#خاطرات_شهدا
✍در اولین ساعت عملیات خیبر ، 900 نفر به اسارت در آمدند .
در بین این اسیران ، یک سرتیپ عراقی هم که فرماندهی نیروها را به عهده داشت بود.
حمید خطاب به آنها گفت ، مواظب خودتان باشید ، اگر قصد فرار یا کار دیگری را در سر داشته باشید ، همه تان را به رگبار می بندیم .
سرتیپ عراقی پرسید ، شما چطور به این جا آمدید؟
🌀حمید شوخی ، جدی به او گفت ،
ما اردن را دور زدیم و از طرف بصره به این جا آمده ایم.
سرتیپ عراقی مجددا پرسید ،
پس آن نیروهایی که از روبرو می آیند از کجا آمده اند؟
حمید با دست به زمین اشاره کرد و گفت ، از زمین روئیده اند!
این جا بود که چشم های فرمانده عراقی داشت از حدقه بیرون می زد....!!
#شهیدحمید_باکری
📚سايت ابر و باد
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شهدا
در اولین ساعت عملیات خیبر ، 900 نفر به اسارت در آمدند .
در بین این اسیران ، یک سرتیپ عراقی هم که فرماندهی نیروها را به عهده داشت بود.
حمید خطاب به آنها گفت : مواظب خودتان باشید ، اگر قصد فرار یا کار دیگری را در سر داشته باشید ، همه تان را به رگبار می بندیم .
سرتیپ عراقی پرسید : شما چطور به این جا آمدید؟
حمید شوخی ، جدی به او گفت : ما اردن را دور زدیم و از طرف بصره به این جا آمده ایم.
سرتیپ عراقی مجددا پرسید:
پس آن نیروهایی که از روبرو می آیند از کجا آمده اند؟
حمید با دست به زمین اشاره کرد و گفت: از زمین روئیده اند!
این جا بود که چشم های فرمانده عراقی داشت از حدقه بیرون می زد....!!
#شهیدحمید_باکری
📕 سايت ابر و باد
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊