eitaa logo
شهـید عـلی آقـا عبـداللهـی
878 دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
94 فایل
﷽ شهدا سنگ نشانند که ره گم نکنیم. "اولین کانال رسمی شهید علی آقاعبداللهی در ایتا " هدف بنده ازاین ماموریت لبیک گفتن به شعار"نحن عباسک یازینب"میباشد. "کانال زیر نظر خانواده محترم شهید" خادم: @Pelake2
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الرب الشهدا جݩگِ‌نـرم‌مثل‌خُمپآره۶۰💣 نہ‌صـدا‌داره‌نہ‌سوت🔇 فقط‌وقتےمتوجہ‌میشۍ‌ڪہ دیگہ‌رفیقٺ‌نہ‌مسجدمیادنہ‌هیئت! جۅاناݩ‌انقـݪابۍ چــڔا‌فکـ ـر‌مٻکننــد شہادٺ‌ٻعڹۍ‌زۅد‌ݒـ🕊ــر‌زدݩ؟! خۅۺا‌بہ‌حـاڶ‌عاݪِـݥ‌۶۰سـاݪـ ـہ 🌸🌱 دلمان را پشت وابستگی‌های دنیوی دفن نکنیم...؛ این دݪـ♥️ـــ میخواهد...!🥀 فعالیت های کانال: مهدویت شهدایی رمان های عاشقانه و جذاب(کافه رمان )☺️ پادکست شهدایی ‌و مهدویت و....😊 پست های جذاب شهدایی 😍 پروفایل های پسرونع .چریکی نظامی 👌 و زندگی نامه های شهدای مدافع حرم و دفاع مقدس مطمئن باشید دعوت شده امام زمان هستید... بیاید برای عصر ظهور کاری کرده باشیم آقا دنبال یار میگرده چرا اون یار شما نباشی ....✨⛅️ @Abooomahdi313
🥀خادم الشهدا🥀: ✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت همان حرف ها را پشت تلفن تکرار کردم و برگشتم. مامان پرسید: _چی شده هی میروی و هی می آیی؟؟ تکیه دادم به دیوار. آقای بلندی زنگ زده می خواهد بیاید. مامان با لبخند گفت: _خب بگذار بیاید. + برای چی؟؟ اگر می خواست بیاید، پس چرا رفت؟؟ _ لابد مشکلی داشته و حالا که برگشته یعنی مشکل حل شده. من دلم روشن است. خواب دیدم شهلا. دیدم خانه تاریک بود، تو این طرف دراز کشیدی و ایوب آن طرف، سفیدی مثل نور از قلب ایوب بلند شد و آمد تا قلب تو. من می دانم تو و ایوب قسمت هم هستید بگذار بیاید. آن وقت محبتش هم به دلت می نشیند اکرم خانم صدا زد: _شهلا خانم باز هم تلفن. بعد خندید و گفت: _می خواهید تا خانه تان یک سیم بکشیم تا راحت باشید؟؟ مامان لبخند زد و رفت دم در.... من هم مثل مامان به خواب اعتقاد داشتم. به دلم نشسته بود اما خیلی بودم. مامان که برگشت هنوز می خندید. _ گفتم بیاید شاید به نتیجه رسیدید. گفتم: _ولی آقا جون نمی گذارد، گفت من به این دختر بِده نیستم. ایوب قرارش را با مامان گذاشته بود. وقتی آمد من و مامان خانه بودیم، آقاجون سر کارش بود. «رضا» مثل همیشه بود و «زهرا و شهیده» مدرسه بودند. دست ایوب به گردنش آویزان بود و از چهره اش مشخص بود که درد دارد مامان برایش پشتی گذاشت و لحاف آورد. ایوب پایش را دراز کرد و کاغذی از جیبش بیرون آورد. _ مامان می شود این نسخه را برایم بگیرید؟؟ من چند جا رفتم نبود. مامان کاغذ را گرفت. _ پس تا شما حرف هایتان را بزنید.. برگشته ام. مامان که رفت به ایوب گفتم: + کار درستی نکردید. _ می دانم ولی نمی خواستم بی گدار به آب بزنم. با عصبانیت گفتم: + این بی گدار به آب زدن است؟؟ ما که حرف هایمان را صادقانه زده بودیم، شما از چی می ترسیدید؟؟ چیزی نگفت گفتم: _ به هر حال من فکر نمی کنم این قضیه درست بشود. آرام گفت: _ " می شود" من_نه امکان ندارد، آقاجونم به خاطر کاری که کردید حتما مخالفت می کنند. _ من می گویم می شود، می شود. مگر اینکه... _مگر چی؟؟ _ مگه اینکه....خانم جان، یا من بمیرم یا شما... به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند @shahidaghaabdoullahi
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐 را از هر طرف بخوانی 💐 او تولد یافـٺ کند 🌺 میهـنم سرافرازے کند 💐 اوتولد یافـٺ تا شـود 🌼 ما همـہ‌ ؛ او شود 💐 اوتولد یافٺ گردد عیـݩ 🍀 برٺـرین پس از 💐 مـا همـہ ،اوباشـد 🌺 جـان ما قـرباݩ تـۅ 🍀 💐 🌺 💐 🌼 @shahidaghaabdoullahi
《يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ 》 ای که برای هر خیری به او امید دارم🌱 ســــــــــــــــــــلام ✋😍❤️طاعات قبول🤲 ماه خوشگل رجب🌙 وعید علیه السلام بر همگی مبــــــــــــــــــــارک👏🎊🎊 حتی اگر امروز رو روزه هم نگرفتیم از امروز و این ماه بهره بگیریم❇️ دعای هر روز که کوتاه هم هست رو حتما با معنی بخونیم✅ و و این ماه فوق العاده بالاست✨💫 از جدول مراقبه این ماه غافل نشیم در کانال قرار دادیم 🔰🔰🔰👆👆 در ضمن مارو هم از دعای خیرتون محروم نفرمایید🤲❤️ التماس دعای فرج @shahidaghaabdoullahi