🔴 انقلاب #شهوت هیچ وقت بر انقلاب #شهادت پیروز نخواهد شد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
آقا جانم..
مولایِ من...
امام زمانم عج...
دلم به وسعتِ غیبتِ کبری تنگ است...♡
میشود این جمعه بیایی؟؟...
دورتان بگردم آقای مهربان...
السَّلامُعَلَيْكَيَاحُجَّةَاللَّهِفـٖےأَرْضِهِ..✋🏻✨
#صبحتون_مهدوی 💚
#عاقبتتون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید آوینی:
نقطه قوت ما در ایمان ماست و نقطه ضعف دشمن نیز در ایمان اوست
به این ترتیب عاقبت کار روشن است.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[♥️🌔]
وقتی بنده ای با وجود خستگی برای #نمازشب بلند می شود خداوند متعال سه چیز را برای او ضمانت می کند:
۱.آمرزش گناهان
2. توفیق توبه
3. افزایش رزق
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[🕊♥️]
بین گمنام ها دنبال گمنامی می گردم که برای من گمنام نیست، آشناست
#شهیدانه🌱
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت(۱۲۳)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت صد و بیست و سوم:انتقام الهی از یک شکنجه گر
🍂نوفل یکی از بعثیهای خبیث و شکنجه گر بود. خوش استیل بود و صورت زیبایی داشت و خیلی از خود متشکر و مغرور بود. بچه های بند سه و چهار دل پر خونی ازش داشتن. خیلی ها رو شکنجه و آزار داده بود. می گفتن کاراته کار بوده و با ضربات کاراته تو گردن می زد و سرش رو گیج و چشماش رو به سیاهی می برد و میفتاد زمین. نگاهش به هر کس که خورده بود از ضربات سنگین کاراته اش در امون نمونده بود
⚡دست به کابل که می شد ، کمر و دست و پای بچه ها سیاه و کبود می شد. وقتی من اومدم بند سه اونجا نبود و رفته بود بیرون اردوگاه نگهبانی می داد. یه روز خبر اومد نوفل شب که تو اتاقش خوابیده بوده چراغ آتیش می گیره و صورت و گردنش بدجوری سوخته بود و اعزامش کرده بودن بیمارستان و چند هفته ای بستری بوده.
💥بعد از ترخیص زیبایی صورتش از بین رفته و آثار سوختگی شدید تو صورت و گردنش بجا مونده بود. مدتی ازین ماجرا گذشت ، یه روز یکی از نگهبانها اومده بود پیش بچه ها و از طرف نوفل طلب حلالیت کرده بود و می گفت: نوفل میگه زمانی که تو اردوگاه بودم و اسرا رو شکنجه می کردم و با اومدنم بعضیها به هراس میفتادن و من از شکنجه ایرانیا لذت می بردم و پیش خونواده تعریف می کردم ، مادرم به من می گفت: پسرم اینا گناه دارن اذیتشون نکن می ترسم آخرش آه اینا دامنتو بگیره و تقاص پس بدی. من اعتنا نمی کردم و با خنده می گفتم مادر اینها دشمن ما هستن و خیلی از ما رو کشتن. هر بلایی هم سرشون بیاد حقشونه. تا اینکه اون شب اون بلا سرم اومد ، فهمیدم این آه اسرا بوده که دامن منو گرفته و تقاص شکنجه هاییه که به اینا می دادم.
🔸️چند ماه از اون ماجرا و سوختن و تقاضای حلالیت گذشت. دیدم نگهبان جدیدی بدون کابل وارد بند سه شد. اول بچه ها نشناختنش، ولی بعدش که دقت کردن و آثار سوختگی رو تو صورتش دیدن متوجه شدن این همون نوفله. مدتی کاری به کسی نداشت و نسبتا با بچه ها خوشرفتاری می کرد. اما بعد از مدتی دوباره خوی درندگی ش گُل کرد و بدون عبرت گیری از تقاصی که پس داده بود البته نه به اون شدت قبلی ولی به هر حال دوباره شروع کرد به اذیت و آزار بچه ها. اگر اشتباه نکنم علت این تغییر رفتار و برگشتن به همون رفتار اولیه کار جاسوسایی بود که به دروغ به ایشون گفته بودن اسرا از اینکه تو رو با این صورت سوخته می بینن لذت می برن و میگن این#انتقام_الهی بوده...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل نهم:مردم داری
🔸صفحه : ۱۴۲-۱۴۳
🔻قسمت صدوچهل وچهارم: دلجویی
✍دستوراتش گاهی سخت بود ،ولی بی برو برگردبایدانجام می شد.
گاهی بابت کمی عقب و جلو شدن دستورش ناراحت می شدومؤاخذه مان می کرد .
دلگیرکه می شدیم ناراحتی مان رابا تمام وجود حس می کرد .
امکان نداشت بگذاردبه فردا برسد.
بهانه ای پیدا می کرد واز دلمان در می آورد.
یک بار تعداد زیادی قبضه آرپی جی می خواست،آن هم ظرف چندساعت.
کارخیلی سختی بود ،دست به کار شدیم .
تهیه کردیم،ولی کمتر از تعدادی که خواسته بود .
پیش خودم فکر کردم،کارش باهمین تعدادهم راه می افتد.
ادامه دارد…
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
اینچنین!'
جمع شهیدانم آرزوستـــــ ...💔(:
جاموندگی بد دردیه
مگه نه؟
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حاج قاسم سلیمانی:
این نظام قطعه ای از بهشت است، باید رو پلک چشممون حفظش کنیم. باید جان بدیم براش...☝️
#ایران
#وطنم
#حاجقاسم
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
وصیت شهدا رو فراموش نکنیم...
#شهید_حججی 🕊
#حجاب
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
🔻لباس تک سایز!
🔻شهید سید محمد حسن حسینی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خواب حضرت آقا
۲ سال پیش
نقل کننده ؛ آیت الله شب زنده دار
سخنران حاج اقا عالی
یه دلگرمی خوب برای دلهای شکسته تو این ایام
#امام_زمان
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت(۱۲۴)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت صد و بیست و چهارم:رطبِ نخورده و دهان سوخته
🔸️بساطی داشتیم با خواب های رنگی و جوراجوری که خیلی از شب ها می دیدیم. یه شب خواب دیدیم. عراقیها مقدار زیادی رطب تازه؛ آبدار و خوش آب و رنگ برامون اوردن و ما هم یه شکم سیر از اونها خوردیم.
♦️صبح که شد رفتم پیش یکی از بچه های استان بوشهر بنام شیرالی ، خیلی با هم صمیمی بودیم و دستی تو تعبیر خواب داشت و کم و بیش خوابهای رنگی ما رو تعبیر می کرد. گفتم دیشب خوابی دیدم ببین تعبیرش چیه. گفت بفرما.
🔘خواب دیدم عراقیها مقدار زیادی برامون رطب تازه ؛ حرفمو قطع کرد و گفت نگو نگو رحمان ادامه نده. گفتم مگه چیه؟ تعبیرش چیه که بهم ریختی. گفت رحمان خودت صبر کن و ببین. امروز پدری ازمون درمیارن که نگو.
چهار ستون بدنم لرزید و با خودم گفتم: آخه این چه خوابی بود دیدم؟ مرد حسابی بیکاری؟! یا خواب نمی بینی، اگر هم می بینی اینجوری. خلاصه چشمام دوخته شده بود به در که کی باز میشه و قراره چه اتفاقی بیفته. چشمتون روز بد نبینه. وقت هواخوری که شد.
⚡دیدم بزن بکوب شروع شد. از آسایشگاه نُه شروع کردن بچه ها رو بیرون اوردن و تو محوطه خاکی می غلتوندن و با کابل می زدن. بعدش آسایشگاه هشت و آخرشم ضیافت رطب به ما رسید. نمی دونم دلشون از چی پر بود و چه اتفاقی افتاده بود که اون روز وحشی شده بودن و اون معرکه رو راه انداختن. ولی معمولا اینجور وقتها که بدون بهانه و با تعداد زیادی می ریختن تو بچه ها و می زدن متوجه می شدیم که ایران یه عملیات انجام داده و اینا بدجوری شکست خوردن.
📌همه رو بردن بیرون و دستور دادن تو خاکها غلت بزنیم و تا جون داشتیم با کابل کتک خوردیم و بدون استفاده از دستشویی و حموم با همون خاک و خوله های بدن و لباسامون انداختمون تو آسایشگاه. اینم نتیجه خواب رطب خوردن رحمان خان!...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
┄═🌿🌹🌿═┄
💌 شھـــــیدانه
از مدرسه برگشت و با ناراحتی وارد خانه شد و یک گوشه نشست و به مادر گفت: «من دیگر مدرسه نمی روم». مادر دلیل ناراحتی اش را پرسید. عصمت گفت:
«من می خواهم با #حجاب کامل به مدرسه بروم. خانم مدیر می گوید یا باید لباس فرم مدرسه را بپوشی یا اجازه ورود به مدرسه را نداری. من دیگر مدرسه نمی روم. لباس فرم لباسِ پوشیده ای نیست!»
مادر فردا می رود مدرسه تا پرونده ی عصمت را بگیرد. به مدیر می گوید :« من چهار دختر دارم. میخواهی بلیط جهنم را برای خودم بخرم و دخترانم را بیحجاب کنم! برای آخرتم چه کنم!»
و این جا اعتقادات عصمت و اقتدار کلام مادرش بر قانون مدرسه غالب می شوند و عصمت با پوشش کامل به مدرسه می رود و هم رنگ جماعت نمی شود تا لبخند خدا را ببیند.
#زن_عفت_افتخار
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 کلیپ| مداحی طوفانی؛علم از دست علمدار نیفتد هرگز...
🎤 حسین طاهری
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل نهم:مردم داری
🔸صفحه : ۱۴۲-۱۴۳
🔻ادامه قسمت صدوچهل وچهارم :دلجویی
✍اماحسابی تندشد.
سکوت کردم وبادلخوری ازاوجداشدم.
خانه که رسیدم،خانمم گفت:حاج قاسم دوبار زنگ زدوکارت داشت.
گفتم:ولش کن،خودش دوباره زنگ میزنه.
مطمئن بودم نمی گذارد این قضیه به شب بکشد.
همان هم شد.
زنگ زدوبی خیال دعوای چندساعت قبل مان گفت:حسن کجایی؟
_خونه
_بابت آرپی جی ها دستت دردنکنه،خیلی عالی بود.بعدهم سراغ یکی ازبچه هاروگرفت.
_ببینم حسن ازفلونی خبرداری؟
کلاموضوع راعوض وآخرش راباشوخی وخنده جمع کرد.
خودم هم یادم رفت که یک ساعت پیش مراشسته وکنار گذاشته بود.
🗣حسن پلارک،فکه ۲۰۲
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
*نماز شب*
*هیچ وقت ندیدم نماز شب شهید سلیمانی قطع شود.*
*آنهم نه نماز شبی عادی،*
*نماز شبهای او همیشه با ناله و اشک و اندوه به درگاه خدا بود.*
*من با شهید سلیمانی رفت و آمد داشتم حتی بارها در منزلشان خوابیدم،*
*اتاق مهمانان با اتاق حاج قاسم فاصله داشت*
*اما من با اشکها و صدای نالههای او برای نماز بیدار میشدم.*
*شهید قاسم سلیمانی🌷*
*📙برگرفته از کتاب مالک زمان.
*#نماز_شب التماس دعای فرج*
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯