☀️گلزارشهدای روستای فردو،روستایی دربین روستاهای ایران ،بیشترین شهید را درطول هشت سال دفاع مقدس تقدیم انقلاب کرده است
🍃#فردو_قم
🍃#گلزار_شهدا
اگر از شهر قم 50 کیلومتر به سمت جنوب غربی استان حرکت کنیم به روستایی خواهیم رسید که امروز کمتر کسی نه تنها در ایران بلکه در جهان وجود دارد که اسم آن به گوشش نرسیده و این شهرت را باید به خاطر شهیدانش دانست.روستای فردو منطقهای ییلاقی و در محدوده کوهستانی جنوب شرقی بخش کهک از توابع استان قم قرار داشته و اقلیمی معتدل و کوهستانی دارد که آب و هوای این روستا در بهار و تابستان خنک و مطبوع و در زمستان سرد و خشک است.
چند سالی است که به دلیل احداث یک سایت هستهای در اطراف قم و انتخاب اسم فردو برای آن، این اسم شهرت جهانی یافته است،سایت هستهای جدید ایران در شمال قم قرار دارد و با توجه به اینکه روستای فردو در جنوب استان واقع است این نامگذاری به دلیل قرابت جغرافیایی نیست بلکه حرکتی نمادین به منظور تجلیل از مقام شهدای جنگ تحمیلی است، زیرا روستای فردو در بین روستاهای ایران بیشتر شهید در طول هشت سال دفاع مقدس را تقدیم انقلاب کرده است.
108 شهید، 500 رزمنده، 250 جانباز و پنج آزاده در فردو
16 خانواده روستای فردو، دو شهید را تقدیم انقلاب کردند
☀️هفتاد نفر از شهدای روستا فردو در گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) قم، چهارده شهید در گلزار شهدای شیخان و 9 نفر نیز در گلزار شهدای فردو و سه شهید دیگر نیز گلزارهای دیگر شهر به خاک سپرده شدهاند که یکی از شهدای این روستا به نام شهید اکبر گلباشی نیز همچنان جاوید الاثر است
🌷حضور رهبر انقلاب در فردو، سند افتخاری برای این روستا است
مردم این دیار افتخار آن را داشتهاند که در سال 1365 میزبان حضور رهبر معظم انقلاب در زمان ریاست جمهوری ایشان باشند که رهبر انقلاب در این سفر در یکی از مزارع به صورت نمادین به دروی گندم پرداختند که عکس معظم له در کنار مرحوم جابری پدر سه شهید این خطه، سند افتخاری برای اهالی فردو است.
🌺هر ساله در فصل بهار به یاد شهدای این روستا مراسمی با شکوه برگزار میشود که سابقه برگزاری این یادواره به بازگشت پیکر اولین شهید روستا یعنی شهید محمد حیدریان بر میگردد
⚡️گهگاهی جمعه ها ازراه کهک جهت تفریح ونشاط روحی به این دیار سفر کرده وحتما یادی ازشهدای این دیار میکنم،باشد که شرمنده انها در اخرت نباشیم
☀️هدیه نثار روح همه شهدای اسلام وانقلاب وامام شهدا،اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم وترحم علی عجزنا واغثنا بحقهم
⚡️313majnon313⚡️
☀️شاکری کرمانی
🌷سایر لینکهای انتشار
https://www.instagram.com/p/BRLwrVmDkp8
🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۳۴
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#کارت_عروسی #شبی_با_شهدا #گلزار_شهدا #شهید
✍...#کارت_عروسی که برایش می آمد. می خندید و می گفت: بازم #شبی_با_شهدا! با رقص و آهنگ و شلوغ بازی های عروسی میانه ای نداشت. بیرون تالار خودش را به خانواده عروس و داماد نشان می داد و می رفت #گلزار_شهدا.
همه فکر و ذکرش پیش #شهدا بود. می رفتیم روستا برای سمنوپزان. وسط تفریح و گشت و گذار مثل کسی که گم شده ای دارد. می پرسید:حاج آقا سید این دور و بر #شهید نیست بریم پیشش؟
🍀راوی:سید اصغر عظیمی،دوست شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۳ ص ۲۰۳
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۳۵
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زیارت #شهید #اصفهان #دل #ماشین #نماز_جمعه #گلزار_شهدا #شهید_حاج_احمد_کاظمی
✍به قصد #زیارت حاج احمد کاظمی راه افتادیم سمت #اصفهان.خانمم بهش گفت؛شما هم مثل سید به ماشینتون نمی رسید!وسط آن تق و توق ها گفت: همه این ها رو باید بذاریم و بریم،باید به دلمون برسیم تا به ماشینمون.
هر موقع سراغش رو میگرفتم،جواب هایی مشابه می شنیدم:آقا محسن کجاست؟رفته #نماز_جمعه. آقا محسن کجاست؟رفته #گلزار_شهدا.آقا محسن کجاست؟رفته اصفهان سر مزار #شهید_کاظمی
راوی:سید اصغر عظیمی،دوست شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۳ ص ۲۰۳
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#گلبرگی_ازخاطرات_شهید
✍خطبه #عقد را که خواندند، برای اولینبار میخواست #همسرش را از تهران به اصفهان ببرد. به جای بردن او به جاهای دیدنی،یکراست رفتند به #گلزار_شهدا، سر مزار دوستان #شهیدش.
🍀ووقتی با اعتراض خواهرش روبهرو شد که «این کار تو بر روحیهاش اثر منفی دارد.» گفت: «اشتباه تو همین جاست، من از بردنش به گلزار شهدا هدفی داشتم.
🍁او یک رزمنده است و باید بداند راهی که من انتخاب کردهام به کجا میرسد. راه من راه #شهادت است. گلزار شهدا را به او نشان دادم که به او بگویم خود را برای چنین لحظهای آماده کند. اگر مرا انتخاب کرده است، باید در این راه مرا یاری کند.
🌷نحوه شهادت
درسال 1375 حال عمومی وی به واسطه مجروحیت و آلودگی شیمیایی از گذشته، رو به وخامت رفت و بعد از مدتی بستری شدن در بیمارستان و منزل و تحمل درد و رنج فراوان، در روز 19 آبانماه 1375 روح ملکوتیاش به لقاءالله و خیل عظیم شهدا و مجاهدان راه اسلام پیوست.
#شهید_محمدجعفر_نصراصفهانی❤️
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#برگی_از_یاد💚
کارت عروسی که برایش می آمد. می خندید و می گفت: بازم #شبی_با_شهدا! با رقص و آهنگ و شلوغ بازی های عروسی میانه ای نداشت. بیرون تالار خودش را به خانواده عروس و داماد نشان می داد و می رفت #گلزار_شهدا.
همه فکر و ذکرش پیش شهدا بود. می رفتیم روستا برای سمنوپزان. وسط تفریح و گشت و گذار مثل کسی که گم شده ای دارد. می پرسید:حاج آقا سید این دور و بر شهید نیست بریم پیشش؟
🖋 راوی:سید اصغر عظیمی،دوست شهید .
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔰 کفن تازه شهید یوسف الهی در روز تدفین شهید سلیمانی
💠باور کنید حس کردم انگار همین یک ساعت پیش او را دفن کرده اند.به این تازگی بود!!
📆سه شنبه ۱۳۹۸/۱۰/۱۷
🌷از صبح زود خودم را به #گلزار_شهدا رساندم. ولی هر چه تلاش کردم و گفتم عکاس و فیلمبردارم و میتونم خبرها را بهتر رسانه ای کنم چون کارت تردد نداشتم فایده ای نداشت ونتوانستم وارد محیط گلزار شوم.
🌷به خود #سردار متوسل شدم و زود جواب گرفتم سردار مرا به حضور پذیرفت. کنار دیوار مهدیه صاحب الزمان (عج) روبروی محلی که برای دفن سردار بود نشسته بودم که متوجه همهمه و گریه اشخاصی که کنار قبر حضورداشتن و در حال آماده کردن قبر بودند شدم.
🌷دوربینم را برداشتم و شروع به فیلمبرداری شدم. بوی عطر فضا را پر کرده بود. دیوار کنار قبر #شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی کمی فروریخته بود. شخصی که داخل قبر بود حال عجیبی داشت.
🌷می گفت کفن شهید تازه بود و حتی نایلونی که دور شهید بود بخار زده بود.سریع دیوار قبر را ترمیم کردند و من بودم و یک دنیا #عشق ....
💠یکی از خادمین محترم گلزار شهدا اونجا حضور داشتن و شاهد قضیه بودن💠
#عارف_جبهه🔻
#شهید_حسین_یوسف_الهی🌷
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
#قسمت_سی_و_دو
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
⚡﷽⚡
😔قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم #گلزار_شهدا.
🍂تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد.😢
بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم."
میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."😭
🔹️به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای #جاویدالاثر.
گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم."😌
دنبالش میرفتم و برای خودم #گریه میکردم و زار میزدم.
🔹️برگشت بازویم را گرفت و گفت: "زهرا تو رو خدا گریه نکن. دارم میمیرم."😭
گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با #عشقت چیکار کنم؟"😩
♦️رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام #تنها باشم."
فهمیدم میخواهد #وصیت_نامه اش را بنویسد.
💥مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به #چشمانش. سرخ بود و پف کرده بود.
معلوم بود حسابی گریه کرده. 😭😭
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷🕊🍃
#گلزار_شهدا
قرارهمیشگی بی قرارها....
دلتنگ که بشوی...دیگر شده ای
دیگر نمیشود کاریش کرد
هرچه خودت را به آن راه هم بزنی ...
می بینی انگاری نمی شود
که نمی شود
دلت تنگ شده است
بد هم تنگ شده است...
باز پنجشنبه ویاد شهدا با ذکر صلوات📿
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
هَوایِ دِلَم...
بارانِ نِگاهَـتان را می خواهَـد
می شود بَر مَن بِبارین
حتی به نیم نِگاهی
#گلزار_شهدا🥀💔
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
میگویند: شهدا رفتند تا ما بمانیم
ولے من میگویم:
شهدا رفتند تا ماهم به دنبالشان برویم👣
آری جا ماندهایم...
دل را باید صاف کرد
#گلزار_شهدا
تکهای از بهشت در روی زمین
پنج شنبه ویاد شهدا باذکر صلوات🌸
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
🍃گاهے
تمام خواهش های دنیا
خلاصہ میشود در دو کلمہ:
ای شهید من ...
مـرادریــاب ...
پنج شنبه ویاد شهدا باذکر صلوات( به تعداد دلخواه)🌸
#گلزار_شهدا
#شهید_گمنام💔🥀
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
در وصــــف شما هرچه بخواهیم بدانیم
باید که فقط سوره والشمس بخوانیم
آرامش این لحظهی ما لطف شماهاست
رفتید که ما راحت وآسوده بمانیم
پنجشنبه ویاد شهدا با ذکر #صلوات🌸
#گلزار_شهدا
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت چهل و ششم
📝 گلزار شهــــدا ♡
🍃چند وقتی بود که به زادگاهم؛یعنی روستای سینگلی نرفته بودم، بار سفر را بستم و به سوی دیارم حرکت کردم.
برای رسیدن به روستایم باید از روستای رستم آباد عبور میکردم.
🌷 هنگام گذر از این آبادی به تابلوِ نصب شدۀ شهیدان نگاه می انداختم و به راهم ادامه میدادم تا اینکه با دیدن تابلو شهید محمّد برزگر به چهل سال پیش برگشتم.هر دو متولّد فصل بهار بودیم
🍃 مادرم دخترِ خالۀ زلیخا خانم ؛ مادربزرگِ شهید محمّد بود برای همین هم دیگر را«پسرخاله »خطاب میکردیم.
فاصلۀ روستای ما تا رستمآباد ۲ یا ۳ کیلومتر است و ارتباط صمیمانه ای داشتیم،
🌷 در واقع با هم بزرگ شدیم، با هم به حوزه رفتیم و هم اتاق یکدیگر شدیم . شوخ طبعی هایش خستگی درس و بحث را از طلبه ها می گرفت،همه به خاطر اخلاق نیکش به دور او حلقه می زدند
🍃ظهر یکی از روزها در حجره چای می خوردیم و گفتگو می کردیم که از رادیو اخبار جنگ و کشته شدن رزمندگان اعلام شد،محمّد با حالتی منقلب چای خوردن را رها کرد و با عصبانیّت گفت: می گویند نیروی رزمنده کم داریم ولی نمیدانم چرا به ما اجازۀ رفتن به جبهه را نمیدهند
🌷گفتم: من هم جبهه رفتن را دوست دارم ولی سن مان پایین است نگاهی با صلابت به من انداخت و گفت: والله به تو قول میدهم، اگر توانستم روزی جبهه بروم تا آخرین قطرۀ خونم برای دفاع از وطنم با متجاوزان میجنگم.
🍃خندیدم وگفتم: بگذار به سنّ قانونی برسی بعد برو.
گفت: انشاءالله خواهم رفت. سپس بغضی کرد و گفت: خیلی دلم برای شهدا تنگ شده است...می آیی برویم گلزار شهدا؟گفتم: البتّه.
🌷باهم راهی مسجد جامع فاروج شدیم، نماز ظهر و عصر را خواندیم و به حوزه برگشتیم. پس از خوردن ناهار استراحتی کوتاه کردم، عصر که شد به محمّد گفتم: پسرخاله! بیا برویم سرقرار ظهرمان.
🍃تا این را شنید از خوشحالی، فوراً آماده شد و دو نفری پیاده به سوی گلزار شهدا حرکت کردیم. وقتی به گلزار رسیدیم، چهرۀ پسرخاله در هم رفت و خنده اش گم شد، طوری که تا کنون چنین حالتی را از او ندیده بودم
🌷او با صدایی لرزان و چشمانی پر از اشک با شهدا صحبت می کرد، از کنار هر شهیدی که می گذشتیم آهی می کشید و جملۀ«خوش به حالتان »را به زبان می آورد و می گفت: پسرخاله می بینی، اکثر این شّهدا کم سن اند، کاش ما هم با شهادت از دنیا برویم.
🍃 باز سراغ شهیدی دیگر میرفت فاتحه ای میخواند و با او غرق گفتگو می شد.
🌷 آن روز، هر طور که بود محمّد را از#گلزار_شهدا جدا کردم ولی او مدام آرزوی شهادت میکرد و صحبت رفتن می کرد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯