.
✔️غیرتی در پاسداشت غیرت
✍زینب نجیب، عضو تحریریه مجتهده امین
[۱]. غیرت و حمیت یعنی تلاش در نگهداری از آنچه که حفظش ضروری است. این صفت انسانی از شجاعت و بزرگمنشی سرچشمه میگیرد و جزء کمالات عالیه انسان بوده و به آن میزان مُعرّف انسانیت است که اگر در فردی از بین برود به ورطهی پوچی و تباهی سقوط میکند. از سوی دیگر باید توجه داشت باغیرتترین موجود، خداوند است که انسانها را از زشتیها دور میکند. بهعبارتی، خداوند هم تکویناً انسان را بر فطرت پاک آفریده است و هم تشریعاً برای او قوانینی وضع میکند تا از پلیدیها دور بماند و دقیقاً بر همین اساس است که خدا به هر غیرتمندی نظر لطف و رحمت دارد. چنانچه امام صادق (عليه السلام) میفرماید: «اِنَّ اللهَ غَیوُرٌ یُحِبُّ كُلَّ غَیورٍ» خداوند، غیور است و هر غیرتمندی را دوست دارد. (فروع كافی، ج ۵، ص ۵۳۵)
[۲]. غیرت انواع گوناگونی دارد. غیرت دینی، غیرت ناموسی و غیرت ملی که هر یک از اشکال آن به فراخور عرف و آنچه بر ذهن افراد جامعه حاکم است و یا بر زبانها جاری است؛ به معنایی اشاره دارد اما آنچه بر همه این عناوین سایه افکنده، روح انسانیت و حفظ ارزشهاست چرا که این صفت هم ریشه در آفرینش او دارد و هم بر پایهی ایمان و اعتقاد به یکسری ارزشهاست. امیرالمومنین غیرت را عین دیانت دانسته و میفرماید: "«غَیْرَهُ الرَّجُلِ ایمانٌ» غیرت مرد (عین) ایمان است.(شرح غررالحكم، ج ۴، ص ۳۷۷)
[۳]. بدین ترتیب غیرت را میتوان از مهمترین شاخصههای یک ایرانی دانست. چرا که هم در طول تاریخ حیاتش اثبات کرده که در حراست از کیان اسلام و همه آنچه بدان مربوط میشود حساس است و با تمام توان در اثبات و اجرای احکام آن میکوشد و هم نسبت به حفظ زنان و نوامیس خود همت میگمارد و هم در حفظ تمامیت ارضی کشور اسلامی و دلسوزی و حمایت از مسلمانان و عزت و شرف آنان در تلاش است. این همان وطندوستی و مشارکت در دفاع از میهن و پاسداری از مذهب خود است که در دین مبین اسلام نیز بر آنان تأکید بسیار شده است.
[۴]. از آنجا که وجود این خصلت شریف در انسان مهمترین مانع و دیوار دفاعی در برابر تهاجم و تجاوز دشمنان داخلی و خارجی است؛ هر چقدر این ویژگی در افراد یک جامعه بیشتر و عمیقتر باشد، امنیت و بازدارندگی و تابآوری آن ملت در همهی زمینههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... بیشتر خواهد بود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت یکی از روشهای دشمن برای هرگونه نفوذ مخصوصاً نفوذ فرهنگی، سست کردن و نابودی این صفت قدرتبخش در یک ملت است.
[۵]. از آن رو که ایران اسلامی به دلایل بسیاری، از جمله ذخایر، استعدادهای فراوان، موقعیت جغرافیایی، منابع طبیعی، فرهنگ و تمدن، استقلال و ...، همیشه مورد تهاجم دشمنان بوده است، میتوان از بین بردن و سست کردن "غیرت" در میان افراد جامعهی ایرانی را یکی از حربههای دشمن برای شکننده کردن آنها دانست...
[۶]. اما نگارنده معتقد است گاهی در شرایطی از همه این موارد مهمتر، عدم حمایت از غیرتمندان در یک جامعه است. آری، عدم حمایت از غیرتمندان در جامعه بیش از عوامل دیگر میتواند در نابودی غیرت مؤثر باشد. امروز یکی از مواردی که میتواند در برگشت فرهنگ عفاف و حجاب ما را یاری رساند؛ بزرگداشت تمامی افراد و اشخاصی است که در طول تاریخ ایران پرچمدار شعار غیرت هستند.
از آرش کمانگیر و بهرام چوبین و سورنا، فرماندهان غیور و شجاع ایرانی گرفته تا تمام علما و فقها و روحانیون و مردمانی که در بنای تاریخ ایران، مفتخرند به صفت غیرتورزی، بهویژه پاسداشت شهدای گرانقدر امربهمعروف و نهیازمنکر و شهدای غیرت و جوانمردی که احیاگرِ این امر حیاتی در جهان امروزاند. فرقی نمیکند در کجای ایران و در چه دورهای از تاریخ این سرزمین نفس کشیده باشند و تفاوت نمیکند در کسوت روحانیت، بسیجی، سپاهی یا ارتشی باشند یا در لباس یک شهروند عادی، همان که از جرگهی غیرتمندان سرزمین ایران، نامشان پرآوازه شود تا ابد قابل ستایشاند و بر ماست که یاد و نام و عمل شایستهی ایشان را دمادم بر صفحهی تاریخ پرافتخار کشور مهر زنیم. چه بسا اکنون، حفظ نام ایشان از سوی ما، به میزان عمل ایشان نزد خداوند قبول واقع شود.
#شهیدغیرت
#شهید_حمیدرضا_الداغی
➡️ https://ble.ir/shahidaldaghy
📣 باشگاه ترانه و موسیقی راه برگزار میکند:
🎙فراخوان خوانش شعر کوتاه شهیدحمیدرضا الداغی
🔴 علاقهمندان، شعرهای کوتاه با موضوع شهید غیرت را با ملودی ابداعی خود، خوانده و برای ما ارسال کنند.
📌 موارد قابل ذکر:
1- قالب ارسالی صوت mp3 باشد.
2- صوت در فضای بدون هیچگونه صدای اضافی ضبط شود.
3- نام و نامخانوادگی و نام شهر خود را همراه با صوت برای ما ارسال کنید.
4- سعی کنید صوت حداکثر ۴۰ ثانیه باشد.
📬 نحوه ارسال آثار:
صوت های خود را با توجه به نکات ذکر شده به شبکههای اجتماعی بله و ایتا به شماره 09963285787 یا شناسه @rah_nava ارسال نمایید.
⏳مهلت ارسال آثار:
" ۱۴۰۲/۲/۲۹ "
🔰راهنوا ؛
پایگاه انتشار و تولید موسیقی های انقلاب اسلامی
➡️ @shahidaldaghy
قسمت| گفتگو با مردم در مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار شهید غیرت
پنجشنبه در گلزار شهدای سبزوار بودیم. پسری حدودا ٩ ساله پرچم ایران را علم کرده بود و بالا میگرفت. مادر، خاله و مادربزرگش هم بودند. پرچم باعث شد جلو بروم و با هم صحبت کنیم. اصالتا سبزواری بودند اما خاله در تهران زندگی میکرد. وقتی صحبت از مراسم تشییع شد با ناراحتی گفت: سهشنبه نشد که برای مراسم برم. ما قرار بود چهارشنبه برگردیم تهران ولی کارهای خدا نشد و قسمت بود امروز بیام برای مراسم و اینجا باشم.
وقتی گفتم دوست داری به خود آقا حمیدرضا یک چیزی بگی، اشک دور چشمهایش حلقه بست و گفت: خوشا به غیرتت! هم ناراحت شدم و هم به خودم افتخار کردم که یک جوان سبزواری این کار رو کرده.
✍️ مطهره خرم
#جوانمرد
➡️ @shahidaldaghy
#ارسالی_مخاطبین
صدای تلوزیون خانه را پر کرده بود. شنیدن اسم شهرم، سبزوار، توجهم را جلب کرد. خودم را به تلوزیون رساندم. جملات یکی یکی توی مغزم مینشستند: «شهید حمیدرضا الداغی، به دنبال دفاع از دو دختر که اراذل مزاحم آنها شده بودند با ضربات چاقو و بر اثر شدت جراحات به شهادت رسید.» خواهر شهید بودم و حال خانوادهی شهید را درک میکردم. ناراحت شدم ولی رگ ایرانیام به جوشش آمد و با عزت گفتم: «خوشا به غیرتت مرد. مبارکت باشه شهادت. تو مانند اسماعیلِ ابراهیم قربانی شدی. تو از ناموس مون دفاع کردی و پوزهی غرب رو که داره تلاش میکنه اسلام را از بین ببره به خاک کشیدی. تو نشون دادی راه شهادت هنوز بازه. تو باعث افتخاری برای ما.»
#شهید_غیرت
➡️ @shahidaldaghy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی در محفل ادبی بیستون
به یاد شهید غیرت؛ حمیدرضا الداغی
توسط شاعر کرمانشاهی اصغر عظیمی مهر
13اردیبهشت 1402
کتابخانه امیرکبیر کرمانشاه
➡️ @shahidaldaghy
بهترین تقدیر| گفتگو با مردم در حاشیه مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار #شهید_غیرت
من پدر سه دختر هستم. به دختر شهید میگویم خداوند به شما صبر بدهد. همه میمیرند ولی بهترین مرگ نصیب پدر شما شده .اگر به طور عادی فوت میشد یک صدم این جمعیت هم نمیآمدند. از خدا تشکر کنید؛ این بهترین تقدیر است.
شهیدی از این طیف نیاز داشتیم؛ که مثل خونِ تازه، برای این انقلاب تزریق شود. به عقیده من همانطور که شهادت حاج قاسم یک اعجاز بود؛ که جلوی اختلاف ایران و عراق را گرفت. شهادت این شهید در این برهه، باعث اتحاد ما شد.
در روز تشییع جمعیت بسیار زیاد بود. قبل از چهارراه امامزاده، داخل مسجد جامع و از آن طرف تا میدان پست و تلگراف. من راهپیمایی ۲۲ بهمن بودم؛ از آن هم شلوغ تر بود. امروز این جمعیت برای دویدن شهید به سمت دفاع از مظلوم آمده. برای حرکت شهید در همان ابتدا و قدم گذاشتن به سمت آنها. شاید فکر نمیکرد شهید شود؛ ولی استوار بودن گامهایش خیلی تاثیرگذار بود.
تدوین: مریم لاهوتی راد
➡️ @shahidaldaghy
📱به رسانه "شهید غیرت" بپیوندید
🗂 کاملترین مرجع روایتها، اخبار و انواع محتواهای تولیدشده درباره شهید غیرت، شهید حمیدرضا الداغی
🏷 نشانی کانال بله
https://ble.ir/shahidaldaghy
🏷 نشانی کانال ایتا
https://eitaa.com/shahidaldaghy
🏷 نشانی صفحه اینستاگرام
https://instagram.com/hamidreza.aldaghi.shahid
شما هم رسانه "شهید غیرت" را به دوستانتان معرفی کنید.
همدلی| گفتگو با مردم در مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار #شهید_غیرت
بین جمعیت راه میرفت و شکلات تعارف میکرد، زیر چشمی نگاهش میکردم.
مانتو و مقنعهٔ مشکی پوشیده بود. قد بلندش باعث میشد گمش نکنم، به سمت جوانی که ظاهر مذهبی داشت، رفت و شکلات تعارف کرد، او هم همانطور که سرش پایین بود شکلات را برداشت و تشکر کرد.
دختر جالبی به نظرم آمد، رفتم سمتش،
بعد از سلام و احوالپرسی فهمیدم محله ابوریحان زندگی میکنند. با اینکه ظاهرمان باهم متفاوت بود اما دلهایمان بهم نزدیک بود، هر دو داغدار شهادت جوانمرد شهرمان بودیم.
از لحظهای که در صف نانوایی خبر شهادت شهید را شنیده بود، آرام و قرار نداشت. در مراسم تشییع نتوانسته بود شرکت کند، خودش را به مراسم کاروان خودرویی رسانده بود. یک بسته شکلات دستش گرفته بود و بین مردم می چرخید.
همه دوست داشتند برای شهید قدمی بردارند، یکی ماشینش را تاکسی صلواتی کرده بود، دیگری آب پخش میکرد، این خانم هم با شکلات از مردم پذیرایی میکرد.
✍️ محدثه ملکوتی
➡️ @shahidaldaghy
📌 پویش نامه به دختر شهید الداغی
✉️ نامه های شما دانشجویان را به دست خانواده شهید الداغی می رسانیم.
⏰ مهلت ارسال: تا ۲۵ اردیبهشت ماه
نامه های تان را برای آدرس زیر، در پیام رسان ایتا ارسال کنید:
@tunelbad
➡️ @shahidaldaghy
داغِ الداغی
شد نمایان در مصاف هَرزگی
صحنه ای از غیرت و مردانگی
در دفاع از شهروندانِ اسیر
چون سِپَر شد یک جوانمرد دلیر
جان او شد ناجی آن دختران
بی پدر شد دختر آن قهرمان
یادم آمد آن هیاهوهای دوش
آن صداهایی که اینک شد خموش
بس عجب آمد به ذهن مردمان
این سکوت و لُکنت نامردمان
پس کجا شد بانیان آن شعار
هی ندا دادند از زن بی شمار
وقت میدان و عمل کور و کرند
ننگشان بادا همه بازیگرند
"مهدی توحیدی اصل"
۱۴اردیبهشت ۱۴۰۲
➡️ @shahidaldaghy
هم سن و سال آوا| گفتگو با مردم در حاشیه مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار #شهید_غیرت
دختری ١۶ ساله که عاشق عکاسی و گزارش تهیه کردن بود. این طرف و آن طرف میرفت و عکس میگرفت. نفیسه دختری همسن و سال آوا بود؛ برای همین بهتر از هر کسی حالش را میفهمید. مراسم گلباران، محل شهادت و وقتی پیکر را برای وداع آورده بودند هم حضور داشته است، میگفت:
اونجا فقط پیر و جوون گریه نمیکردن! بیحجاب و باحجاب، همه گریه میکردن. من دیدم دختری حدودا پنج، شش ساله خیلی گریه میکرد و اشک میریخت، برایم عجیب بود. گفتم: چی شده؟ گفت: انگار بابامه...
عکس و فیلمش رو هم گرفتم. برای تشییع شهید هم خودم از مادرم رضایتنامه گرفتم و گفتم میخوام برم. مدرسه گفته بود فقط کسایی میتونن برن که رضایتنامه آورده باشن.
وقتی پرسیدم چه صحبتی دارید که به خود شهید بگید، گفت: به شخصه به من تلنگر زدن که به خودم بیام و ببینم کجا ایستادم. من مدیون ایشونم. خیلی ممنونشونم.
دلیل این مدیونی سوال بعدیام بود. گفت:
چون از وقتی ایشون شهید شدن، هر کاری که میخوام انجام بدم با خودم میگم یک نفر برای این کار جونش رو داده، یک دختر بی پدر شده! این کار ارزشش رو داره؟!
✍ مطهره خرم
➡️ @shahidaldaghy
📢 دوره مجازی تحقیق در تاریخ شفاهی شهید خوش غیرت، حمیدرضا الداغی
🔆 زیر نظر دفترمطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی
🔹 برگزاری بیش از ۱۲ کلاس کارگاهی آنلاین در ۵ منزل
🔸ارائه بیش از بیست ویدئوی آموزشی
🔹شیوهنامهها، جزوات، کتابها و اقلام آموزشی
🎙 انجام مصاحبه توسط هنرآموزان و نقد و بررسی توسط اساتید راهنما
🔴 اساتید دوره از کارشناسان تاریخ شفاهی سطح کشور:
آقایان
علیرضا اشرفینسب
سیدحامد ترابی
سیدمهدی باغسنگانی
اسماعیل هاشمآبادی
محمدرضا جعفرینسب
رضا حاتمیوفا
و...
💰 هزینه دوره ۳۰۰ هزار تومان
⏱ هر هفته دو جلسه آنلاین
🔅 محیط برگزاری کلاسها در سامانه اسکایروم و بدون نیاز به نصب نرمافزار
📆 شروع دوره: سهشنبه ۱۹ اردیبهشتماه
نحوه ثبتنام:
📤 ارسال پیام به شماره: ۰۹۱۵۴۵۲۳۶۲۰
📌 آیدی پیامرسان ایتا و بله
@sadeqsharif
➡️ @shahidaldaghy
قهرمان غیرت| گفتگو با مردم در حاشیه مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار #شهید_غیرت
وقتهایی که برای تمرین به سالن میرفتم، آنجا میدیدمش. آشناییت کوچکی داشتیم. تقریبا پنج شش ماه پیش، تلفنی باهم صحبت کردیم. خبر شهادتش را قبل از دیدن کلیپ، از طریق دوستان شنیدم. وقتی کلیپ را دیدم، به قهرمان بودنش افتخار کردم. حمیدرضا تقریبا سی تا مقام کشوری و استانی در ورزش هندبال داشت.
او قهرمانی را فقط در هندبال ندید. توی زندگی هم از ما جلو زد و قهرمان غیرت شد.
تدوین: مهناز کوشکی
➡️ @shahidaldaghy
گم شدگی درد در پاهایم
نشستن پای حرف های یک پیرمرد درباره شهید الداغی: پنج شنبه، مزار شهدای سبزوار
دارم کور می شوم. یکی نیست بگوید مرد حسابی این جا، جای مصاحبه گرفتن است؟! پیرمرد ایستاده رو به رویم. زل زده ام توی چشم های آبی اش. پیرمرد اطراف را نگاه می کند و به سوال هایم جواب می دهد. می گوید: «۶٨ ساله ام. پاهایم همیشه درد می کند. روز تشییع نمی دانم چرا توی پاهایم درد را حس نمی کردم. تا آخر مسیر رفتم».
می گوید: « فیلمش را دیدی؟! هر چه چاقویش زدند در نرفت. مثل کوه ایستاد. کجای دنیا چنین آدمی یافت می شود؟!»
این خورشید پدرکشتگی دارد انگار. زل زده توی چشم هایم دارد کورم می کند. نیم ساعت است پیرمرد دارد حرف می زند. خوب بود پاهایش درد می کرد. حتما این دفعه هم از یادش رفته بود.
#ارسالی_مخاطبین
➡️ @shahidaldaghy
شب بود و در خیابان
جولان خشم و شهوت
شب بود و شهر بود و....
قحطی مرد و غیرت
دیدی که قلب شیطان
در شادی است آنشب
زن، زندگی، اسیر ...
آزادی است آنشب
دیدیم شور غیرت
آن لحظه در سرت بود
در چنگ آن اراذل
انگار خواهرت بود
گم بود در خیابان
وقتی نشان غیرت
دل را زدی به دریا
ای قهرمان غیرت
دیدی که باز پای...
ناموس در میان است
گفتی بهای ناموس
در مسلک تو جان است
هر چند از شیاطین
بسیار دشنه خوردی
این جنگ تن به تن را
با خون خود تو بردی
در چشم مردمانت
ای مرد رو سفیدی
مانند حاج قاسم
حالا تو هم شهیدی
حسن زرنقی
➡️ @shahidaldaghy
پیاده آمدم| گفتگو با مردم در حاشیه مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار #شهید_غیرت
ساعت ١۴:٣٠ پسرم را داخل کالسکه گذاشتم و از شهرک توحید پیاده راه افتادم به سمت مزار شهدا. تا نصف مسیر پیاده آمدم. اولین بار بود که روز پنجشنبه به مصلی می آمدم. مراسم گلباران محل شهادت هم شرکت کردم. برای مراسم تشییع شهید هم مرخصی گرفتم و خودم را رساندم؛ مرکز بهداشت کار میکنم.
دیشب ساعت ۱:۳۰ با همسرم آمدیم مزار شهید الداغی، همسر شهید هم بعد از ما آمدند، از ایشان خواستم دعا کنند شهید دست ما را هم بگیرند.
دلم خیلی هوایی شده است...
✍️محدثه ملکوتی
➡️ @shahidaldaghy
رویداد هنری غیرت
▪️به گزارش روابط عمومی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سبزوار به جهت پاسداشت مقام والای شهید غیرت #شهید_حمیدرضا_الداغی، رویداد هنری که بصورت نقاشی، طراحی، پوستر و طراحی چهره و طراحی دیجیتال است با حضور بانوان هنرمند و علاقمندان، در تاریخ یکشنبه ۱۴۰۲/۲/۱۷ ساعت ۴ بعد از ظهر در محل شهادت این عزیز برگزار خواهد شد.
▫️ در این مراسم علاوه برهنرمندان سبزواری تعداد ۳۵ نفر از هنرمندان کشوری نیز حضور خواهند داشت.
➡️ @shahidaldaghy
دوست دارم یه داستان بنویسم
پنج شنبه 14 اردیبهشت 1402، مزار شهدای سبزوار
اولش گفت: «من بیام اون جا چی بگم؟ من یاد ندارم. فقط چهار کلاس خوندم». گفتم: «هر چی دلت خواست بگو». اومد جلو دوربین. باهاش حرف می زدم تا دوربین آماده شه. گفت: «کلاس چهارم ابتدایی ام. مادرم نشسته بود پای اخبار. اخبار می گفت یه سبزواری رو شهید کردن. فیلمش رو مادرم گرفت و دیدیم. دلم خواست وقتی مدرسه باز شد یه روزنامه دیواری درست کنم یا یه داستان بنویسم. بنویسم چه طور حمید وایستاد نذاشت دست نامردا به دخترا برسه».
#ارسالی_مخاطبین
➡️ shahidaldaghy
از برای که نوحهگر شده اند
کوچه در کوچه باز چاووشان؟
در عزای سیاوش از همه سو
میرسد بیرق سیاووشان
کربلا در پیادهرو جاریست
مانده تنها دوباره خواهرمان
عصر، عصر اسارت است آیا؟
نه؛ پر است از شهید کشورمان
سربلندیم تا نشانی ما
در جهان سرخی شهادت ماست
میهن سبز سربدارانیم
و شهادت همیشه عادت ماست
باز هم گرد شهر می چرخند
گرگهایی که با خدا قهرند
برسان دور دور آنان نیست
پهلوانها هنوز در شهرند
ای که از خون تو خیابانها
سر به سر سربلند و گلگون است
تو که بودی؟ که با تو فهمیدیم
زینت مردهای ما خون است
محمدحسین نجفی
➡️ @shahidaldaghy
رفیقِ هم باشگاهی
همسرم از نونوایی برگشت و گفت: خانم میدونی چی شده؟ دوتا جوون مزاحم یه دختر شدن و زدن یه بنده خدارو که اومده واسه دفاع ازون دختر کشتن!
گوشی رو برداشتم. توی کانال های خبری جستجو کردم و فیلم رو پیدا کردم. میخکوب پای گوشی، مات و مبهوت، میخکوبِ تماشای رو در رویی قساوت و نامردی با جوانمردی.
و اسمی که در کپشن نوشته شده بود: حمید رضا الداغی
اسم شهید رو به همسرم گفتم. گفت چقد چهره اش آشناست، فکر کنم با برادرِ این شهید چندسال همباشگاهی بودیم برادرش موهای فر داره قد بلنده و خیلی پسر خوب و با معرفتیه! ولی اسماشون رو یادم نیست. هر از چندگاهی همو تو خیابون میبینیم خونشون همین نزدیکی هاست، کلا خانواده خوبی ان.
و صحبت ما درباره شهید تموم شد.
همسرم چندروزی نبود وقتی برگشت این عکس از شهید رو نشونش دادم مات مونده بود. گفت خودشه، همون رفیق هم باشگاهی.
بچه خوبی بود از باشگاه تا خونه باهم پیاده برمیگشتیم، نگاهش از روی زمین برداشته نمیشد. چه تو باشگاه و چه تو خیابون اگر کوچکترین حقی از کسی ضایع میشد برای دفاع از مظلوم لحظه ای صبر نمیکرد. من هرچقدر از خوبیِ این پسر بگم، کم گفتم.
و من در دلم میگم مبارکت باشه جوانمرد، شما حتما راه رسیدن به شهادت رو طی سال ها قدم به قدم طی کردی تا الان رسیدی به اینجا.
شما یک شبه شهید نشدی شما خدایی زندگی کردی و خدایی رفتی.
#ارسالی_مخاطبین
➡️ @shahidaldaghy
حلالش باشه
خانمی با مانتوی کرم قهوه ای، تقریبا چهل ساله، همراه مردی که احتمالا همسرش بود، نزدیک مزار شهید غیرت ایستاده بودند و به صدای مداح گوش میکردند. ازش خواستم چند کلمه ای باهم، هم صحبت شویم. با تردید قبول کرد.
_میشه بپرسم برای چی اومدین اینجا؟
_برای همین آقای الداغی که به اصطلاح شهید شدن و غیرت به خرج دادن برای قضیه دفاع از دختران و زنان که خیلی در جامعه مظلوم هستن.
_پس ماجرا رو میدونین؟
_بله
_میشه برامون بگین از احساستون؟
_من فک میکنم اگه این اتفاق برای هزار نفر بیفته، شاید یک نفر مثل ایشون باشه که توی صحنه بمونه و دفاع کنه از ناموس مردم، از دختران بی دفاع جامعه که حقشون خورده شده! و اگه بشه اسم شهید رو گذاشت، این شهید حقه. من به بقیه کاری ندارم.
ولی این شهید حقشه، حلالش باشه.
_اگه بخواین یه جمله به همسر یا دخترش بگین چی میگین؟
_میگم غبطه میخورم بهتون بخاطر همچین همسر و پدری خوش بحالتون. کاش همه ی مردای ما اینطوری بودن. با پول و مقام خریده نمیشدن. ایشون شاید به زبون خیلی خداخدا نمیکرد
ولی خدا توی ذرات وجودش بود
برای همون هم رفت وسط. همین!
✍️ نرگس شاکری
➡️ @shahidaldaghy
23.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 ببینید| پهلوانان نمیمیرند
_ دلم میخواست اونجا میبودم کمکش میکردم...
➡️ @shahidaldaghy
همدل شدیم| گفتگو با مردم در حاشیه مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار #شهید_غیرت
توی این اتفاقات اخیر، بین بچههای کلاس، تفرقه افتاده بود اما بعد از شهادت حمیدرضا الداغی اوضاع تغییر کرد.
روز بعد از شهادت، یکی دو تا از بچههایی که حجاب خوبی نداشتند، با دیس حلوا وارد کلاس شدند. عکس شهید را هم همراه خودشان اورده بودند.
تدوین: مهناز کوشکی
➡️ @shahidaldaghy
دوختن چشم به یک نقطه
پنج شنبه 14 اردیبهشت 1402، سبزوار، مزار شهید حمیدرضا الداغی
رویش را برگردانده. می گویم: مصاحبه؟ می گوید من صحبت نمی کنم. دارد مزار حمید را می بیند. می گویم از کجایید؟ می گوید از دِهات. هنوز شهید را نگاه می کند. نشسته است کنار یک درخت. می نشینم کنارش. یک گوشی دکمه دار دستش است. توی مشتش می چرخاند. یک پیرزن رو به رویم زل زده بهم. انگار با چشم هایش می خواهد فاصله را طوری کوتاه کند که حرف هایم را بشنود.
می گویم چند سال تان است. می گوید فکر کنم 45.
- چه طور آمدید؟
- با موتور. به زنم گفتم بیا برویم سر قبر شهید حمیدرضا. دو نفره از ششتمد آمدیم این جا.
هنوز داشت مزار را نگاه می کرد. خداحافظی کردم و رفتم. نمی دانم شنید یا نه. چون نه جواب داد نه برگشت، فقط نگاه می کرد.
#ارسالی_مخاطبین
➡️ @shahidaldaghy
23.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دختر چهار ساله ای که اصرار داشت از شهید غیرت حرف بزند...
#ارسالی_مخاطبین
➡️ @shahidaldaghy
تازه پیدا شده| گفتگو با مردم در حاشیه مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار #شهید_غیرت
پسرم، گریه میکرد. در جواب سوالم گفت:《حمیدرضا الداغی رو کشتند.》
واقعا در کجا میتوانیم از این آدمها پیدا کنیم. از صدقه سری آنهاست که ما میتوانیم در امنیت باشیم. آدم میتواند با شکم خالی بخوابد اما اگر امنیت نباشد، نه.
من پیرمردی شدم دیگر. مریضی خونی دارم و خیلی نمی توانم راه بروم. روز تشییع با خودم گفتم مسیر پست تلگراف تا فلکه زند را میروم و بعد به خانه برمیگردم. اما شهید ما را تا گلزار شهدا آورد. در طول مسیر هم کوچکترین دردی را در وجودم حس نکردم.
ما این شهید را از دست ندادیم بلکه این شهید را تازه پیدا کردیم. از شهید میخواهم که دست ما را هم بگیرد و برایمان دعا کند. همان طور که این اتفاق در این زمان واقعا نیاز بود تا دوباره همه متحد و دور هم جمع شویم.
تدوین: مهناز کوشکی
➡️ @shahidaldaghy
جرات الداغی ها
سوار تاکسی شدم. راننده حدود ۶٠ساله بعد نشستنم صدای ضبط را زیاد کرد، ترانه ای قدیمی از یک خواننده زن قبل انقلابی گذاشته بود. به احترام موی سفیدش نخواستم تذکر صریح بدهم. گفتم حاجی مثل این که شما هنوز قدیمی حال می کنی. جواب داد بله، این قدیمی ها چیز دیگری است، آدم را آرام می کند. شما چطور؟ گفتم واقعیت من مرد میانه ام نه با قدیمی ها خاطره ای دارم نه به جدید ها علاقه ای. لبخندی زد و ضبط را خاموش کرد. رسیدیم پشت چراغ قرمز و پای بنر شهید الداغی سر چهاراه. گفت این شهید را می بینی؟ طفلک را چاقو چاقو کردند. قدیم ها، قبل انقلاب تهران بودم، کسی مزاحم ناموس مردم نمی شد، جوان ها همه این طور بودند، کسی جرات نمی کرد مزاحم ناموس مردم شود. سبزوار هم همین طور بود. کسی مزاحم زن و دختر مردم می شد پدرش را در می آوردند، خودم هم همین طور بودم؛ ولی الان یکی مثل این شهید شده کیمیا. دخترها هم این طور نبودند.
توی دلم گذشت بگویم لابد فراموشتان شده والا این طورها هم نبوده. روزنامه های حکومتی قبل انقلاب را یک تورقی بکنی سرت سوت می کشد از حجم فساد و جنایات ناموسی که تیتر روزنامه ها شده، خلاصه این ها را که مریخی ها نمی کرده اند. توی فکر بودم که چطور بگویم که برنخورد فرصت نداد و ادامه داد. اما حالا تازه فیلم این شهید را که دیدم به زنم می گویم آن روز چه اشتباهی کردیم ما. واقعیت یکی دو هفته قبل این ماجراها رفته بودیم پارک شهدای گمنام. شش هفت نفری از این بچه مثبت ها فوتبال بازی می کردند. یک ماشینی ناجور از وسط این ها رد شد و نزدیک بود یکی دو تایشان را نفله کند. یکی از این ها داد زد هوی این چه طرز رانندگی است. طرف ایستاد و سه تا دختر و یک مردی پیاده شدند.
دختر که نه ... از سر تا یقه و ناف و پاچه هاشان یک النگ و پلنگی آویزان بود و یک تیپ و ترکیبی... شروع کردند فحش دادن و سر و صدا، یک فحش هایی می دادند که قبل انقلاب در شهر نو نشنیده بودیم ما... به زنم گفتم بروم وسطشان شاید این دخترها احترام سن و سال ما را نگه دارند. رفتم جلو و به یکی شان گفتم خوب دخترم بد جور آمدید وسط این ها، اگر به یکی شان خورده بود و اتفاقی می افتاد کی جواب خونش را می داد؟ خودتان هم گرفتار می شدید. دیدم نه گوششان بدهکار این حرف ها نیست... بعد این قضیه شهید الداغی به زنم می گویم چه اشتباهی کردیم آن روز. رفتیم وسط این ها. با آن تیپ و قیافه و خلق و خو اگر یکی شان یک تیزی به هر جای ما می زد فلج می شدیم.
حالا این جوان این کار را کرد ولی این طور جرات ها کار دست آدم می دهد. تقریبا به مقصد رسیده بودیم. دو نفری تاکسی خواستند. کرایه ای که راننده گفت تقریبا دو برابر مبلغ معمول کرایه بود. آنها هم عجله داشتند و نشستند. از پولی که من داده بودم هم دو برابر کرایه معمول را نگه داشت و چیزی پس نداد. بی خیال جر و بحث شدم. موقع پیاده شدن گفتم حاجی می دانی چرا دل و جرات برخی آدم ها کم شده یا چرا وقتی حتی کار درستی می کنند بعد پشیمان می شوند؟
گفت زمانه بد شده دیگر. گفتم نه حاجی، الان هم از سر این شهید کم نیستند منتها به نظرم از لقمه و کسب حرام و شبهه ناک است. پول حرام جرات آدم را کم می کند، ترسو می کند، ظلم می بیند و سکوت می کند. مگر غیر این بود که امام حسین حرف می زد هو می کردند حرف حقش را نشنوند، بعضی شان حتی گریه می کردند، می دانستند امام حق است، اما سر امام را هم بریدند؛ نهایت بی تفاوت ایستادند و نگاه کردند. امام هم گفت چون شکم هاتان از حرام پر شده حرف حق را نمی شنوید. سری به نشانه تاکید تکان داد و راه افتاد. از تاییدش معلوم بود به مناسبت این حرف در آن لحظه برنخورد.
#ارسالی_مخاطبین
➡️ @shahidaldaghy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 ببینید
آهای کوه غیرت صدامونو داری
هوامون خرابه، هوامونو داری
➡️ @shahidaldaghy
به نیت تو| گفتگو با مردم در حاشیه مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار #شهید_غیرت
شب پیام دادم به مدیرمان و گفتم: 《برای فردا یک ساعت مرخصی میخام.》
مدیر گفت: 《فردا کلی کار داریم. حالا بذار فردا بشه.》
روز بعد وقتی میخواستم از مهد بیرون بیایم، مربیها خیلی استقبال کردند. اما کار زیاد بود و نمیتوانستند همه برای تشییع شهید بیایند. مربیها سفارش کردند که به جای آنها هم قدم بردارم.
تدوین: مهناز کوشکی
➡️ @shahidaldaghy
نقاشی چهره شهید حمیدرضا الداغی
#ارسالی_مخاطبین
➡️ @shahidaldaghy