطمه فدایی(2).mp3
2.39M
مادری کردی، حتی برای من...!🖤 ــــ یه نگاه کن به حالم...! که دل من شکسته...💔 تو قنوتت دعا کن...!! با همون دستای خسته...🥀🌑 •°صَلَی‌اللّٰهُ‌عَلَیکَ‌یٰافٰاطِمَةالزَهرا°• 💢گوینده:فاطمه_فدایی 🥀 🏴  @shahidabad313 ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Salam bar Ebrahim13.mp3
5.3M
📚 🔊 «هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 🏷 کتاب 🌷 🌷 🍂 🍂 💚جذب دلها به امام و انقلاب❤️ 💚معلم انقلابی و دلسوز ص ۶۹❤️ 💚اخلاق و تدریس تعریف کردنی ابراهیم❤️ ✏وارد کوچه شديم. ابراهيم درب خانه اي را زد.پيرزني که حجاب درستي نداشت دم در آمد. ابراهيم همه وسائل را تحويل داد. يك صليب گردن پيرزن بود. خيلي تعجب کردم! ✏در راه برگشــت گفتم: داش ابرام اين خانم ارمني بود؟! گفت: آره چطور مگه!؟آمــدم كنار خيابان. موتور را نگه داشــتم و با عصبانيت گفتم: بابا، اين همه فقير مسلمون هست، تو رفتي سراغ مسيحيا! ✏همين طور كه پشت سرم نشسته بود گفت:مسلمونها رو کسي هست کمک کنه. تازه، کميته امداد هم راه افتاده، کمکشون ميکنه. اما اين بنده هاي خدا کسي رو ندارند. با اين کار، هم مشکلات شان کم ميشه، هم دلشان به امام و انقلاب گرم ميشه. ☘به تنها چيــزي که فکر نميکرد ماديات بود. مي گفــت: روزي را خدا مي رساند. برکت پول مهم است.کاري هم که براي خدا باشد دارد. 📝 کتاب سلام بر ابراهیم، زندگینامه ای مختصر و بیش از شصت خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر ابراهیم هادی است،مردی که با داشتن قهرمانی ها، پهلوانی ها، رشادت ها، مروت ها و... با دریافت مدال شهادت کمال یافت. 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 شـھـࢪ باید بـزنـد عـڪس تـو ࢪا دࢪ هـمـه جـا... تو شـدی چـشـم و چــراغِ مـن و... این مردم شـھـࢪ... 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 🌹‌شهـــید مصطفی چمران: درد دل آدمے را بیدار مےکند، روح را صفا مےدهد، غرور و خودخواهے را نابود مےکند. نخوت و فراموشے را از بین مےبرد، انسان را متوجہ وجود خود مےکند. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✍شهید سپهبد حاج قاسم سليمانی: چه مدرسه‌ای عمیق‌تر از دارید که یک مدل رفتاری حقیقی، دینی، اخلاقی و مدیریتی در ابعاد گوناگون را به عنوان نمونه به نمایش گذاشته باشد؛ آن قدر عظمت پیدا کرده که مقام معظم رهبری به رغم این که عالم دینی است، زاده پیامبر (ص) است، عمامه پیامبر را بر سر دارد اما اصرار دارد در هر جلسه رسمی و غیررسمی این چفیه دوران دفاع مقدس را دور گردن خودش داشته باشد، این یک مدل موفق است. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
11.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بدون تعارف با خانواده شهید اسماعیل چراغی 🔹بدون تعارف با خانواده شهیدی که از ماموران پلیس یگان ویژه اصفهان بود و با تیراندازی اغتشاشگران به شهادت رسید. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠(۱۸۷) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت صد و هشتاد و هفتم:شادی روحم صلوات 🍂بعد از چند روز با اجازه نگهبان خوش اخلاق اردوگاه "امجد" رفتم بند دو به ملاقاتش(همشهریم)داخل آسایشگاه بود. تا از پشت پنجره چشمش به من افتاد منو شناخت و داد زد محمد بیا اینجا. خودشو معرفی کرد: من محمود منصوری هستم و  با داداشات دوستم. گفت محمد من تو مجلسِ ختمت شرکت کردم و خرما و حلواتو خوردم و قرآن و فاتحه برات خوندم. حالا می بینم سُر و مُر و زنده ای. از خوشحالی می‌خندید. گفتم: آقای منصوری راستشو بگو پدر و مادرم، برادرام، پسرم، همسرم زنده‌ اند. گفت آره بابا نگران نباش همه زنده و سلامتن. 🔸️باورم نشد. قسم خورد تا زمانی که من ایران بودم همه الحمدلله سالم و زنده بودن. از همسرم پرسیدم که رفته یا مونده؟ گفت بابا قدر زنتو بدون، خیلی نجیب و باخانواده‌ است. همه بهش افتخار می‌کنن و بچه ات رو داره مثل دسته گل بزرگ می‌کنه و همیشه بهش میگه بابات رفته مسافرت، بابات میاد. حاج محمود می‌گفت مادرت هیچ‌وقت باورش نشده که شدی و همیشه میگه محمدم زنده‌است و برمی‌گرده. ♦️بعد از ۳۰ ماه از اسارات این خبری بود که از خونواده و سلامتی اونها بدستم رسید. خدا میدونه اون روز چقدر خوشحال بودم. از سلامتی عزیزانم. از اینکه برام مجلس ختم گرفتن و تا حدودی زیادی خیالشون از بابت شهادتم راحت شده و خیلی چشم انتظارم نیستن. هر چند مادرم باورش نشده بود، ولی اینو به حساب این گذاشتم که بخاطر مهر مادریه و چون جنازه‌ام به دستش نرسیده داره به خودش دل‌خوشی میده. 🔸️راستش اینقدر خوشحال بودم انگار خبر آزادیم رو بهم دادن. حالا دیگه خیالم بابت خونواده، حداقل تا این زمان راحت شده بود. 🔸️گاهی خنده‌ام می‌گرفت که من حی و زنده، اونها نشستن و برام فاتحه خوندن و اعلامیه پخش کردن. از تجسم اون صحنه‌‎ها و اینکه اگه مثلاً یهویی از در وارد می‌شدم و یه گوشه می‌نشستم و برای خودم فاتحه می‌خوندم چه وضعی می‌شد؟ توی این فکر و خیالات یهو مثل دیوونه ها می‌خندیم و وقتی به خودم میومدم دور و برمو نگاه می‌کردم یه وقت کسی منو ندیده باشه بگن فلانی روانی شده و داره با خودش بی جهت می‌خنده! حسابی گرم صحبت بودیم که نگهبان عراقی گفت یالله خلاص، کافی! و بهم گفت راه بیفت بریم وقت ملاقات تموم شد. با هم خداحافظی کردیم و حاج محمود رفت سر جاش و منم برگشتم بند یک. 💥قرار گذاشتیم که اگه عراقیها یه وقتی اجازه دادن دوباره بیایم ملاقات هم ، ولی هیچوقت دیگه تا آخر اسارت همچین فرصتی فراهم نشد. این دید و بازدید شیرین‌ترین من در طول تمام اسارت بود. البته حاج محمود به من گفت که یکی دیگه از بچه‌های ایلامی بنام عبدالله دل افروز اونم با من اسیر شده و توی ختمت شرکت کرده بود و خیلی دوست داره ببینتت. منم گفتم اگه عراقیها اجازه دادن میرم ملاقاتش و می‌بینمش... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌