#نماز_شب🌸
امام صادق علیه السلام : نماز شب ،چهره را زیبا و اخلاق را نیکو و بوی بدن را پاک و خوش و روزی را فراوان و بد هکاری را ،ادا و هم وغم را بر طرف می سازد و دیده را جلا می بخشد.
رساله لقاء الله ص185
امام صادق ع فرمود: خانه هایی که در آنها نماز شب خوانده شود، بر اهل آسمان چنان می درخشد که ستارگان بر اهل زمین می درخشد.
❌کپی با ذکر منبع مجاز میباشد❌
کانال رسمی شهید علی آقا عبداللهی
@shahidaghaabdoullahi
بسم رب الشهدا و الصدیقین✨
چله ختم روزانه ۱۰۰ مرتبه استغفار به نیابت از شهید آن روز هدیه به محضر امام زمان علیه السلام و تعجیل در فرجش و گشایش امر شیعیانش✨🌸
دعوت شدی به یک ماه عاشقی❤️ با زدن بر لینک زیر وارد مهمانی شو👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3251896665Ccf1499bbaa
اگر یک نفر را به او وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری...
با انتشار لینک بالا دوستان و ...خود را به مجلس شهدا و امام زمان علیه السلام دعوت کنید🌸
💚💚💚💚💚💚💚💚💚
🥀{بسم رب الشهدا والصدیقین}🥀
#اَلسَّلامُ_عَلَيْكُمْ_يا_اَوْلِيآءَ_اللَّهِ_وَاَحِبَّائَهُ
🌷اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک🌷
🤲خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.
🦋شروع فعالیت مون شادی روح پاک🦋
#شهیدعلی_آقاعبداللهی پنج صلوات هدیه میکنیم
عاقبتمون ختم بخیر به دعای شهدا🕊🌷
🌸کپی بنربا ذکر منبع مجاز می باشد❌🌸
کانال رسمی شهید علی آقا عبداللهی
@shahidaghaabdoullahi
❣#سلام_امام_زمانم❣
☀️السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى...✋
💎سلام بر تو ای یادگار امیرالمومنین .
سلام بر تو و بر روزی که زمین درد کشیده را، با عدالت علوی التیام خواهی داد.
📔صحیفه مهدیه،زیارت حضرت در سرداب مقدس
✨بسمِ رَبِّ الشُهَدا✨
🌸عید فطر
🎊ضیافتی است
🌸برای پایان این میهمانی
✨عیدفطر
🌸پاداش افطارهای
🎊خالصانه و بجاست
🌸عیدفطر
✨قبولی انفاقهای
🌸به قصد قربت است
🎊عیدفطر
🌸پایان نامه دوره
✨ایثار و گذشت است
🌺عید سعید فطر مبارک🌺
🌷#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان🕊
کانال شهید علی آقا عبداللهی 👇
@shahidaghaabdoullahi
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
شهـید عـلی آقـا عبـداللهـی
⭕️توصیه ی امام زمان به قرائت چهار سوره بعد از نماز های یومیه به آیت الله مرعشی نجفی ⭕️ مرحوم مرعشي
بنظرم انجام این امر باید یکی از واجبات بعد از نماز هامون بشه :)
بفرستید برای دوستانتان تا امر حضرت زمین نمونه
✍حضرت رضا (علیهالسلام):
إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ لَيْسَ يَغْضِبُ لِشَىْ ءٍ كَـغَضَبِهِ لِلنِّسآءِ وَالصِّبـْيانِ.
بى گمان خداوند متعال به اندازه اى كه براى (رعايت نكردنِ حقوق) زنان و كودكان خشمناك مى شود، براى چيز ديگرى خشمناك نمى شود.
📚 كافى، ج 6، ص 50.
خیلی جالبه👇
پسر استاد فاطمی نیا رحمه الله گوید: .
پدرم هدیه ازدواجم تابلویی را دادند که با خط خود از اباعبدالله نوشته بودند: «بپرهیز از ظلم به کسی که یاوری جز خدا ندارد.» [میخواستند همیشه یادم باشد] چون زن در منزل شوهر همه داشتهاش را میآورد و جز خدا پناهی ندارد حتی نباید به اوگفت بالای چشمت ابروست وگرنه وارد جنگ باخدا شدهایم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان او_را ...💗
قسمت دهم
دیگه حتی حس و حال رفتن به دانشگاه و آموزشگاه و باشگاه رو هم نداشتم!
اما مجبور بود برم،
چون دلم نمیخواست مورد بازجویی بابا قرار بگیرم!
🔹یه ماهی مونده بود به عید...
بعد از شام،قبل اینکه مامان بره اتاقش سر حرفو باز کردم...
-مامان...
میگم با بابا حرف زدین؟؟
-چه حرفی عزیزم؟
-عید دیگه...
قرار بود باهاش صحبت کنین من عید بمونم خونه.
-آخ راست میگی...
یادم رفت بهت بگم...!☺️
اره،صحبت کردیم،
بابات راضی نشد😊
گفت نمیشه ده روز تنها بمونی خونه.باید بری خونه مامانبزرگت!
-ماماااان...خواهش میکنم
من تنهایی پاشم برم شمال؟؟
من بدون شما تا بحال نرفتم اونجا 😔
-دخترم!
میدونی که وقتی بابات بگه، جز چشم،نمیتونی حرفی بزنی😊
بعدشم چیزی نمیشه که!
مامانبزرگت که خیلی تورو دوست داره!
تو هم که دوستش داری!
عیدم اونجا شلوغ میشه،
عمه ها و عموهات میان،خوش میگذره بهت😉
-وای...نه😞
من نمیخوام برم اونجا😒
-چاره ای نداری گلم
یا با ما بیا،یا برو اونجا
الانم من خسته ام.
شبت بخیر دختر قشنگم...😘
اه...بدتر از این اصلا امکان نداشت!
هرچند مامان بزرگ رو خیلی دوست داشتم،
ولی هیچوقت به تنهایی مسافرت رفتن علاقه ای نداشتم😒
خواستم یه مشورتی با مرجان هم داشته باشم،
بار اول که زنگ زدم جواب نداد!
بار دوم هم خیلی دیر گوشیو برداشت،
خیلی سر و صدا میومد!
-الو؟؟مرجان؟؟
-الو جونم ترنم؟
-کجایی؟چه خبره؟
-ببین من نمیتونم صحبت کنم.
اگر کار واجبی نداری فردا خودم بهت زنگ میزنم
-باشه،بای
فکرم رفت پیش مرجان...
یعنی کجا بود...
چقدر سر و صدا میومد!
اونا که فامیلی نداشتن که بخواد بره مهمونی!
حالا نه که خودم که فامیل دارم خیلی میریم خونشون مهمونی 😒
دو سه ساعتی با عرشیا چت کردم و خوابیدم.
صبح با صدای آلارم گوشی چشامو به زور باز کردم،دلم میخواست زمین و زمان رو التماس کنم تا وقت داشته باشم دوباره بخوابم.
احساس میکردم هیچ وزنه ای تو دنیا سنگین تر از این یه لایه پتو نیست😭
به اجبار بلند شدم، باید میرفتم دانشگاه.
سعی میکردم بیشتر درس بخونم تا دوباره نمره هام پایین نیاد و بخوام به بابا جواب پس بدم✅
کلاسام که تموم شد،زنگ زدم به مرجان،
کلی بوق خورد تا صدای خواب آلودش تو گوشی پیچید!
-الو
-الو مرجان خوابی هنوووووززز؟؟؟😳
پاشو لنگ ظهره!!!
-ترنم نیم ساعت دیگه خودم بهت میزنگم .لطفاً....
بای
این همینجوریش تنبل بود،دیشبم معلوم نبود کجا رفته بود که اینطور خسته شده بود!!