🌹فرازی از وصیت شهید حسین جهانگرد
🔹وقتی فرزند دومش به دنیا آمد حرف همه این بود که دیگر به جبهه نرو.
🔸وظیفه را انجام داده ای و حالا باید بچه هایت را تربیت کنی.
🔹او محکم جواب داده بود که؛ فرزندان من از فرزندان امام حسین علیه السلام عزیزتر نیستند که آن همه رنج کشیدند.
🔸من تمام زندگی و جان و مالم را فدای اسلام می کنم.
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍طرح قرائت حدیث کساء به نیابت از ننه علی سکینه پاک ذات عباسی مادر سردار شهید علی شفیعی در دومین سالگرد درگذشتش
👌ان شاءالله هر بزرگواری برایش مقدور هست بخواند و هدیه نماید به مادر شهید علی شفیعی
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان روزی شود گلستان غم مخور
غم می خوری چه؟
بگو خدایا کمکم کن!
شادی روح ننه علی مادر سردار شهید علی شفیعی صلوات
@shahidan_kerman
🌹فرازی از وصیت سردار شهید معلم محمد رضا کاظمی زاده
🔹درود و سلام بر کسانی که دنیای فانی و پست را به مکانی مبدل ساختند که محلی شد برای ارتباطشان با الله و نزدیکی و قرب به او.
🔸درود و سلام بر آنانی که دنیا را عشقگاه خود با معبود قرار دادند و به عشق بازی گذراندند تا سوختند و به اصل خویش بازگشتند.
🔹خداوندا! آن آتش را در ما هم بوجود بیاور که در راه تو بسوزیم.
@shahidan_kerman
🌹سردار شهید والامقام مهدی کازرونی
🔹دستهای کبودش را پشتش پنهان کرد و آمد پیش مادر از او خواست که فردا بیاید مدرسه مادر هم با عصبانیت فرستادش پیش پدر و گفت: این دفعه رو با پدرت برو
🔸چقدر من بیام ضمانت تو رو بکنم.
♦️پدر دستهای کبود مهدی را در دستش گرفت و گفت : دوباره به معلمات گیر دادی مگه نگفتم که کاری به کارشون نداشته باش.
🔹بی حجابند که باشند تو دَرست رو بخون.
🔸ببین چطوری کتکت زدند.
🔹مهدی که هشت سال بیشتر نداشت گفت:
⭕️ برای چی باید چیزی نگم؟
♦️مگه اونها مسلمون نیستند؟
🔸مگه تو قرآن نیومده باید حجاب داشته باشند؟
🔹در دوران اختناق ستمشاهی عکس شاه و فرح را از اول تمام کتابهایش میکند و میگفت:
🔸دوست ندارم هر بار که کتابم رو باز میکنم چشمم به اینها بیفته! زمانی که کسی جرأت نمیکرد اسمی از خاندان سلطنت بیاورد که در این صورت سروکارش به ساواک و شهربانی میافتاد.
♦️ایستاده بود کنار در مسجد مردم میخواستند بعد از یک اعتراض آرام، از مسجد خارج شوند ناگهان مهدی عکس امام را بالای سر گرفت و فریاد زد:
🔹یا مرگ یا خمینی
@shahidan_kerman
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرائت مناجات شعبانیه با حضور خانواده های معظم شهدا منزل پدر شهید حسین ترک زاده
@shahidan_kerman
18.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام ای ماورای استعاره برتر از تشبیه
شبیه ماه زیبا و دل انگیزی بلا تشبیه
میان موج های سیاهت سخت آرامم
که اِنَّ اللَّهَ یأْتِیکُمْ بِلَیلٍ تَسْکُنُونَ فِیهِ
پیچیده از شب تا سحر عطر اقاقی های تر
شاید تو هستی که قمر روی مدار آورده ای
خون دلهایم به وزن شعر آمد بر قلم
غافل از حالم فقط بَه بَه شنیدم از همه
@shahidan_kerman
✍به مناسبت یازدهم اسفند سالروز وفات سکینه پاک ذات عباسی مادر سردار شهید علی شفیعی
🔹همین ابتدا قلمم بغض می کند اما می نگارد برای او که نامش سکینه است یا روانتر بگویم ننه سکینه به لهجه کرمانی ها ننه علی جبهه
🔸اسوه ی صبر و ایثار بانویی که زندگانیش حماسه ها و مجاهدت ها درس می دهد.
🔹می توان لرزش دستانش را بر كوبه های منازل در كوچه و پس كوچه های سرد و خسته شهر یافت.
🔸آن گاه که همه هستی خود را برای مداوای همسرش داد و خود با مردانگی کمر همت بست.
🔸تا علی شفیعی اش را مرد بار آورد برای فرماندهی محورهای عملیاتی لشکر ۴۱ ثارالله
👌آیا صدای سختی های او را كه بر تارک تاریخ نواخته شد شنیده ای؟
👈نشان رنج او را از کوره های خشت مالی، رخت شویی ، نان پزی می شود گرفت.
💢از کوچه های مسجد جامع و از دیگ خالی از قوت که فقط با آب می جوشید برای حفظ کرامت و عزتش.
🔹به راستی او خود مردی بود مردتر از مرد
🔸مظهر شجاعت و عشق، اسطوره ایثار و فداکاری ایمان و غرور
🔹منش مردانه و استقامتش بانویی اسوه را برای تاریخ کرمان به یادگار گذاشت.
🔸قصه اش را بارها با خود مرور کرده ام قصه ای هست به تأسی از واقعیت قصه هر بار تکرار می شود برایم اما تکراری نه
🔹گر چه دو سال است بی او دنیای ما از نور محبتش خالیست.
🔸اما بی بی سکینه مادرم با من است نه همیشه چشم در چشم اما همیشه قلب با قلب برای آموختن راه بلد
🔹نمونه شدن و ماندگار شدن چرا که الگوی من است و همه ی بانوان تاریخ پر افتخار دیار کریمان و ایران اسلامی
@shahidan_kerman
✍یازدهم اسفند سالروز شهادت دانشجوی شهید حسین دامغانی و عکس ماندگار در مشهد مقدس ورودی صحن امام خمینی ره در کنار همرزمانش
🌹شهید حسین دامغانی
🌹شهید حاج قاسم سلیمانی
🌹شهید مصطفی هندو زاده
🌹شهید ابراهیم هندو زاده
🌹شهید محمد کاظم کیانی
@shahidan_kerman
✍جعبه در آب و شهیدانی که از شدت سرما نمی توانستند حرف بزنند.
🔹شهید مهرداد خواجویی همراه شهید محمدرضا کاظمی رفته بود برای شناسایی خط عراقی ها
🔸یک شب از رفتنشان گذشته بود و حالا باید می رفتیم دنبالشان تا به عقب برگردند.
🔹حسین یوسف الهی به شهید مهدی پرنده غیبی گفت: برو جایی که با مهرداد و محمدرضا قرار گذاشته ایم و برشان گردان.
🔸مهدی توی باد و باران شدید رفت و دو ساعت بعد با دست خالی برگشت.
🔹این دفعه من و شهید محمد کاظم کیانی و شهید حسین دامغانی رفتیم دنبالشان تا هرطور است برشان گردانیم.
🔸باد قایقمان را به طرف عراقی ها می برد.
🔹پس از کلی جست وجو و داد و فریاد پیدایشان کردیم.
🔸صدای ما را می شنیدند اما نمی توانستند حرف بزنند.
🔹آن قدر سرما را تحمل کرده بودند که حالا حتی نمی توانستند سرپا بایستند.
🔸از شب پیش که آمده بودند برای شناسایی منطقه یک جعبه زیر پاشان گذاشته بودند توی آب نشسته بودند و گزارش دقیقی از عراقی ها تهیه کرده بودند.
✅راوی اقای علی نجیب زاده
@shahidan_kerman
✍افطاری با طعم لبخند و گشاده رویی
🔹سردار شهید محمد رضا کاظمی زاده در ماه مبارک رمضان دوستان خود را برای افطار دعوت می نمود.
🔸شهید حسین دامغانی به مغازه ها می رفت و غذا را برای افطار فراهم می کرد.
🔹بعد از مراسم افطار دعا می خواندند شهید محمد رضا کاظمی با گشاده رویی با آن ها بر خورد می کرد و خوشحال بود هر شب دور هم هستند.
🔸شهید محمد رضا کاظمی بعد از بدرقه دوستانش با لبخند به طرف ظرف ها می رفت و آن ها را می شست.
پ؛ن
🌹شهید محمد رضا کاظمی زاده و شهید حسین دامغانی در تصویر
@shahidan_kerman
12.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌مستند روایت فتح از زندگی سردار شهید حاج احمد امینی که با پای برهنه در میان نخلستانها می دوید.
@shahidan_kerman