#خاطرات_شهدا
یه روز بعد از ظهر که شبش قرار بود برای آخرین بار به جبهه اعزام بشه ، اومد برای سر زدن و خداحافظی.
همین که من رو دید چشمش خورد به پوتین هام.(پوتین های کهنه و پاره ای داشتم)
بعد از سلام و احوال پرسی بهم گفت ، پوتین هاتو با پوتینای من عوض می کنی !؟
نگاه کردم و دیدم پوتینهای علی نو و تمیزه ، مثل اینکه یک ساعت قبل از حرف زدن با من بهش پوتین نو تحویل داده بودند.
چون شوخ طبع بود گفتم شاید داره شوخی می کنه.
اما نه کاملا جدی بود گفتم ،
علی برای چی میخوای این پوتین های منو بگیری؟ خودت که پوتین نو داری؟
چیزی نگفت فقط اصرار داشت که این کار رو انجام بدم.
بعد از اصرار فراوون گفت ، عملیات نزدیکه ، من برم یا شهید می شم یا ...
میخوام اگه خدا خواست و شهید شدم با پوتینهای کهنه شهید بشم و این پوتینای نو رو لااقل یه نفر دیگه استفاده کنه. اینا برای بیت الماله ، نباید به بیت المال ضرر زد......
#شهیدعلی_سیفی
📕 بیا مشهد
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊