eitaa logo
روایتگری شهدا
24.6هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
📌رونمایی از کتاب «عزیز زیبای من» در گلزار شهدای کرمان ✍هم‌زمان با آغاز سال جدید شمسی و در روز سه‌شنبه اول فروردین، مصادف با میلاد سردار دل‌ها، حاج‌قاسم سلیمانی، مراسم رونمایی از کتاب «عزیز زیبای من» در گلزار شهدای کرمان برگزار می‌شود. این مراسم با حضور عموم مردم و خانواده‌های معزز شهدا برپا خواهد شد. کتاب «عزیز زیبای من» روایتی مستند از سه روز پایانی زندگی حاج‌قاسم از زبان فرزندان، فرماندهان مقاومت و هم‌رزمان قدیمی ایشان است. این کتاب، توسط انتشارات مکتب حاج قاسم و به قلم زینب مولایی، منتشر و روانه بازار شده است. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
روایت همکار حاج قاسم سلیمانی از مخالفت‌ برخی افراد از داخل کشور با جبهه مقاومت: هدف حاج قاسم از حضور در محور مقاومت نجات آن مناطق و دیگری امنیت ملی خودمان بود... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
32.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 با شهدا دوست شوید. 📿 از نماز غافل نشوید. 📚 خوب درس بخوانید. 👨‍👩‍👦 احترام به والدین مراعات شود. 🎤 روایتگری حاج حسین یکتا در جمع دانش آموزان مدرسه شهید برونسی در معراج شهدای اهواز ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠(۲۷۴) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت  دویست و هفتاد و چهارم:صدام و بشکه باروت 🍂هر روز تهدید آمریکا جدی تر و بیشتر می‌شد و صدام هم که فکر می‌کرد این صرفا تبلیغات و جنگِ زرگریه، کاملا بی‌اعتنایی می‌کرد. من به بچه‌ها می‌گفتم صدام نشسته رویِ یه بشکه باروت و فتیله شو روشن کرده و آخرش منفجر می‌شه. فقط خدا کنه این زمانی باشه که ما اینجا نیستیم. علی‌رغم دو نگرانی بزرگِ گروگان موندن و یا طعمه موشکهای آمریکایی شدن، اما یأس و نا‌امیدی در بین بچه ها اصلاً وجود نداشت و دلمون رو بخدا سپرده بودیم و ته دلمون گواهی می‌داد همان طوری که حماقت صدام کار رو به اینجا رسونده که زمینۀ آزادی اسرا داره فراهم می‌شه، همون خدا هوای ماها رو هم داره و فضل و کرمش شامل حال ما هم می‌شه. ⚡فعلا بازگشت به اردوگاه و دسترسی راحت به حموم و دستشویی و هواخوری بزرگ و آزادی‌های نسبی که عراقیها به ما داده بودن بود و با امیدواری شروع کردیم به برنامه ریزی برای استفاده بهینه از وقتمون. با برگشتمون به اردوگاه ملحق ۱۸ مجددا و بسرعت فعالیتهای فرهنگی و آموزشی از سر گرفته شد و کانون فرهنگی اردوگاه با محوریت حاج آقا باطنی و مرحوم مهندس خالدی شکل گرفت و برنامه‌ها با وسعت و کیفیت بهتر و بالاتری به اجرا دراومد. 📌گروه‌های متعدد تحت پوشش کانون فرهنگی با انسجام و برنامه‌ریزی خوب برای ایجاد محیطی بانشاط و پویا به رقابت با هم پرداختن.گروه مراسمات و مناسبت‌ها، گروه فرهنگی، گروه خدمات، گروه آموزش و غیره همگی، هر کدوم برنامه های زیبایی رو تدارک می‌دیدن. مسئولیت اردوگاه به عبدالکریم مازندرانی سپرده شد. ایشان از من تقاضای کمک و همکاری کرد. من گفتم عبدالکریم اگه هم نمی‌گفتی من رهات نمی‌کردم. یه روز من مسئول فرهنگی بودم و تو کمکم کردی حالا من وظیفه دارم جبران کنم. دو نفری می‌نشستیم و با مشورتِ جامعه روحانیت اردوگاه با محوریت آقای باطنی و سایر چهره‌های علمی و فرهنگی، تلاش می‌کردیم فضای اردوگاه در روزهای پایانی یک فضای کاملا سرزنده، با نشاط و انقلابی باشه و با بیشترین بهره‌وری علمی، آموزشی و معنوی، همراه بشه. 📌کاغذ و قلم هم آزاد شده بود و این کمک خوبی بود تا بتونیم بیشتر فضا رو به سمت آموزش و پرورش ببریم. گروهای متعدد سرود و تئاتر شکل گرفت. سخنرانی در سطح آسایشگاها به صورت منظم انجام می‌شد و در جای جای اردوگاه کلاسهای متعدد در حال برگزاری بود. خلاصه ابتکار عمل به صورت کامل، از دست بعثیها خارج و در اختیار بچه‌های خودمون قرار گرفته بود...   ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
📸 در آستانه سال جدید 🔸️طرح جدید تابلوی ورودی باب‌الحسین 🔹️گلزار شهدای کرمان ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
💎 💢 از 📝 🔹️شهید موسی کلانتری 🍂حجاب کامل اسلامی 📌تدوین و گردآوری: 📍بازنویسی: 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل دهم (آخر): شهادت 🔸صفحه:۱۷۶ 🔻قسمت صد و نود و هشتم:منوحلال کن ✍حاج قاسم گفته بود اگر دو نفر مرا حلال کنند، شهید می شوم؛ یکی حسین پورجعفری و دیگری خانمش. در جنگ ۳۳روزه لبنان رفتم تهران، گفتم حاجی را هم ببینم. از حسین پورجعفری سراغش را گرفتم. گفت: حاجی با هواپیما رفته مشهد پیش آقا تا گزارش جنگ رو بده. تا حالا دوبار به من زنگ زده ،گریه کرده و گفته حسین، من تو را خیلی اذیت کرده ام. منو حلال کن. ماندم تهران تا حاجی از مشهد برگشت. مثل اینکه توکربلای ۵ از شلمچه برگشته باشه، با سر و صورت و لباس های خاکی. از کوچه های لبنان یکسره رفته بود مشهد، یکی از همراهانش از شدت بی خوابی، نزدیک بود وسط پیاده رو دفتر بخورد زمین که یکی از بچه ها او را گرفت. 🗣خاطره سردار محمود امینی ،فکه۲۰۲ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 🌹شهید احمد کاظمی کاری کنید وقتی کسی می‌بیندتون‌ احساس کنه شهید می‌بینه! ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯