eitaa logo
روایتگری شهدا
22.9هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️مجموعه "عصرقیام" برگزیده ای از روایتگری سید مرتضی آوینی از مجموعه "روایت فتح" با موضوع می‌باشد. 🍁: بچه‌های ما آینده انقلاب را در حکومت جهانی عدل استمرار می‌بخشند 🍂 | قسمت ۵ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰(۱۴) 🔸️بنا دارم تصویر دوستان و همرزمانی را که چهل سال پیش با هم در جبهه بودیم، بگذارم شاید که دوستان و همشهریانش او را بشناسند و به من اطلاع دهند. 💢اسفند ۱۳۶۰ گیلانغرب جبهه آوَزبن، تپه کرجیها آن زمان، سردار شهید حاج حمید میرزایی (نفر وسط با بادگیر سبز) فرمانده ما بود. اینهایی که علامت زدم، از دوستان شهید میرزایی بودند که نامشان را فراموش کردم از همان ‌زمان دیگر آنها را ندیدم و ازشان خبر ندارم هرکس آنها را شناخت و خبری دارد در اینستاگرام در دایرکت و در تلگرام و ایتا به این نشانی پیام بدهد 🍂صفحه شخصی برادر رزمنده حمید داودآبادی @davodabadi61 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت شصت و چهارم 📝تکبیـــــــر ♡ 🌷بنده سال ۱۳۶۱ وارد حوزۀ محمودیّۀ فاروج شدم و برای مدّتی افتخار هم حجرگی با این شهید بزرگوار را داشته ام. 🍁 استادان مشترک ما در حوزۀ فاروج« مرحوم شوشتری، مرحوم کاشفی و آقای دلاور » بودند. بنده با شهید برزگر و آقای کوهستانی در سال۱۳۶۲ از حوزۀ فاروج به حوزۀ علمیّۀ امام خمینی ره کاشان عزیمت کردیم. 🌷 باید اعتراف کنم که از ما دو نفرمرتّب تر به نظر میرسید و از روابط عمومی بالایی برخوردار بود. دروس ادبیّات عرب را در فاروج گذراندیم و در کاشان به تحصیل فقه و اصول پرداختیم،استادان حوزۀ کاشان، کلاسی را برای تقویت سخنوری طلاب گذاشته بودند تا اگر نقطه  ضعف و کاستی و اضطرابی در میان باشد، بر طرف شود. 🍁هرشب یک نفر از طالّب سخنرانی خود را مقابل استادان و طلبه های حاضر ارائه میدادّ. شبی محمد مرا کنار کشید و گفت: عنایت! بنده فکر و ایده.ای دارم که اگر شما با من همکاری کنی موفّق خواهم شد 🌷پرسیدم: چه فکری؟! خندید و گفت: برویم حجره، برایت می گویم. در حجره پرسیدم: داداش محمّد! فکرت را به زبان نمی آوری؟! گفت: فکر بکری کرده ام! گفتم: شوخی می کنی یا جدّی میگویی؟ سپس حالت جدّی به خودش گرفت و متن سخنرانیش را از لای کتابش در آورده و گفت ببین! فردا شب نوبت سخنرانی بنده است به محض اینکه به جملۀ "برائت از مشرکین" رسیدم شما بلند شو و تکبیر بگو، تا کلام  بنده مؤثّرتر شود. 🍁 شب دیگر فرا رسید و شهید سخنرانیش را شروع  کرد و طبق برنامۀ هماهنگ شده، بنده در اثنای کلام شهید، فریاد«الله اکبر » سر دادم. استادان و حضّار محمّد را به خاطر این تلنگر بنده تشویق کردند بنده که از تأثیر این ایده به وجد آمده بودم، به تقلید از ایدۀ شهید، شب بعد همین برنامه را  با او هماهنگ کردم 🌷و جملۀ« ألَمَ تَـرَ کَیـف َفَـعَـل رَبـِّکَ بأصحابِ آمریکا » را به جای آیۀ شریفۀ  « ألَمَ تَـرَ کَیـف َفَـعَـل رَبـِّکَ بأصحابِ الفِـیل » به کار بردم، و به جای واژۀ«فیل » از«آمریکا » استفاده کردم و شهید گفت: احسنت، الله  اکبر... الله اکبر، مرگ بر آمریکا ... . 🍁 بنده هم به لطف ایدۀ شهید  بسیار مورد عنایت همه قرار گرفتم و در غربت، این خلاقیّت شهید موجب سرفرازی ما در حوزۀ امام خمینی ره کاشان شد... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️مجموعه "عصرقیام" برگزیده ای از روایتگری سید مرتضی آوینی از مجموعه "روایت فتح" با موضوع می‌باشد. 🍁: دنیا وارونه است و دیوانه‌ها و قدّاره‌بندها بر آن حاکمیت دارند 🍂 | قسمت ۶ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
45.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌پاسخ به شبهات 🎤استاد محمدرضا جباری؛ عضو هیئت علمی و مدیر گروه تاریخ مؤسسه آموزشی امام خمینی(ره) 🔹️ 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 حاج قاسم چگونه اسرائیل را به ضعیف‌ترین حالت خود رساند؟ 🔸️مهم‌ترین اقدامات شهید قاسم سلیمانی در زمینه آزادسازی غزه 🇵🇸 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت شصت و پنجم 📝گـُـــــلِ سر ♡ 🍁صبح بود که با صدای مادرم از خواب بیدار شدم: بیدار شو دخترم، دایی از کاشان آمده فکر کنم .برایتان هدیّه آورده است 🌷 با این جملۀ مادرم از جا پریدم و گفتم: تو از کجا می دانی؟ مادرم گفت: صبح زود برای  شستن لباس به چشمه رفتم، به منزل مامان فاطمه هم رفتم و وقتی وارد منزل شدم، متوجّه شدم دایی ات تازه رسیده و مشغول صبحانه خوردن با مادربزرگ است 🍁تا مرا دید به احترام از جا بر خاست صورتم را بوسید و گفت: چقدر دلم برای تو و بچه هایت تنگ شده بود، چرا آنها را نیاوردی؟ گفتم: دل به دل راه دارد، خدا میداند هر روز به امید آمدنت به منزل مادر می آمدم و ناامیدانه برمی گشتم، بچه ها هم دل تنگت شده اند، اگر خبر آمدنت را بشنوند، خواب زده به دیدارت می آیند 🌷  نیم ساعتی نشستم، نگرانِ فرزند شیرخوارم بودم که هر لحظه از خواب برخیزد و به سمت چراغِ خوراک‌پزی دست و پا بزند. به این دلیل از جا برخاستم، محمّد گفت: آبجی! به بچه ها بگو بیایند، برایشان آورده ام. 🍁نمی دانم چطور آن روز من و فرشته صبحانه خوردیم؟!! و پس از آن مثل برق خود را از سراشیبی کوچۀ خودمان تا مسیر منزل مادربزرگ رساندیم زمانی که رسیدیم کفش های بسیاری جلوِ درِ اتاق بود. 🌷 مهمان های زیادی؛ غریبه و آشنا پس از رسیدن دایی به دیدارش  آمده بودند، از خجالت داخل ایوان مکث کردیم و بعد دایی را صدا زدیم، دایی محمّد به محض شنیدن صدایمان به سراغ مان آمد تا چشمش به ما افتاد با اشتیاق، ما را در آغوش خود گرفت و به سرمان بوسه زد و گفت: برایتان سوغاتی آورده ام، 🍁 بفرمایید داخل، هر وقت مهمان ها رفتند هدایا را خواهم داد به همراه دایی وارد شدیم و سلامی به جمع دادیم. کنارِ مادربزرگ نشستیم، دایی بشقاب سوهان و تنقّلات جلویش را به ما داد و گفت: عزیزانم! از خودتان پذیرایی کنید. 🌷پس از یک ساعت به جز بچه ها همۀ مهمان ها رفتند، دل در دلمان نبود لحظۀ موعود فرا رسید و دایی با مهربانی ما دو خواهر و بچه های برادرش را دور خودش جمع کرد و گفت: دخترها! 🍁 همین جا ساکت بنشینید تا برگردم. پس از چند دقیقه، دایی با جعبه ای برّاق وارد اتاق شد، باورمان نمی شد و مثل یک رؤیا بود، خب هیچ کدامِمان تا آن زمان گـُل ،سرِ فانتزی و تزئینی ندیده بودیم، 🌷دایی درِ جعبه را باز کرد تعدادمان کم نبود، ولی دایی تمام بچه ها را مدّ نظرش گرفته بود تا دلی نشکند، سپس به هر کدام دو عدد گل سرِ زیبا هدیّه داد از شوق تا رسیدن به منزل مان می دویدیم و تا مدّت ها گل سرهای هدیّه را به سر می زدیم و لذّت می بردیم 🍁 هنوز همۀ دخترانی که آن روز هدیّه گرفته بودند، شکل و اندازۀ هدیّۀ دایی را به یاد دارند... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 دوستت دارم بیشتر از مادرم ، مادر امام حسین جانم ❤️ حاج قاسم مادریه 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 «ما همواره به یاد امام زمان(عج) زنده بودیم و با این یاد نفس کشیدیم و با این یاد صحبت کردیم و به این یاد هستیمون بوده و به این یاد هم مُردیم» | جاویدالاثر احمد متوسلیان❣| ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خبرنگار فلسطینی: آینده‌گان به ما غبطه خواهند خورد که در زمان شهید سلیمانی حضور داشته‌ایم! 🔶 «مَلاک خالد» خبرنگار فلسطینی در توصیف شهید سلیمانی: 🔺"شهید سلیمانی در مسیر زندگی و شهادتش از مرز ایرانی بودن و مسلمان بودن گذر کرد؛ همین که رقیب و دشمن آمریکا بوده‌اند برای آنها بسی افتخار است." ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✏️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: جنایتکاران سنگدل نتوانستند عشق و شوق مردم به زیارت مرقد سردار بزرگشان شهید قاسم سلیمانی را تحمل کنند؛ بدانند که سربازانِ راه روشن سلیمانی هم رذالت و جنایت آنان را تحمل نخواهند کرد. 📝 پیام تسلیت رهبر انقلاب درپی شهادت زائران مزار شهید سلیمانی در حادثه تروریستی در مسیر گلزار شهدای کرمان؛ ۱۴۰۲/۱۰/۱۳ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃حجاب‌یعنۍ زاده‌ۍعصرجاهلیت‌نیستم؛ 💢وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ ۖ 🔸️سوره احزاب آیه ۳۳ 🔹️ 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️چفیه؛ پارچه‌ای که سرگذشت یک ملت روی آن نوشته شده 🔸چفیه دارای ریشه‌ای چند صد ساله بین اعراب است ولی طی دهه‌های اخیر، به نماد فلسطینی‌ها تبدیل شده است. 🔹امروز زنان و مردان فلسطینی از این نماد به وفور استفاده می‌کنند، پارچه‌ای که هویت و فرهنگی معنادار را نمایندگی می‌کند به طوری که از این تکه پارچه حتی در تظاهرات ضد جنگ کشورهای غربی هم استفاده شده است. 🔸در این بین صنعت مد غربی هم وارد عمل شده تا از چفیه هویت‌زدایی کند ولی در این مسیر موفق نبودند. 🇵🇸 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت شصت و ششم 📝همــــسایه♡ 🌷در همسایگی ما پیرزن و پیرمرد سالخورده ای زندگی میکردند که وضعیّت مالی معیشتی خوبی نداشتند و به سختی روزگارشان سپری می شد 🍀گرچه قانع بودند ولی گویا خداوند محمّد را مأمور آنان کرده بود. او همیشه هوای آن دو را داشت ناگفته نماند که محمّد نیز آن ها را وابستۀ خودش کرده بود و شاید کمک گرفتنشان بهانه ای برای دیدار او بود 🌷زیرا هیچ شکایتی از تنگ دستی زندگی خود نداشتند، نزد کسی دم از نداری نمی زدند و شکرگزار پروردگار بودند. فقط نمیدانم که چطور محمّد آنان را راضی به دریافت هدایایش می کرد، الله  اعلم ... 🍀البتّه محمّد از این ماجرا یا کمک هایش به دیگران چیزی به ما نمی گفت و در خفا دستگیر خلق خدا می شد و اصلاً دوست نداشت کسی در کارش تجسّس کند، این یک مورد را هم بنده اتّفاقی و از صحبت.های پیرزن همسایه متوجّه شدم 🌷 پیرزن عصری به منزل ما آمد و گفت: تو بگو من چگونه خوبی های پسرت را جبران کنم؟ گفتم: مگر چه کار کرده؟ گفت: می خواهم با خودش صحبت کنم. گفتم: ولی او امروز صبح به کاشان رفت. 🍀پیرزن آهی کشید و برایم تعریف کرد و گفت: خدا خیرش بدهد هر وقت به روستا پا میگذارد سراغ ما فراموش شده ها می آید مثل پسر نداشت ام دوستش داریم، او همیشه ما را شرمندۀ خود میکند. 🌷گفتم: خب، همسایه ایم. ادامه داد: پسرت محمّد همین دیروز برف های پشت بام و حیاطمان  را پارو زد و به اصرار شوهرم به منزل آمد تا کمی خود را گرم کند، محمّد دعوتمان را پذیرفت و پس از صرف چای و قدری گفت وگو رفت 🍀 امروز صبح که خانه را جارو میزدم، دیدم زیر تشکچه ای که روی آن محمّد و همسرم  نشسته بودند، یک پول کاغذی گذاشته و رفته است، از شوهرم پرسیدم، گفت: خبر ندارم، حتماً کار محمّد است 🌷 جز او چه کسی به فکر ماست، حتما از سرمای فضای اتاق وخالی بودن گالن نفتمان در گوشۀ ایوان فهمیده سوختمان تمام شده. پیرزن پول را از جیب جلیقه اش در آورد و به دستم داد و به او گفتم: آدم که هدیّه را پس نمی دهد. و به اجبار پول را در مشتش کردم و گفتم: کمک حالتون باشد. 🍀فقط هر وقت می رود برای سالم برگشتنش دعا کنید که اگر نیاید حساب همۀ ما پاک است و  زندگی برایم سخت می شود ولی محمّد رفت و دعای پیرزن که همیشه می گفت«خیر از جوانیت ببینی » در حقّش مستجاب و عاقبت به خیر شد... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯