eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹یادی کنیم از مظلومترین شهدای ایران،حتی مظلومتر ازشهدای مدافع حرم... 🌹شهدای فتنه88 که توسط اوباش های حامی فتنه گران شهید شدند و کمتر ازشان یاد می شود. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت شصت و سوم 📝حزب جمهوری اسلامـــــی(۲)♡ 🍃حزب در فاروج هم فعّالیّت های انقلابی، فرهنگی، جهادی و ... می کرد.یکی از اعضای فعّال این حزب شهید برزگر بود که بخشی از اوقاتش را در دفتر حزب جمهوری اسلامی می گذراند.از فعّالیّت های برجستۀ این شهید علاوه بر تحصیلات همین امور فرهنگی بود. 🌷یکی از کارهای فرهنگی ایشان که هیچ وقت یادم نمی رود، توزیع توضیح المسائل مرحوم امام خمینی ره بود، که آقای شیخ علی عسکری یک کامیون از این توضیح المسائل ها را از مشهد آوردند و از مشهد تا بجنورد را پوشش دادند. 🍃وقتی به فاروج رسیدند، بنده با شهید و جمعی از طلاب این رساله ها را تحویل گرفتیم و سهمیّۀ شهر فاروج را جلوِ درِ حوزۀ علمیّۀ محمودیّه پیاده کردیم و بعد آنها را در حزب مستقرّ کردیم،شهر فاروج را منطقه بندی کردیم و هر کدام از ما یک منطقه را بر عهده گرفتیم و این کتاب ها را تحویل مردم میدادیم. شهید با هوشیاری و دقّت خاصّی این مأموریّت را انجام می داد و نگاهی تشکیلاتی هم به مأموریّتش داشت 🌷یعنی که به هر منزلی که توضیح المسائل را تحویل می داد مشخّصات دقیقی از تاریخ تحویل، نشانی، پالک منزل، نام و نام خانوادگی گیرنده و ... را هم می نوشت که بقیّه این کار را نمیکردیم وقتی دلیل این کارش را پرسیدیم گفت: اگر بعد از تحویل، دفتر از شما بپرسد: (به چه  کسانی، در کجا، و چه تعداد رساله، توزیع کردید؟) جوابتان چه خواهد بود؟ 🍃 آنجا بود که متوجّه اشتباه خودمان شدیم. نگاهِ تشکیلات محوری او نشان از فکر پویا و بالنده اش داشت. از آن روز به بعد به تبعیّت از شهید هر آنچه تحویل مردم دادیم، با مشخّصات دقیق همراه بود. آن زمان امکانات صوتی و تصویری پیشرفتۀ کنونی وجود نداشت و ما به سفارشِ حزب مردم را در مسجد شهر یا  روستاهای اطراف شهر فاروج جمع میکردیم و از طریق دستگاه ویدئو فیلم های سینمایی، مستند و ... میگذاشتیم تا مردم را از دنیای پیرامون آگاه کنیم 🌷برای نمایش فیلم مردم را از طریق بلندگوی مسجد با خبر میکردیم و اعلام می کردیم که فلان فیلم در فلان جا و در فلان ساعت نمایش داده میشود. 🍃لحظۀ مقرّر مردم می آمدند و همان جا فیلم مورد نظر را برای مردم پخش می.کردیم  شهید برزگر مدّتی مسئول بخش صوتی وتصویری حزب بود یعنی که فیلمها، دستگاه ویدئو  دستگاه تلویزیون و بلندگوها در اختیارش بود، برای نمایش فیلمی بلندگوها را در مکان مورد نظر ّمستقر میکرد و فیلها را نمایش می داد تا اینکه هجرت کرد. 🌷این هجرت در شکوفایی استعداد  نگرش و بینش شهید بسیار تأثیرگذار شد طوری که در اوقات تعطیل و درک حضور شهید، تفاوت بسیار فراوانی در گفتار و رفتار و شخصیّتش می دیدیم... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 ای آب! چه دست‌ها ڪہ با تو دل از دنیا شستند ...🥀 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 ❣🍃 شهـــید تورجی‌زاده: مردم! هر وقت کارتون جایی گیر کرد، امام زمانتونو صدا کنید، یا خودش میاد یا یکی رو میفرسته که کارتونو راه بندازه... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰نام اثر: ⚡پیر شدن پای انقلاب ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 عکس نوشت | با حفظ حجاب و رعایت عفاف، جهاد اکبر کنید 🔸این خواهران مبارز هستند که با حفظ حجاب، دین اسلام را زنده و پا برجا نگه داشته اند ‌‌● شهید علیرضا حسینی 📎 📎 🔹️ 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سردار قاآنی: طوفان‌الاقصی عملیاتی کاملا فلسطینی است که مرحله به مرحلۀ آن با برنامه و تدبیر مقاومت فلسطین اجرا شد. 🇵🇸 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️مجموعه "عصرقیام" برگزیده ای از روایتگری سید مرتضی آوینی از مجموعه "روایت فتح" با موضوع می‌باشد. 🍁: بچه‌های ما آینده انقلاب را در حکومت جهانی عدل استمرار می‌بخشند 🍂 | قسمت ۵ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰(۱۴) 🔸️بنا دارم تصویر دوستان و همرزمانی را که چهل سال پیش با هم در جبهه بودیم، بگذارم شاید که دوستان و همشهریانش او را بشناسند و به من اطلاع دهند. 💢اسفند ۱۳۶۰ گیلانغرب جبهه آوَزبن، تپه کرجیها آن زمان، سردار شهید حاج حمید میرزایی (نفر وسط با بادگیر سبز) فرمانده ما بود. اینهایی که علامت زدم، از دوستان شهید میرزایی بودند که نامشان را فراموش کردم از همان ‌زمان دیگر آنها را ندیدم و ازشان خبر ندارم هرکس آنها را شناخت و خبری دارد در اینستاگرام در دایرکت و در تلگرام و ایتا به این نشانی پیام بدهد 🍂صفحه شخصی برادر رزمنده حمید داودآبادی @davodabadi61 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت شصت و چهارم 📝تکبیـــــــر ♡ 🌷بنده سال ۱۳۶۱ وارد حوزۀ محمودیّۀ فاروج شدم و برای مدّتی افتخار هم حجرگی با این شهید بزرگوار را داشته ام. 🍁 استادان مشترک ما در حوزۀ فاروج« مرحوم شوشتری، مرحوم کاشفی و آقای دلاور » بودند. بنده با شهید برزگر و آقای کوهستانی در سال۱۳۶۲ از حوزۀ فاروج به حوزۀ علمیّۀ امام خمینی ره کاشان عزیمت کردیم. 🌷 باید اعتراف کنم که از ما دو نفرمرتّب تر به نظر میرسید و از روابط عمومی بالایی برخوردار بود. دروس ادبیّات عرب را در فاروج گذراندیم و در کاشان به تحصیل فقه و اصول پرداختیم،استادان حوزۀ کاشان، کلاسی را برای تقویت سخنوری طلاب گذاشته بودند تا اگر نقطه  ضعف و کاستی و اضطرابی در میان باشد، بر طرف شود. 🍁هرشب یک نفر از طالّب سخنرانی خود را مقابل استادان و طلبه های حاضر ارائه میدادّ. شبی محمد مرا کنار کشید و گفت: عنایت! بنده فکر و ایده.ای دارم که اگر شما با من همکاری کنی موفّق خواهم شد 🌷پرسیدم: چه فکری؟! خندید و گفت: برویم حجره، برایت می گویم. در حجره پرسیدم: داداش محمّد! فکرت را به زبان نمی آوری؟! گفت: فکر بکری کرده ام! گفتم: شوخی می کنی یا جدّی میگویی؟ سپس حالت جدّی به خودش گرفت و متن سخنرانیش را از لای کتابش در آورده و گفت ببین! فردا شب نوبت سخنرانی بنده است به محض اینکه به جملۀ "برائت از مشرکین" رسیدم شما بلند شو و تکبیر بگو، تا کلام  بنده مؤثّرتر شود. 🍁 شب دیگر فرا رسید و شهید سخنرانیش را شروع  کرد و طبق برنامۀ هماهنگ شده، بنده در اثنای کلام شهید، فریاد«الله اکبر » سر دادم. استادان و حضّار محمّد را به خاطر این تلنگر بنده تشویق کردند بنده که از تأثیر این ایده به وجد آمده بودم، به تقلید از ایدۀ شهید، شب بعد همین برنامه را  با او هماهنگ کردم 🌷و جملۀ« ألَمَ تَـرَ کَیـف َفَـعَـل رَبـِّکَ بأصحابِ آمریکا » را به جای آیۀ شریفۀ  « ألَمَ تَـرَ کَیـف َفَـعَـل رَبـِّکَ بأصحابِ الفِـیل » به کار بردم، و به جای واژۀ«فیل » از«آمریکا » استفاده کردم و شهید گفت: احسنت، الله  اکبر... الله اکبر، مرگ بر آمریکا ... . 🍁 بنده هم به لطف ایدۀ شهید  بسیار مورد عنایت همه قرار گرفتم و در غربت، این خلاقیّت شهید موجب سرفرازی ما در حوزۀ امام خمینی ره کاشان شد... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️مجموعه "عصرقیام" برگزیده ای از روایتگری سید مرتضی آوینی از مجموعه "روایت فتح" با موضوع می‌باشد. 🍁: دنیا وارونه است و دیوانه‌ها و قدّاره‌بندها بر آن حاکمیت دارند 🍂 | قسمت ۶ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
45.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌پاسخ به شبهات 🎤استاد محمدرضا جباری؛ عضو هیئت علمی و مدیر گروه تاریخ مؤسسه آموزشی امام خمینی(ره) 🔹️ 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 حاج قاسم چگونه اسرائیل را به ضعیف‌ترین حالت خود رساند؟ 🔸️مهم‌ترین اقدامات شهید قاسم سلیمانی در زمینه آزادسازی غزه 🇵🇸 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت شصت و پنجم 📝گـُـــــلِ سر ♡ 🍁صبح بود که با صدای مادرم از خواب بیدار شدم: بیدار شو دخترم، دایی از کاشان آمده فکر کنم .برایتان هدیّه آورده است 🌷 با این جملۀ مادرم از جا پریدم و گفتم: تو از کجا می دانی؟ مادرم گفت: صبح زود برای  شستن لباس به چشمه رفتم، به منزل مامان فاطمه هم رفتم و وقتی وارد منزل شدم، متوجّه شدم دایی ات تازه رسیده و مشغول صبحانه خوردن با مادربزرگ است 🍁تا مرا دید به احترام از جا بر خاست صورتم را بوسید و گفت: چقدر دلم برای تو و بچه هایت تنگ شده بود، چرا آنها را نیاوردی؟ گفتم: دل به دل راه دارد، خدا میداند هر روز به امید آمدنت به منزل مادر می آمدم و ناامیدانه برمی گشتم، بچه ها هم دل تنگت شده اند، اگر خبر آمدنت را بشنوند، خواب زده به دیدارت می آیند 🌷  نیم ساعتی نشستم، نگرانِ فرزند شیرخوارم بودم که هر لحظه از خواب برخیزد و به سمت چراغِ خوراک‌پزی دست و پا بزند. به این دلیل از جا برخاستم، محمّد گفت: آبجی! به بچه ها بگو بیایند، برایشان آورده ام. 🍁نمی دانم چطور آن روز من و فرشته صبحانه خوردیم؟!! و پس از آن مثل برق خود را از سراشیبی کوچۀ خودمان تا مسیر منزل مادربزرگ رساندیم زمانی که رسیدیم کفش های بسیاری جلوِ درِ اتاق بود. 🌷 مهمان های زیادی؛ غریبه و آشنا پس از رسیدن دایی به دیدارش  آمده بودند، از خجالت داخل ایوان مکث کردیم و بعد دایی را صدا زدیم، دایی محمّد به محض شنیدن صدایمان به سراغ مان آمد تا چشمش به ما افتاد با اشتیاق، ما را در آغوش خود گرفت و به سرمان بوسه زد و گفت: برایتان سوغاتی آورده ام، 🍁 بفرمایید داخل، هر وقت مهمان ها رفتند هدایا را خواهم داد به همراه دایی وارد شدیم و سلامی به جمع دادیم. کنارِ مادربزرگ نشستیم، دایی بشقاب سوهان و تنقّلات جلویش را به ما داد و گفت: عزیزانم! از خودتان پذیرایی کنید. 🌷پس از یک ساعت به جز بچه ها همۀ مهمان ها رفتند، دل در دلمان نبود لحظۀ موعود فرا رسید و دایی با مهربانی ما دو خواهر و بچه های برادرش را دور خودش جمع کرد و گفت: دخترها! 🍁 همین جا ساکت بنشینید تا برگردم. پس از چند دقیقه، دایی با جعبه ای برّاق وارد اتاق شد، باورمان نمی شد و مثل یک رؤیا بود، خب هیچ کدامِمان تا آن زمان گـُل ،سرِ فانتزی و تزئینی ندیده بودیم، 🌷دایی درِ جعبه را باز کرد تعدادمان کم نبود، ولی دایی تمام بچه ها را مدّ نظرش گرفته بود تا دلی نشکند، سپس به هر کدام دو عدد گل سرِ زیبا هدیّه داد از شوق تا رسیدن به منزل مان می دویدیم و تا مدّت ها گل سرهای هدیّه را به سر می زدیم و لذّت می بردیم 🍁 هنوز همۀ دخترانی که آن روز هدیّه گرفته بودند، شکل و اندازۀ هدیّۀ دایی را به یاد دارند... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا