📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت نود و دو
📝آلبوم تصــــاویر♡
🔹️بار آخری که محمّد مسافر جبهه بود، یک آلبوم بزرگ به دستم داد و گفت. این آلبوم تمامی عکس هایی است که تا کنون داشته ام
🌷 نگهش دار، شاید روزی به دردتان بخورد، هر وقت داداش دل تنگم شود با عکس ها آرامش پیدا می کند. گفتم می روی و ان شاءالله مثل دفعات قبل بر می گردی.
🔹️بغض راه گلویش را گرفت و گفت. این بار برگشتی در کار نیست
از گفتار و رفتارش می توان فهمید که حقایقی به او الهام شده است. با دستپاچگی گفتم. حالا چرا دم در ایستاده ای؟
🌷 خندید و گفت. سفارشم را کردم و امانتی هایم را که تحویلتان دادم فقط دوست داشتم داداش را از نزدیک ببینم که نشد، سلامم را به او برسان و مراقب بچه ها باش، حلالم کنید
🔹️ مطمئنّ باشید این تصاویر روزی به دردتان می.خورد
به محض اینکه محمد به منزل مادرش رفت تا ساکش را بردارد همسرم از راه رسید.گفتم:آقاجان... محمدرفت.
🌷همسرم باخستگی و با همان لباسهای خاک آلود مزرعه خود را به محمد رسانید و خوشبختانه تا ثانیه آخر حرکت کاروان جبهه همراهش بود.
محمد راست میگفت:هر وقت همسرم دلش میگیرد جز عکس و مزار محمد چیز دیگری او را آرام نمی کند.
🔹️از شهید سپاسگذارم که مرا لایق و امانتدار چنین هدایای باارزشی نمود...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
آیین دل تو، مهربانیست شهید
در سینه، بـهار جاودانیست شهید
هر لحظه نگاهت به دلم میگوید
عشق تو دلیل زندگانیست شهید
#حاج_قاسم
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 #کــلامشهـــید
اگر با ریخته شدن خون ناقابل من، فرج مولایم امام زمان (عج) نزدیکتر میشود، پس ای خمپارهها بر من ببارید و خونم را بریزید.
شهید شیرعلی سلطانی ❣🍃
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وعدهای که به آن عمل شد...
🔹حضور سرزده رهبر انقلاب بر مزار شهید پوریا احمدی، بخاطر وعدهای که به فرزند شهید داده بودند
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بدون تعارف با خانواده سردار شهید علی آقازاده از شهدای قمی حمله اسراییل به دمشق
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ مهمترین آیه #حجاب در قران
❇️تحلیل استاد عرب از آیات حجاب در قرآن
❇️قابل توجه مذهبی های صورتی و مخالفان حجاب قانونی
🔹️#جهاد_تبیین
🔸️#به_وقت_حجاب
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢لبنان قطعه شهدای راه قدس
🔸️خدایا ما را به قافله شهدا وصل بگردان و توفیق شهادت را نصیبمان بگردان
🇵🇸#طوفان_الاقصی
#جهاد_مقدس
#اسرائیل_کودک_کش
#فلسطین
#غزه
#مقاومت
#سپاه_جهانی_آزادیبخش_اسلامی
#یمن_قهرمان
#كلنا_اليمن
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🎐#اندیشه_سردار(۳۹)
🔳ط) شك ميكرديم به سن تكليف رسيده بود يا نه؟!
◻️شما چهرهها را نگاه كنيد، فيلمهاي عمليات والفجر ۸ رانگاه كنيد. آنهايي كه خالق آن عمليات سنگين و پيچيده نظامي بوند، بخش عظيمي از آنها هنوز مو در صورتشان نروييده بود، نوجوان بودند. حسن يزداني يك طلبه ۱۷ ساله و قهرمان عمليات والفجر۸ بود. او يك طلبه ضعيفالجسم ولي قويالروح و اولين كسي بود كه پيشتاز و پيشگام و داوطلب عبور از اروند بود. او پيشنماز لشكر بود. او 30 بار در اروند شنا كرد و به دل دشمن زد. آنها را شناسايي كرد و براي لشكر، اطلاعات آورد. با توجه به اينكه اروند رودخانه وحشي نام دارد و كمتر كسي اين شجاعت و توكل را دارد كه از آن عبور كند، حسن با ارادهاي قوي ۳۰ بار در والفجر ۸ اين كار را انجام داد.
او پيشنماز و امام جماعت لشكر ثارالله بود. ما بعد از شهادتش به اين موضوع فكر مي كرديم، كه آيا آن سالهايي كه ما پشت سر حسن، نماز جماعت ميخوانديم، او اصلاً به#سن_تكليف رسيده بود؟ (سخنراني حاجقاسم در دهمين كنگره بزرگداشت شهداي استان كرمان)
#مکتب_حاج_قاسم
#مرد_میدان
#گنج_سلیمانی
#قهرمان_من
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت نود و سه
📝آخرین خــــواهش ♡
🌷آخرین بدرقۀ محمّد بود، به دلم افتاده بود که حوادثی در راه است،
هیچ وقت این قدر احساس دلتنگی نمی کردم، همیشه تا لبِ جادۀ روستا بدرقه اش می کردم و بر می گشتم ولی آن روز تا لب جاده محمّد را بدرقه کردم ولی دلم آرام نگرفت و سوار مینی بوس شدم و تا فاروج او را همراهی کردم به محض پیاده شدن از مینی بوس دوباره با محمّد سوار اتوبوسِ فاروج به قوچان شدم و او را تا پایگاه#بدرقه کردم
♻️یادم هست نزدیک ظهر بود و ما سه نفر؛ من، محمّد و دوست هم رزمش علی شمعدانی که با محمّد به شهادت رسید، منتظر حرکت اتوبوس کاروان جبهه بودیم،هنوز خیلی از رزمندگان نرسیده بودند.
🌷 محمّد گفت:تا اینها حرکت کنند
ظهر می شود، نماز اول وقت را بخوانیم سبکبال تر می رویم بعد نماز با اصرار محمّد و دوستش را به کافه ای در همان حوالی بردم.
وقت خوردن ناهار محمّد چشم از اتوبوس بر نمی داشت
پس از غذا رفتم تا وجه غذا را حساب کنم ولی حسابدار با اشاره گفت:همان آقایی که از در بیرون رفت غذای سه نفر تان را حساب کرد.
♻️خلاصه پس از صرف غذا اتوبوس پر شد و محمّد و دوستش با اشتیاق روی صندلی ها جا گرفتند و من هم تا ثانیۀ آخر در راهرو اتوبوس سرپا ایستاده بودم و محمّد را التماس می کردم. محمّد می شود این بار جبهه نروی؟
گفت:حالا که خدا تا اینجا مرا کشانده، به عقب برگردم. گفتم. پس لا اقلّ خطّ مقدّم نرو یا اگر رفتی لباس روحانیّتت را بپوش
🌷 این بار هم که شده به خاطر ما گوش کن و فقط مبیّن احکام شرعی رزمندگان باش محمّد خندید و گفت:
هرچه خدا بخواهد همان می شود. دلشوره ی عجیبی تمام وجودم را پر کرده بود و پریشان بودم
♻️ ناگهان با صدای صلوات مدیر کاروان به خود آمدم و برای آخرین بار محمّدم؛ برادری که از هفت سالگی برایش پدری کرده بودم در آغوش کشیدم و برای آخرین بارمحمّدم را به سینه چسباندم، گفتم. خیر پیش برادر.... به سختی از او جدا شدم و با ناامیدی برگشتم
🌷هرچند قدمی که در راهر و اتوبوس بر می داشتم نگاهِ ملتمسانه ام را به چهرۀ محمّد می انداختم ولی او با چشمانی اشک آلود سرش را پایین انداخته بود و با دو دست چهره اش را پوشانده و شانه هایش از گریه می لرزید از شرم نگاهم نمی کرد و پاسخ التماس هایم را نمی.داد.
بله، محمّد مصمّم رفت و باز نگشت...
💢راوی:برادرشهید؛هیبت.الله برزگر
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
هر کس نشود لایق عنوان #شهادت
حقا که برازنده این نام شمایی
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #کــلامشهـــید
هیچ زمان، آدمهایـی که تو را
به خـــدا نزدیک میکنند رها نکن!
بودن آنها یعنی خــــدا هنوز حواسش
بهت هـــست
شهید جهاد مغنیه❣🍃
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در محضر شهدا🕊
شهید حاج قاسم سلیمانی:
همیشه بهترین آدمها اگر بدترین همراهها را داشتند، شکست خوردند
آدم اگر میخواهد قلهی بلندی بخواهد برود، اگر همراهانش افراد هم وزن این قله نباشند، در راه زمین گیرش میکنند. اما اگر آدمهای همراه این راه، افرادی بودند که نه تنها قله را میپیمایند، بلکه آدم را هم میگیرند میبرند همراه خودشان، انسان احساس اطمینان میکند.
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#طوفان_الاقصى
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💢رویداد پیشرفت زنان ایران
زنان محجبه ی موفق 🌸
🔹️#جهاد_تبیین
🔸️#به_وقت_حجاب
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ «فردای پیروزی» به مناسبت روز غزه
🎵 این نماهنگ، فضای بعد از پیروزی جبهه مقاومت بر رژیم صهیونیستی را ترسیم میکند
🍂 این اثر محصول همکاری گروه رأیة الزهرا و مرکز رسانهای نهضت و در مورد آرمان فلسطین سروده شده است.
🇵🇸#طوفان_الاقصی
#جهاد_مقدس
#اسرائیل_کودک_کش
#فلسطین
#غزه
#مقاومت
#سپاه_جهانی_آزادیبخش_اسلامی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت نود و چهار
📝بوسۀ زیرگلــــو♡
🌷همۀ خواهر و برادرها برای بدرقۀ محمّد در منزل مادر جمع شده بودیم پس از کمی گفت و گو لحظۀ سخت جدایی فرا رسید، لبخند از روی لب ها پر کشید و کم کم جای خودش را به اندوه چهر ه ها داد، مردها بغض را در گلو می فشردند و زنان اشک می ریختند
ولی محمّد با دستانی حنا زده، موهایش را شانه می کرد و رویمان عطرافشانی می کرد، مثل جوان داماد شده رفتار می کرد
♻️مادر با اخم گفت. تو پنج بار به جبهه رفته ای، از آن گذشته برادرانت یک در میان سنگر را خالی نگذاشته اند و به جبهه رفته اند، می شود نروی؟
محمّد گفت :آنها جای خود رفته اند و بنده جای خودم، هرکس مسئول عمل خودش است
🌷همه برخاستیم که تا محمّد را چند متر بدرقه کنیم، مادر او را از زیر قرآن ردّ می کرد و داداش هم صدقه ای دور سرش چرخاند و من هم سراسیمه پارچی را از چشمۀ جلوِ در منزل پرکردم تا پشت قدمش بریزم
ولی قبل از ریختن آب مانع شد و گفت. آبجی... چرا می خواهی آب پشت قدمم بریزی؟
گفتم: داداش جان. آب پشت قدم مسافر مبارک است، می ریزم تا ان شاءالله زود به خانه برگردی.
♻️محمّد چشمانش پر از اشک شد و گفت. نریز خواهرم.....
چون هر وقت آب پشت قدمم ریخته ای برگشته ام . بس است دیگر،
من این بار دوست دارم که شهید شوم
بعد جلو آمد و پارچ آب را از دستم گرفت وقدری خورد و سلامی بر امام حسین (ع) داد و گفت:#آب_نطلبیده_مراد_است
آبجی...این دفعه اجازه ندادم
چون بازگشتی در کار نیست
🌷 گریه امانم نمی داد، صورتم را بوسید. من بارها شاهد سجده های طولانی محمّد بودم و آن سجده ها در لحظۀ وداع یادم آمد و گفتم:بگذار تا سجده گاهت را ببوسم
محمّد متواضعانه سرش را پایین آورد،
با تمام وجود پیشانیش را بوسیدم و گفتم. خدا به همراهت برادر جان.
♻️محمّد لبخندی زد و گفت. بنده روسیاه تر از این صحبت ها هستم که سجده گاهم را ببوسی، سؤالی دارم، چرا زیر گلویم را نبوسیدی؟
این بار در حالی که با صدای بلند گریه می کردم،گفتم. جان به لبم رساندی،
چرا این سؤال جان سوز را لحظۀ آخر می پرسی؟
🌷پاسخ داد.لحظۀ وداع باید از خواهر سیّدالشهدا #الگو بگیری
به خواهش برادرم زیر گلویش را بوسیدم و آن لحظه فهمیدم که حضرت زینب چه مصیبتی را تحمّل کرد و این بوسه سخت ترین بوسۀ عمرم بود.
♻️محمّد رفت و مثل امام حسین (ع) پیکرش روی خاک کربلا به شهادت رسید و مدتها گمنام شد و من زینب وار در فراقش سوختم و آنجا دانستم که مقصودش از آن بوسه آخر چه بود ...
💢راوی: خواهرِ شهید؛ بانو افروز برزگر
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯