🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهیدان
خلبانان شهید سانحه سقوط #سرهنگ_خلبان_سید_طاهر_مصطفوی
#سرهنگ_خلبان_محسن_دریانوش
#سرگرد_فنی_بهروز_قدیمی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 #کــلامشهـــید
🌹 شـهید حسـن باقـری:
✍بــیتعارف بگویم:
نیرویی که نمازش را اول وقت نمـیخواند،
خوب هم نمـیجنگد!
ما هرچه داریم از معنویت داریم،
هرجا که ذرهای پشتمان لرزید،
به دلیلِ ضعف توکلمان به خدا بـوده است..!
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
8.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ خاطرهای شنیدنی از درخواست شهید رئیسی از امیرالمومنین علی علیهالسلام در نجف💔
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زحمت شما قابل تقدیر است، اما کاش این نقاشی را برای حضرت آقا میکشیدید من یک طلبه ی ساده ام ، کسی نیستم، خیلی ممنون از زحمت شما متشکرم💔💔💔
رئیس جمهور ولایتمدار ...
#رئیسی
#رئیسی_عزیز
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹استاد رحیم پور ازغدی :
🔸️اصلا چرا بعضیا
دنبال برداشتن حجاب هستن؟!
خوب مگه چی میشه؟؟؟؟
دنیا به آخرمیرسه: نه دوست عزیز...
برامون برنامه دیدن توپ...
بیا تا برات بگم.
♻️#رحیم_پور_ازغدی
🍁#طرح_نور
💥#ویروس_برهنگی
🔹️#جهاد_تبیین
🔸️#به_وقت_حجاب
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰🖼 عکس نوشته/ مدافع فلسطین
#شهید_خدمت
#حسین_امیرعبداللهیان
#پوستر
#خیزش_دانشجویان_آمریکا
#غرب_بدون_روتوش
#حقوق_بشر
#طوفان_الاقصی🇵🇸
#طوفان_الاحرار
#جهاد_مقدس
#وعده_صادق
#تنبیه_متجاوز
#اسرائیل_کودک_کش
#فلسطین
#غزه
#مقاومت
#سپاه_جهانی_آزادیبخش_اسلامی
#ارتش_جهانی_آزادیبخش_اسلامی
#یمن_قهرمان
#كلنا_اليمن
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_هفتاد_و_شش
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
💥فرار از اردوگاه بعقوبه(۳)
🔹️مقداري خرما از زمين جمع كرديم و از رودي كه آنجا جاري بود، آب نوشيديم؛ سپس در گوشه اي نشستيم و نقشه اي طرح كرديم. قرار شد در
تاريكي شب، يكي از خودروهاي عراقي را كه در هر سو ديده مي شدند، سرقت كنيم و با آن تحت عنوان منافق از دژباني خارج شويم.
🔸️كمي آن منطقه را گشتيم. خطر ديده شدن در آن ساعت از شب و تشخيص دادن ما كم بود.سرانجام يك خودرو عراقي را نشان كرديم كه كنار خاكريزي متوقف شده بود.روشن كردن اين خودروها آسان بود. اندرماني جلو رفت و با احتياط كامل در خودرو را باز كرد.دو دقيقه نشد كه خودرو را روشن كرد و به آرامي از آن محل دور شد و كسي هم او را نديد. وقتي نزديك آمد، ما هم سوار شديم و از بيراهه وارد جادة اصلي شديم و به سوي سرنوشتي نامعلوم حركت كرديم.
🔹️در آن ساعت از شب، خودروهاي نظامي زيادي در حال رفت و آمد بودند. چند نفر از عراقي ها هم ما را ديدند، اما تشخيص ندادند كه ايراني هستيم. در روي جاده در حال حركت بوديم كه از دور دژباني عراقي ها نمايان شد.نفس در سينه ها حبس شده بود؛ ولي چاره اي جز حركت نداشتيم. هوا كم كم روشن مي شد و جاي درنگ نبود. نمي دانستيم چه كار كنيم؛ برگرديم يا ادامه دهيم. اگر درنگ مي كرديم، عراقي ها متوجه مي شدند.
🔸️اندرماني مستقيم به سوي دژباني عراقي ها حركت كرد. نفسها در سينه ها حبس شده بود. از سويي اشتياق پيوستن به نيروهاي خودي و برگشتن به وطنمان را داشتيم و از سوي ديگر ترس از شناخته شدن توسط عراقي ها. به مقابل دژباني رسيديم.نگهبان ابتدا چيزي از ما نپرسيد و با عجله نگاهي كرد و به عربي گفت: «رو!» اما نمي دانم چه چيزي نظرش را جلب كرد كه به عربي سؤالي كرد كه يكي از دوستان به فارسي گفت: «المجاهدين ايراني» و عراقي سؤالي ديگر كرد كه هيچ كس نتوانست جواب دهد.
🔸️عراقي سپس با دست دستور داد خودرو را كناري
بزنيم و همزمان اسلحة خود را مسلح كرد و به سوي ما نشانه رفت. اندرماني كمي فاصله گرفت و عراقي داد و فرياد راه انداخت: «ايراني! ايراني!» و آنگاه بود
كه توجه بقيه هم به ما جلب شد. ما داد زديم: «رحيم فرار كن!» و او نيز به پدال گاز فشاري داد كه خودرو از جا كنده شد.
🔸️عراقي ها به سوي ما رگبار بستند؛ ولي ما با سرعت زيادي از آن نقطه دور شديم. حتي يك عراقي هم در وسط جاده زير گرفته شد كه شدت ضربه به حدي بود كه چندين متر پرتاب شد و شيشة جلوِ خودرو هم ترك برداشت. نزديك بود فرمان از دست رحيم خارج شود كه به هر نحوي بود، خودرو را هدايت كرد و با سرعت بسيار زيادي فرار كرديم.
🔸️عراقي ها به وسيلة چند خودرو ما را تعقيب مي كردند و هر از گاهي نيز تيراندازي مي كردند. دو نفر از دوستان هم پشت وانت خوابيده بودند تا تير
نخورند. وارد شهر سومار شديم و از كنار خرابه ها به سرعت پيش مي رفتيم. با سرعت زياد دست اندازها و سرعت گيرها را طي مي كرديم و خودروهاي عراقي
نيز با سرعتي سرسام آور ما را تعقيب مي كردند.
🔸️تصميم داشتيم بعد از خروج از مرز، كمي دورتر از سومار به جاده اي خاكي برويم؛ چون پيش از اين ديده بودم عراقي ها از ترس كمين به آنجا نمي رفتند و دژبانها دست از تعقيب برمي داشتند.لحظات به تندي مي گذشت و ما نگران بوديم. چند تير هم به خودرو اصابت كرد؛ اما كسي زخمي نشد.
🔹️سراسيمه عقب و جلو را نگاه مي كرديم و وضعيت را به رحيم مي گفتيم و او نيز با سرعتي باور نكردني همة دست اندازها را رد مي كرد.از اينكه دوباره وارد ايران مي شديم، حس خوبي داشتيم و احساس
مي كرديم در خاك خودمان جواب آنان را خواهيم داد كه اين حس، توان ما را مضاعف مي كرد. شهر پر از واحدهاي نظامي و ادوات زرهي بود. در اثر سر و
صداها و تيراندازي، عراقي هاي كنار جاده هم فرياد مي كشيدند و نيروهايشان را تشويق مي كردند ما را بزنند. همة اين اتفاقات چند دقيقه بيشتر طول نكشيد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯