eitaa logo
شهید غیرت حمیدرضا الداغی
337 دنبال‌کننده
523 عکس
166 ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین کانال @jafarinasab
مشاهده در ایتا
دانلود
هنوز هست باغبان ستاره های بی نشان، یکی یکی جوان جوان شبانه قد کشیده اند تا کران و بی کران به دادخواهی از سپیده دم همیشه حاضرند فراترند از زمان، فراترند از مکان پریده اند از مضیقهٔ قفس، به جرم عشق برای هر که عاشق است بهتر است آسمان به سوی جاودانگی به هرطریق میروند کشان کشان، قدم قدم، نفس نفس، دوان دوان گمان نکن که دست خالی است در مصاف شب که غیرت است خنجر یل غیور داستان مباد خاطر گلی ملول از شب سیاه هنوز هست باغبان، هنوز هست باغبان بگو به مردم جهان که لاله های جانفشان حقیقت است رسمشان، حقیقت است راهشان ✍️ ماهرخ درستی ➡️ @shahidaldaghy
گزارش تصویری| مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار عکاس: تکتم علی‌اکبری ➡️ @shahidaldaghy
گزارش تصویری| مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار عکاس: تکتم علی‌اکبری ➡️ @shahidaldaghy
📝پرسه با روح حمید در شهر 🔺روایتی فراواقع‌گرایانه از آخرین روز حضور شهید الداغی در دنیای خاکی 🔸از دیشب که توی اورژانس بیدار شدم یا شاید روی تخت بیمارستان، تا امروز توی شهر سرگردان بوده‌ام. اولش نشسته بودم اتاق را می‌دیدم. خودم را نگاه می‌کردم. دیدم نمایشگر نبضم را نشان نمی‌دهد. پا شدم وایستادم. مردی آمد سمتم، یک راست رد شد ازم. برگشتم دیدم دارد می‌رود. عین خیالش نیست. راه افتادم توی حیاط بیمارستان. ماه وسط آسمان بود. توی حیاط دختری را دیدم روی تخت داشتند او را می‌برند توی ساختمان. انگار حالش وخیم بود. یک چیزهایی داشت یادم می‌آمد. خودش بود. من را زده بودند. آش و لاش کرده بودند. مردم بالا سرم همهمه می‌کردند. خوب نمی‌شنیدم. صدای بوق ماشین‌ها توی گوشم بود. دیگر همه چیز یک هو برفکی شد و چند دقیقه بعد همه جا تاریک. 🔸از بیمارستان زدم بیرون، رفتم توی پیاده‌رو. مردم را دیدم. قبلاها زیاد نگاه‌شان نمی‌کردم. می‌آمدم می‌رفتم. فقط اگر کسی زور می‌گفت می‌پریدم وسط وَ به یادش می‌آوردم دنیا صاحب دارد، کس و کار دارد. 🔸من بوکسر بودم. حالا نه از آن حرفه‌ای‌هایش که فَکّ کسی را بیاورم پایین یا از این چیزها. که اهلش نبودم. از آن‌ها نبودم که «زور داری چون نداری علم کار». توی هندبال مدال‌آور شده بودم ولی بوکس چیز دیگری بود. دیگر آدم با ۴۶ سال سن، هندبال بازی نمی‌کند. ظهرها پایم که می‌رسید خانه می‌رفتم توی حیاط کیسه را صاف می‌کردم، دستکش‌ها را دستم می‌کردم، نیم ساعت بکوب مشت‌زنی راه می‌انداختم. بعدش می‌رفتم ناهار. دارد یادم می‌آید. می‌رفتم دنبال دخترم «آوا» که با آن یاروها دعوایم شد. نامردها دختر مردم را گرفته بودند آزارش می‌دادند. 🔸یک‌هو یاد خواهرم افتادم. چند ماه پیش با هم بحث می‌کردیم. وقتی دوباره دیدمش رفتم توی آغوش گرفتمش. گفتم: «ما با هم رفیقیم. چه فرقی می‌کند من نظرم درباره آزادی و سیاست چه باشد تو نظرت چه. هر چه می‌خواهد باشد. به هر حال ما خواهر و برادریم». 🔸الان نشسته‌ام پشت اورژانس داریم می‌رویم مشهد. کنار خودم هستم. به خودم می‌گویم: - پاشو بابا! خودتو به خواب نزن! داریم می‌ریم پیش امام رضا. رسیدیم ورودی مشهد. گفتم: «پاشو دیگه. بسه! سیرخواب نشدی؟!» دست خودم را تقلا کردم بگذارم روی سینه تا سلام بدهیم. اصلا نشد. یعنی دستم به جایی بند نمی‌شد. انگار معلق باشی، سیال مثل هوا. البته از هوا هم یک چیزی آن‌ورتر. یعنی اراده کنم راحت از در و دیوار و همه این چیزها رد می‌شوم می‌روم تا فیها خالدون آن سر دنیا و به یک چشم بهم زدن برمی‌گردم ایران می‌نشینم پیش پیکرم که وارد مشهد شده‌ایم. می‌روم روی سقف اورژانس. ایستاده‌ام رو به امام رضا سلامش می‌دهم. اینجا هوا بهتر است. پیکرم که حرف‌شنوی ندارد. آدم‌ها را باش! توی ماشین نشسته‌اند می خندند ریسه می‌روند همین‌طور افتاده‌اند توی جاده یک خط را می‌روند. 🔸آدم که برای پرواز همیشه بال نمی‌خواهد. کمی جنم می‌خواهد. جنمِ آدم شدن. داشتن یک مجموعه اصول درست و حسابی که پایبندش باشد. من ثابت کردم بدون بال هم می‌شود پرواز کرد. مثل الان که روی دست همه مردم مشهد دارم می‌روم. یک سبزواری را آن وسط‌ها دیدم. داشت اشک می‌ریخت. ایستادم چهره به چهره‌اش گفتم: اشک برای چه؟ چیزی نگفت. فقط گونه‌هایش می‌لرزید و خیس می‌شد. 🔸با همه این آدم‌ها داریم می‌رویم حرم؛ پیش امام رضا. هیچوقت با این همه آدم نرفته بودم توی حرم. پرچم‌های بزرگ را بالای سرم می‌چرخانند. یک نفر گل پرت می‌کند سمتم. از سینه‌ام رد می‌شود می‌خورد به تابوت که پیکرم درونش است. گل‌ها پرپر می‌شوند. 🔸کلی تصویر از من دست‌شان گرفته‌اند. من آدم اهل عکسی نبودم. زیاد از خودم عکس نمی‌انداختم. این عکسی هم که از من دست‌شان است مال قدیم‌هاست. آدمی‌زاد توی این همه آدم گم می‌شود، ولی من نه. 🔸وارد حرم شدم. پیکرم را گذاشتند و صفِ نماز بستند. من هم رفتم صف اول ایستادم. تمام که شد راه افتادیم سبزوار. ساعت نُه رسیدیم. رفتیم همان خیابان که مرا زده بودند. زنان و مردان، دختران و پسران دو طرف خیابان بودند. آن جا بود که برای بار دوم همان دختر را دیدم؛ همان که رفته بودم نجاتش بدهم. با مادرش آمده بود. سلامش کردم. گفتم: حال تان خوب است؟ مواظب خودتان باشید! ✏️محمدحسین ایزی ➡️ @shahidaldaghy
گزارش تصویری| مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار عکاس: تکتم علی‌اکبری ➡️ @shahidaldaghy
غمش بی هماورد غمش آدم‌افکن، غمش بی‌هماورد غمش روی سینه چُنان کوهی از درد مصافی غریبانه از دور پیداست تنی روی در روی تیغان شبگرد چو شمع از برَش می‌چکد گرمی خون، عرق روی پیشانی‌اش جاری و سرد به "آوا" بگوئید از ماجرایش که بابا در این رزم غوغا به پا کرد که این قریه از کوه غیرت تهی نیست وطن شیرزار است در گاهِ ناورد خوشا بانگ پرواز تازه‌شهیدی که جز آه، جز آه بر لب نیاورد نفس‌های آخر... نفس‌های آخر... خداحافظ ای جسم گلگون، رخ زرد "خداحافظ ای داغ بر دل نشسته" شهید غیور، ای "حمید جوانمرد" ✍فائزه زرافشان ➡️ @shahidaldaghy
مراسم ترحیم شهید الداغی در سجادیه بزرگ تهران 📸 گزارش تصویری تسنیم را [اینجا](https://tn.ai/2889996) ببینید @TasnimNews ➡️ @shahidaldaghy
📸 | مراسم گرامیداشت شهید «حمیدرضا الداغی » 🔹️مراسم گرامیداشت شهید غیرت «حمیدرضا الداغی» عصر جمعه (۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲) با حضور صدها نفر از پهلوانان و ورزشکاران شهر تهران در مجموعه سجادیه بزرگ تهران در میدان هرندی برگزار شد عکاس: اصغر خمسه 📡 @IRNA_1313 ➡️ @shahidaldaghy
16.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 گزارش خبری از حضور کاروان های خودرویی مردمی ار سراسر کشور در مزار شهید غیرت سبزوار خبرنگار: محمود درقدمی ➡️ @shahidaldaghy
گزارش تصویری| مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار عکاس: زهرا راشدی مجد ➡️ @shahidaldaghy
. ✔️غیرتی در پاسداشت غیرت ✍زینب نجیب، عضو تحریریه مجتهده امین [۱]. غیرت و حمیت یعنی تلاش در نگهداری از آنچه که حفظش ضروری است. این صفت انسانی از شجاعت و بزرگ‌منشی سرچشمه می‌گیرد و جزء کمالات عالیه انسان بوده و به آن میزان مُعرّف انسانیت است که اگر در فردی از بین برود به ورطه‌ی پوچی و تباهی سقوط می‌کند. از سوی دیگر باید توجه داشت باغیرت‌ترین موجود، خداوند است که انسان‌ها را از زشتی‌ها دور می‌کند. به‌عبارتی، خداوند هم تکویناً انسان را بر فطرت پاک آفریده است و هم تشریعاً برای او قوانینی وضع می‌کند تا از پلیدی‌ها دور بماند و دقیقاً بر همین اساس است که خدا به هر غیرتمندی نظر لطف و رحمت دارد. چنانچه امام صادق (عليه السلام) می‌فرماید: «اِنَّ اللهَ غَیوُرٌ یُحِبُّ كُلَّ غَیورٍ» خداوند، غیور است و هر غیرتمندی را دوست دارد. (فروع كافی، ج ۵، ص ۵۳۵) [۲]. غیرت انواع گوناگونی دارد. غیرت دینی، غیرت ناموسی و غیرت ملی که هر یک از اشکال آن به فراخور عرف و آنچه بر ذهن افراد جامعه حاکم است و یا بر زبان‌ها جاری است؛ به معنایی اشاره دارد اما آنچه بر همه این عناوین سایه افکنده، روح انسانیت و حفظ ارزش‌هاست چرا که این صفت هم ریشه در آفرینش او دارد و هم بر پایه‌ی ایمان و اعتقاد به یک‌سری ارزش‌هاست. امیرالمومنین غیرت را عین دیانت دانسته و می‌فرماید: "«غَیْرَهُ الرَّجُلِ ایمانٌ» غیرت مرد (عین) ایمان است.(شرح غررالحكم، ج ۴، ص ۳۷۷) [۳]. بدین ترتیب غیرت را می‌توان از مهمترین شاخصه‌های یک ایرانی دانست. چرا که هم در طول تاریخ حیاتش اثبات کرده که در حراست از کیان اسلام و همه آنچه بدان مربوط می‌شود حساس است و با تمام توان در اثبات و اجرای احکام آن می‌کوشد و هم نسبت به حفظ زنان و نوامیس خود همت می‌گمارد و هم در حفظ تمامیت ارضی کشور اسلامی و دلسوزی و حمایت از مسلمانان و عزت و شرف آنان در تلاش است. این همان وطن‌دوستی و مشارکت در دفاع از میهن و پاسداری از مذهب خود است که در دین مبین اسلام نیز بر آنان تأکید بسیار شده است. [۴]. از آنجا که وجود این خصلت شریف در انسان مهمترین مانع و دیوار دفاعی در برابر تهاجم و تجاوز دشمنان داخلی و خارجی است؛ هر چقدر این ویژگی در افراد یک جامعه بیشتر و عمیق‌تر باشد، امنیت و بازدارندگی و تاب‌آوری آن ملت در همه‌ی زمینه‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... بیشتر خواهد بود. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت یکی از روش‌های دشمن برای هرگونه نفوذ مخصوصاً نفوذ فرهنگی، سست کردن و نابودی این صفت قدرت‌بخش در یک ملت است. [۵]. از آن رو که ایران اسلامی به دلایل بسیاری، از جمله ذخایر، استعدادهای فراوان، موقعیت جغرافیایی، منابع طبیعی، فرهنگ و تمدن، استقلال و ...، همیشه مورد تهاجم دشمنان بوده است، می‌توان از بین بردن و سست کردن "غیرت" در میان افراد جامعه‌ی ایرانی را یکی از حربه‌های دشمن برای شکننده کردن آن‌ها دانست... [۶]. اما نگارنده معتقد است گاهی در شرایطی از همه این موارد مهم‌تر، عدم حمایت از غیرتمندان در یک جامعه است. آری، عدم حمایت از غیرتمندان در جامعه بیش از عوامل دیگر می‌تواند در نابودی غیرت مؤثر باشد. امروز یکی از مواردی که می‌تواند در برگشت فرهنگ عفاف و حجاب ما را یاری رساند؛ بزرگداشت تمامی افراد و اشخاصی است که در طول تاریخ ایران پرچم‌دار شعار غیرت هستند. از آرش کمانگیر و بهرام چوبین و سورنا، فرماندهان غیور و شجاع ایرانی گرفته تا تمام علما و فقها و روحانیون و مردمانی که در بنای تاریخ ایران، مفتخرند به صفت غیرت‌ورزی، به‌ویژه پاسداشت شهدای گرانقدر امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر و شهدای غیرت و جوانمردی که احیاگرِ این امر حیاتی در جهان امروزاند. فرقی نمی‌کند در کجای ایران و در چه دوره‌ای از تاریخ این سرزمین نفس کشیده باشند و تفاوت نمی‌کند در کسوت روحانیت، بسیجی، سپاهی یا ارتشی باشند یا در لباس یک شهروند عادی، همان که از جرگه‌ی غیرتمندان سرزمین ایران، نامشان پرآوازه شود تا ابد قابل ستایش‌اند و بر ماست که یاد و نام و عمل شایسته‌ی ایشان را دمادم بر صفحه‌ی تاریخ پرافتخار کشور مهر زنیم. چه بسا اکنون، حفظ نام ایشان از سوی ما، به میزان عمل ایشان نزد خداوند قبول واقع شود. ➡️ https://ble.ir/shahidaldaghy
📣 باشگاه ترانه و موسیقی راه برگزار می‌کند: 🎙فراخوان‌ خوانش‌ شعر‌ کوتاه‌ شهیدحمیدرضا الداغی 🔴 علاقه‌مندان، شعرهای کوتاه با موضوع شهید غیرت را با ملودی ابداعی خود، خوانده و برای ما ارسال کنند. 📌 موارد قابل ذکر: 1- قالب ارسالی صوت mp3 باشد. 2- صوت در فضای بدون هیچگونه صدای اضافی ضبط شود. 3- نام و نام‌خانوادگی و نام شهر خود را همراه با صوت برای ما ارسال کنید. 4- سعی کنید صوت حداکثر ۴۰ ثانیه باشد. 📬 نحوه ارسال آثار: صوت های خود را با توجه به نکات ذکر شده به شبکه‌های اجتماعی بله و ایتا به شماره 09963285787 یا شناسه @rah_nava ارسال نمایید. ⏳مهلت ارسال آثار: " ۱۴۰۲/۲/۲۹ " 🔰راه‌نوا ؛ پایگاه انتشار و تولید موسیقی های انقلاب اسلامی ➡️ @shahidaldaghy
قسمت| گفتگو با مردم در مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار شهید غیرت پنج‌شنبه در گلزار شهدای سبزوار بودیم. پسری حدودا ٩ ساله پرچم ایران را علم کرده بود و بالا می‌گرفت. مادر، خاله و مادربزرگش هم بودند. پرچم باعث شد جلو بروم و با هم صحبت کنیم. اصالتا سبزواری بودند اما خاله در تهران زندگی می‌کرد. وقتی صحبت از مراسم تشییع شد با ناراحتی گفت: سه‌شنبه نشد که برای مراسم برم. ما قرار بود چهارشنبه برگردیم تهران ولی کارهای خدا نشد و قسمت بود امروز بیام برای مراسم و اینجا باشم. وقتی گفتم دوست داری به خود آقا حمیدرضا یک چیزی بگی، اشک دور چشمهایش حلقه بست و گفت: خوشا به غیرتت! هم ناراحت شدم و هم به خودم افتخار کردم که یک جوان سبزواری این کار رو کرده. ✍️ مطهره خرم ➡️ @shahidaldaghy
صدای تلوزیون خانه را پر کرده بود. شنیدن اسم شهرم، سبزوار، توجهم را جلب کرد. خودم را به تلوزیون رساندم. جملات یکی یکی توی مغزم می‌نشستند: «شهید حمیدرضا الداغی، به دنبال دفاع از دو دختر که اراذل مزاحم آن‌ها شده‌ بودند با ضربات چاقو و بر اثر شدت جراحات به شهادت رسید.» خواهر شهید بودم و حال خانواده‌ی شهید را درک می‌کردم. ناراحت شدم ولی رگ ایرانی‌ام به جوشش آمد و با عزت گفتم: «خوشا به غیرتت مرد. مبارکت باشه شهادت. تو مانند اسماعیلِ ابراهیم قربانی شدی. تو از ناموس مون دفاع کردی و پوزه‌ی غرب رو که داره تلاش می‌کنه اسلام را از بین ببره به خاک کشیدی. تو نشون دادی راه شهادت هنوز بازه. تو باعث افتخاری برای ما.» ➡️ @shahidaldaghy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی در محفل ادبی بیستون به یاد شهید غیرت؛ حمیدرضا الداغی توسط شاعر کرمانشاهی اصغر عظیمی مهر 13اردیبهشت 1402 کتابخانه امیرکبیر کرمانشاه ➡️ @shahidaldaghy
بهترین تقدیر| گفتگو با مردم در حاشیه مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار من پدر سه دختر هستم. به دختر شهید می‌گویم خداوند به شما صبر بدهد. همه می‌میرند ولی بهترین مرگ نصیب پدر شما شده .اگر به طور عادی فوت می‌شد یک صدم این جمعیت هم نمی‌آمدند‌. از خدا تشکر کنید؛ این بهترین تقدیر است. شهیدی از این طیف نیاز داشتیم؛ که مثل خونِ تازه، برای این انقلاب تزریق شود. به عقیده من همانطور که شهادت حاج قاسم یک اعجاز بود؛ که جلوی اختلاف ایران و عراق را گرفت. شهادت این شهید در این برهه، باعث اتحاد ما شد. در روز تشییع جمعیت بسیار زیاد بود. قبل از چهارراه امامزاده، داخل مسجد جامع و از آن طرف تا میدان پست و تلگراف. من راهپیمایی ۲۲ بهمن بودم؛ از آن هم شلوغ تر بود. امروز این جمعیت برای دویدن شهید به سمت دفاع از مظلوم آمده. برای حرکت شهید در همان ابتدا و قدم گذاشتن به سمت آنها. شاید فکر نمی‌کرد شهید شود؛ ولی استوار بودن گامهایش خیلی تاثیرگذار بود. تدوین: مریم لاهوتی راد ➡️ @shahidaldaghy
📱به رسانه "شهید غیرت" بپیوندید 🗂 کامل‌ترین مرجع روایت‌ها، اخبار و انواع محتواهای تولیدشده درباره شهید غیرت، شهید حمیدرضا الداغی 🏷 نشانی کانال بله https://ble.ir/shahidaldaghy 🏷 نشانی کانال ایتا https://eitaa.com/shahidaldaghy 🏷 نشانی صفحه اینستاگرام https://instagram.com/hamidreza.aldaghi.shahid شما هم رسانه "شهید غیرت" را به دوستانتان معرفی کنید.
همدلی| گفتگو با مردم در مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار بین جمعیت راه می‌رفت و شکلات تعارف می‌کرد، زیر چشمی نگاهش میکردم. مانتو و مقنعهٔ مشکی پوشیده بود. قد بلندش باعث میشد گمش نکنم، به سمت جوانی که ظاهر مذهبی داشت، رفت و شکلات تعارف کرد، او هم همانطور که سرش پایین بود شکلات را برداشت و تشکر کرد. دختر جالبی به نظرم آمد، رفتم سمتش، بعد از سلام و احوالپرسی فهمیدم محله ابوریحان زندگی می‌کنند. با اینکه ظاهرمان باهم متفاوت بود اما دلهایمان بهم نزدیک بود، هر دو داغدار شهادت جوانمرد شهرمان بودیم. از لحظه‌ای که در صف نانوایی خبر شهادت شهید را شنیده بود، آرام و قرار نداشت. در مراسم تشییع نتوانسته بود شرکت کند، خودش را به مراسم کاروان خودرویی رسانده بود. یک بسته شکلات دستش گرفته بود و بین مردم می چرخید. همه دوست داشتند برای شهید قدمی بردارند، یکی ماشینش را تاکسی صلواتی کرده بود، دیگری آب پخش میکرد، این خانم هم با شکلات از مردم پذیرایی می‌کرد. ✍️ محدثه ملکوتی ➡️ @shahidaldaghy
📌 پویش نامه به دختر شهید الداغی ✉️ نامه های شما دانشجویان را به دست خانواده شهید الداغی می رسانیم. ⏰ مهلت ارسال: تا ۲۵ اردیبهشت ماه نامه های تان را برای آدرس زیر، در پیام رسان ایتا ارسال کنید: @tunelbad ➡️ @shahidaldaghy
داغِ الداغی شد نمایان در مصاف هَرزگی صحنه ای از غیرت و مردانگی در دفاع از شهروندانِ اسیر چون سِپَر شد یک جوانمرد دلیر جان او شد ناجی آن دختران بی پدر شد دختر آن قهرمان یادم آمد آن هیاهوهای دوش آن صداهایی که اینک شد خموش بس عجب آمد به ذهن مردمان این سکوت و لُکنت نامردمان پس کجا شد بانیان آن شعار هی ندا دادند از زن بی شمار وقت میدان و عمل کور و کرند ننگشان بادا همه بازیگرند "مهدی توحیدی اصل" ۱۴اردیبهشت ۱۴۰۲ ➡️ @shahidaldaghy
هم سن و سال آوا| گفتگو با مردم در حاشیه مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار دختری ١۶ ساله که عاشق عکاسی و گزارش تهیه کردن بود. این طرف و آن طرف می‌رفت و عکس می‌گرفت. نفیسه دختری هم‌سن و سال آوا بود؛ برای همین بهتر از هر کسی حالش را می‌فهمید. مراسم گلباران، محل شهادت و وقتی پیکر را برای وداع آورده بودند هم حضور داشته است، می‌گفت: اونجا فقط پیر و جوون گریه نمی‌کردن! بی‌حجاب و باحجاب، همه گریه ‌می‌کردن. من دیدم دختری حدودا پنج، شش ساله خیلی گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت، برایم عجیب بود. گفتم: چی شده؟ گفت: انگار بابامه... عکس و فیلمش رو هم گرفتم. برای تشییع شهید هم خودم از مادرم رضایت‌نامه گرفتم و گفتم میخوام برم. مدرسه گفته بود فقط کسایی می‌تونن برن که رضایت‌نامه آورده باشن. وقتی پرسیدم چه صحبتی دارید که به خود شهید بگید، گفت: به شخصه به من تلنگر زدن که به خودم بیام و ببینم کجا ایستادم. من مدیون ایشونم. خیلی ممنون‌شونم. دلیل این مدیونی سوال بعدی‌ام بود. گفت: چون از وقتی ایشون شهید شدن، هر کاری که میخوام انجام بدم با خودم میگم یک نفر برای این کار جونش رو داده، یک دختر بی پدر شده! این کار ارزشش رو داره؟! ✍ مطهره خرم ➡️ @shahidaldaghy
📢 دوره مجازی تحقیق در تاریخ شفاهی شهید خوش غیرت، حمیدرضا الداغی 🔆 زیر نظر دفترمطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی 🔹 برگزاری بیش از ۱۲ کلاس کارگاهی آنلاین در ۵ منزل 🔸ارائه بیش از بیست ویدئوی آموزشی 🔹شیوه‌نامه‌ها، جزوات، کتاب‌ها و اقلام آموزشی 🎙 انجام مصاحبه توسط هنرآموزان و نقد و بررسی توسط اساتید راهنما 🔴 اساتید دوره از کارشناسان تاریخ شفاهی سطح کشور: آقایان علیرضا اشرفی‌نسب سیدحامد ترابی سیدمهدی باغسنگانی اسماعیل هاشم‌آبادی محمدرضا جعفری‌نسب رضا حاتمی‌وفا و... 💰 هزینه دوره ۳۰۰ هزار تومان ⏱ هر هفته دو جلسه آنلاین 🔅 محیط برگزاری کلاس‌‌ها در سامانه اسکای‌روم و بدون نیاز به نصب نرم‌افزار 📆 شروع دوره: سه‌شنبه ۱۹ اردیبهشت‌ماه نحوه ثبت‌نام: 📤 ارسال پیام به شماره: ۰۹۱۵۴۵۲۳۶۲۰ 📌 آیدی پیام‌رسان ایتا و بله @sadeqsharif ➡️ @shahidaldaghy
قهرمان غیرت| گفتگو با مردم در حاشیه مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار وقت‌هایی که برای تمرین به سالن می‌رفتم، آن‌جا می‌دیدمش. آشناییت کوچکی داشتیم. تقریبا پنج شش ماه پیش، تلفنی باهم صحبت کردیم. خبر شهادتش را قبل از دیدن کلیپ، از طریق دوستان شنیدم. وقتی کلیپ را دیدم، به قهرمان بودنش افتخار کردم. حمیدرضا تقریبا سی تا مقام کشوری و استانی در ورزش هندبال داشت. او قهرمانی را فقط در هندبال ندید. توی زندگی هم از ما جلو زد و قهرمان غیرت شد. تدوین: مهناز کوشکی ➡️ @shahidaldaghy
گم شدگی درد در پاهایم نشستن پای حرف های یک پیرمرد درباره شهید الداغی: پنج شنبه، مزار شهدای سبزوار دارم کور می شوم. یکی نیست بگوید مرد حسابی این جا، جای مصاحبه گرفتن است؟! پیرمرد ایستاده رو به رویم. زل زده ام توی چشم های آبی اش. پیرمرد اطراف را نگاه می کند و به سوال هایم جواب می دهد. می گوید: «۶٨ ساله ام. پاهایم همیشه درد می کند. روز تشییع نمی دانم چرا توی پاهایم درد را حس نمی کردم. تا آخر مسیر رفتم». می گوید: « فیلمش را دیدی؟! هر چه چاقویش زدند در نرفت. مثل کوه ایستاد. کجای دنیا چنین آدمی یافت می شود؟!» این خورشید پدرکشتگی دارد انگار. زل زده توی چشم هایم دارد کورم می کند. نیم ساعت است پیرمرد دارد حرف می زند. خوب بود پاهایش درد می کرد. حتما این دفعه هم از یادش رفته بود. ➡️ @shahidaldaghy
شب بود و در خیابان جولان خشم و شهوت شب بود و شهر بود و.... قحطی مرد و غیرت دیدی که قلب شیطان در شادی است آنشب زن، زندگی، اسیر ... آزادی است آنشب دیدیم شور غیرت آن لحظه در سرت بود در چنگ آن اراذل انگار خواهرت بود گم بود در خیابان وقتی نشان غیرت دل را زدی به دریا ای قهرمان غیرت دیدی که باز پای... ناموس در میان است گفتی بهای ناموس در مسلک تو جان است  هر چند از شیاطین بسیار دشنه خوردی این جنگ تن به تن را با خون خود تو بردی در چشم مردمانت ای مرد رو سفیدی  مانند حاج قاسم حالا تو هم شهیدی حسن زرنقی  ➡️ @shahidaldaghy
پیاده آمدم| گفتگو با مردم در حاشیه مراسم کاروان خودرویی بوسه بر مزار ساعت ١۴:٣٠ پسرم را داخل کالسکه گذاشتم و از شهرک توحید پیاده راه افتادم به سمت مزار شهدا. تا نصف مسیر پیاده آمدم. اولین بار بود که روز پنجشنبه به مصلی می آمدم. مراسم گلباران محل شهادت هم شرکت کردم. برای مراسم تشییع شهید هم مرخصی گرفتم و خودم را رساندم؛ مرکز بهداشت کار میکنم. دیشب ساعت ۱:۳۰ با همسرم آمدیم مزار شهید الداغی، همسر شهید هم بعد از ما آمدند، از ایشان خواستم دعا کنند شهید دست ما را هم بگیرند. دلم خیلی‌‌‌ هوایی شده است... ✍️محدثه ملکوتی ➡️ @shahidaldaghy
رویداد هنری غیرت ▪️به گزارش روابط عمومی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سبزوار به جهت پاسداشت مقام والای شهید غیرت ، رویداد هنری که بصورت نقاشی، طراحی، پوستر و طراحی چهره و طراحی دیجیتال است با حضور بانوان هنرمند و علاقمندان، در تاریخ یکشنبه ۱۴۰۲/۲/۱۷ ساعت ۴ بعد از ظهر در محل شهادت این عزیز برگزار خواهد شد. ▫️ در این مراسم علاوه برهنرمندان سبزواری تعداد ۳۵ نفر از هنرمندان کشوری نیز حضور خواهند داشت. ➡️ @shahidaldaghy
دوست دارم یه داستان بنویسم پنج شنبه 14 اردیبهشت 1402، مزار شهدای سبزوار اولش گفت: «من بیام اون جا چی بگم؟ من یاد ندارم. فقط چهار کلاس خوندم». گفتم: «هر چی دلت خواست بگو». اومد جلو دوربین. باهاش حرف می زدم تا دوربین آماده شه. گفت: «کلاس چهارم ابتدایی ام. مادرم نشسته بود پای اخبار. اخبار می گفت یه سبزواری رو شهید کردن. فیلمش رو مادرم گرفت و دیدیم. دلم خواست وقتی مدرسه باز شد یه روزنامه دیواری درست کنم یا یه داستان بنویسم. بنویسم چه طور حمید وایستاد نذاشت دست نامردا به دخترا برسه». ➡️ shahidaldaghy
از برای که نوحه‌گر شده اند کوچه در کوچه باز چاووشان؟ در عزای سیاوش از همه سو می‌رسد بیرق سیاووشان کربلا در پیاده‌رو جاری‌ست مانده تنها دوباره خواهرمان عصر، عصر اسارت است آیا؟ نه؛ پر است از شهید کشورمان سربلندیم تا نشانی ما در جهان سرخی شهادت ماست میهن سبز سربدارانیم و شهادت همیشه عادت ماست باز هم گرد شهر می چرخند گرگ‌هایی که با خدا قهرند برسان دور دور آنان نیست پهلوان‌ها هنوز در شهرند ای که از خون تو خیابان‌ها سر به سر سربلند و گلگون است تو که بودی؟ که با تو فهمیدیم زینت مردهای ما خون است محمدحسین نجفی ➡️ @shahidaldaghy