eitaa logo
شهید غیرت حمیدرضا الداغی
300 دنبال‌کننده
556 عکس
175 ویدیو
3 فایل
ارتباط با ادمین کانال @jafarinasab
مشاهده در ایتا
دانلود
17.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش تصویری از شرح حال منزل شهید الداغی و تجمع در محل شهادت ایشان ➡️ @shahidaldaghy
🖼 📄 شهید حمیدرضا الداغی 🖌 اثر هنرمند: محمد قلیچ‌ خانی نوشتار: مجتبی حسن‌زاده ➡️ @shahidaldaghy
1.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖼 📄 صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری 🖌 نوشتار: الف حاء میم موشن: فائزه مجیدی ➡️ @shahidaldaghy
🔸فراخوان نمایشگاه گروهی پوســتر 🔸به یاد شهید حمیدرضا الداغی 🔸شـهـیـد مـدافـع حـریـم عـفـت 🔹علاقه‌مندان می‌توانند آثار خود را در پیام‌رسان‌های (ایتا و تلگرام) به شماره‌ی «09362853268 نوید اچگان» ارسال کنند. 🔹آخرین مهلت ارسال آثار 30 اردیبهشت‌ماه 1402 ▫️موضوع: ایثار و شهادت ▫️اندازه 50 در 70 سانتی‌متر ▫️زمان و مکان نمایشگاه متقابلاً اعلام خواهد شد. ▫️به تمام شرکت‌کنندگان لوح یادبود و هدیه‌ی معنوی اهدا خواهد شد. راه شهیدان ادامه دارد ... 🌹 ➡️ @shahidaldaghy
مراسم استقبال از کاروان خودرویی، بوسه بر مزار شهید غیرت، (مشهد ،تهران ،قم) پنج شنبه ۱۴ اردیبهشت، ساعت۱۶ ➡️ @shahidaldaghy
21.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 ببینید همسر شهید الداغی: اگر اسم خودتان را انسان و آزادی خواه میگذارید، این راهش نیست. ➡️ @shahidaldaghy
شهید غیرت حمیدرضا الداغی
«آوای حمید» _دارم میام بابا. آماده باش کم کم بیا دم در. حمید رضا گوشی‌اش را می‌گذارد توی جیب شلوار جینش. تندتر قدم بر می‌دارد. توی تاریکی ساعت نه و نیم شب می رسد به فلکه سه گوش و راهش را کج می کند سمت خیابان ابوریحان. کتابفروشی آن طرف خیابان کرکره هایش را داده پایین، مغازه اسنوا هم. حمید تیزتر می رود، شاید آوا بیاید دم در توی تاریکی معطل شود. قدم‌هایش را آنقدر تند بر می‌دارد که پاچه های شلوارش به هم می خورد. صدای دخترانه‌ای تمرکزش را به هم می ریزد. بر می‌گردد، صدا از آن طرف خیابان است. چند نفر اراذل، دوتا دختر را دوره کرده اند! یکی از پسرها بازوی دختری که موهایش را روی شانه اش ریخته، بزور می کشد. دختر اما مقاومت کم جانی می کند! زورش نمی رسد و هر بار پسر مثل پرکاهی او را می کشد سمت خودش. حمید بناگوشش داغ می شود و انگشت هایش ناخودآگاه جمع می شود توی دستش! دخترها را آوا می بیند. به سرعت برق، عرض خیابان را طی می کند. آن لحظه اصلا فکر نمی کند این دخترها چرا این موقع شب توی این خیابان تاریکند! چه سر و سری با این پسرها دارند، اصلا به من چه! فقط دخترها را آوا می بیند. می رود وسط پسرها، شروع می‌کند عین پهلوان ها با چند تا حرکت پسرها را دور کند که دستشان به آوا نرسد! پسرها دوره اش می کنند! یکیشان که لباس های مشکی پوشیده، دست می برد به طرف کمر شلوارش. چیزی را در می آورد و از پشت فرو می کند توی کتف حمید. باز هم می زند، و باز هم. حمید با آن پسری که جلو اش ایستاده گلاویز می‌شود. پسر جلویی چاقویش را از سینه حمید بیرون می‌کشد و خون میرسد به بافت لباس جین گشادش. دوتا عابر پیدا می‌شوند و پسرها را از حمید دور می‌کنند. دخترها تا خودشان را از کف خیابان جمع کنند، آوا هم آمده دم در. حمید ریه اش می سوزد، اما هنوز ایستاده! لباسش خونی شده است و موتور سوار او را می‌نشاند ترک موتور تا او را برساند جایی، آوا آمده دم در. احساس می کند توی سرش یک قلب گنده دارد می تپد، توی شقیقه هایش توی مغزش، سر چهار راه دادگستری دست هایش شُل می شود، گردنش ول می شود، می افتد کف خیابان! روی آسفالت های سیاه شب. آوا دم در خانه دوستش این پا و آن پا می کند. حمید تا به بیمارستان می‌رسد به کما میرود. لباس آبی جینش دیگر قرمز شده است. آوا هنوز منتظر، دم در ایستاده است. ✏طیبه فرید ➡️ @shahidaldaghy
تصویر شهید الداغی در بیمارستان واسعی سبزوار ➡️ @shahidaldaghy
هوای بال تو بویی معطر آورده ست به روی دوش، گلی سرخ و‌ پرپر آورده است تو سینه کرده سپر بر هجوم تیغ و حریف به پیشواز تو از پشت خنجر آورده است! به آسمان شهادت کسی که پر نسپرد به روی بالش پَر زخم بستر آورده است به سبز بختی تاریخ سبزوار دلیر پس از تو هر چه سر سبز باور آورده ست شهید راه مروت، شهید خوش غیرت غم تو اشک همه شهر را درآورده است! بهجت فروغی مقدم ➡️ @shahidaldaghy
🔰 پخش تراکت شهید در دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی ➡️ @shahidaldaghy