eitaa logo
شهدای کرمان
8.2هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
34 فایل
گلزار شهدای کرمان وصیت نامه و دیدار با خانواده های محترم شهدا قرار همنشینی با شهیدان https://eitaa.com/joinchat/790167778C57149595e2 @shahidan_kerman
مشاهده در ایتا
دانلود
✍سیره معلم شهید سید رضا مهدوی طبق بیان دختر شهید... 🔹پدر اخلاقی نیکو داشت او ما را که تازه به سنّ تکلیف رسیده بودیم با مهربانی و لطافت برای ادای نماز صبح بیدار می کرد گاهی وقتها نیم ساعت کنار بسترمان می نشست دست به سر و رویمان می کشید نوازشمان می کرد و با آرامش می گفت دخترم عزیزم وقت نماز است مگر نمی خواهی نماز بخوانی؟ 🔸او هیچ وقت ما را با خشونت مجبور به نماز خواندن نکرد رفتار زیبایش بهترین مشوّق برای علاقمند شدن ما به نماز بود. @shahidan_kerman
✍سیره زندگی سردار شهید معلم سیدرضا مهدوی طبق روایت همسر شهید... 🔹هر وقت با اعضای خانواده جایی می رفتیم که فرزند شهیدی آنجا بود خطاب به بچه ها می گفت در مقابل فرزند شهید به من بابا نگویید... 🔸اگر گفتید و من جوابتان را ندادم خودتان متوجه علتش باشید و از دستم ناراحت نشوید نمی خواهم شاهد دل شکستگی و اشک فرزند یتیم باشم. @shahidan_kerman
✍با خود گفتم لابد آبلیمو دوست ندارد نذر معلم شهید برای حضور در جبهه شهید سیدرضا مهدوی قسمت اول طبق روایت آقای محمد عرب نژاد دوست و همرزم شهید... 🔹در منطقه دلیجان مستقر بودیم هوا بسیار گرم بود یک روز بعد از نماز ظهر در چادر نشسته بودم که متوجه شدم یکنفر از درِ دژبانی وارد شد و به سمت چادر ما حرکت کرد فاصله چادر تا دژبانی زیاد بود شدت حرارتی که از زمین به سمت آسمان بلند بود به حدی زیاد بود که هر چه نگاه کردم او را نشناختم با خودم گفتم خدایا الان همه در چادرها در حال استراحت هستند هوا اینقدر گرم است که کسی جرأت بیرون رفتن از چادرها را ندارد این بنده خدا کیست که این موقع روز توی این گرما به سمت چادر ما می آید. 🔸به چندقدمی چادر که رسید شناختمش به استقبالش رفتم و او را به چادر آوردم به چهره اش خیره شدم لبهایش از فرط تشنگی و عطش شکافته بودند و به رنگ سفید در آمده بودند با عجله پارچ آبی برداشتم و چندتکه یخ داخلش انداختم و شرب آبلیمو درست کردم هر چه تعارف کردم نخورد با خودم گفتم لابد آبلیمو دوست ندارد. 🔹یک لیوان آب سرد آوردم و جلویش گذاشتم هر چه صبر کردم به آب هم لب نزد گفتم سید چرا نمی خوری تو که از فرط تشنگی داری جان می دهی تنها به یک جمله بسنده کرد و گفت میل ندارم. 🔸وقتی با اصرار من روبرو شد گفت خودت می دانی که من فرهنگی هستم گاهی برای اجازه گرفتن از آموزش و پرورش به منظور آمدن به جبهه مشکل دارم مرخصی می گیرم و به صورت بسیجی می آیم. @shahidan_kerman
✍با خود گفتم لابد آبلیمو دوست ندارد نذر معلم شهید برای حضور در جبهه شهید سیدرضا مهدوی قسمت دوم طبق روایت آقای محمد عرب نژاد دوست و همرزم شهید... 🔹وقتی با اصرار من روبرو شد گفت خودت می دانی که من فرهنگی هستم گاهی برای اجازه گرفتن از آموزش و پرورش به منظور آمدن به جبهه مشکل دارم مرخصی می گیرم و به صورت بسیجی می آیم هر وقت طاقتم طاق می شود و بی قرار آمدن به جبهه می شوم و دلم برای آمدن پر می کشد نذر می کنم که اگر ظرفِ چندروز آینده موفق شدم به جبهه بروم به محض ورود به مناطق جنگی چند روز پشت سرِهم روزه بگیرم حالا هم به همین علت روزه دارم. 🔸گفتم مگر چه موقع به اهواز رسیدی گفت صبح زود گفتم سحری خورده ای گفت نه وقت نشد فقط قبل از اذان صبح توانستم نیت روزه کنم. 🔹با التماس گفتم سیدجان روزه ات را افطار کن تو سحری نخورده ای هوا هم گرم است مریض می شوی لبخندی بر لبان ترک خورده اش نشست گفت نگران نباش اتفاقی برایم نمی افتد من تا آخرین لحظه بر سرِ عهدی که با خدا بسته ام می مانم. 🔸گفتم بسیار خوب حداقل بگیر بخواب هنوز خیلی تا افطار مانده حدود دو ساعت خوابید وقتی که بیدار شد به چادر تبلیغات رفت و با زبان روزه مشغول کار شد. @shahidan_kerman
✍به مناسبت سالروز شهادت معلم شهید سیدرضا مهدوی شهیدی که در آخرین نامه اش برای همسرش نوشته بود روز دوم فروردین برمی گردم و با شهادت برگشت... 💢دو سیره شهید طبق روایت بی بی صدیقه مهدوی همسر شهید و آقای سیدابوالقاسم مهدوی دوست پسر عمه و برادر خانم شهید... 🔸مسئله حجاب برایش اهمیت زیادی داشت هر گاه با خانمِ بدحجابی روبرو می شد جلو می رفت و در نهایت ادب و احترام می گفت خواهرم ما در کشور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف زندگی می کنیم در حال حاضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ناظر بر اعمال و گفتار ماست. 🔹ما در کشوری زندگی می کنیم که در جای جایش مجلس عزای حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار می شود حضرت زهرا سلام الله علیها نمی پسندد که شما با این وضع به خیابان بیایید. 🔸با حرفهای او فردی که حجاب خوبی نداشت خجالت زده و شرمنده می شد و حجابش را درست می کرد. 🔹به مدت دوسال از طرف آموزش و پرورش مأمور به خدمت در جهاد شد و برای سوادآموزی به روستاهای دورافتاده می رفت او با حقوق کمی که می گرفت برای خانواده های شهدا هدیه می خرید و تقدیمشان می کرد همکارانش وقتی این موضوع را فهمیدند به او گفتند سید چون حجم کارَت زیاد است حقوقت را زیادتر می کنیم. 🔸او نپذیرفت و گفت این مبلغی را که می خواهید به حقوق من اضافه کنید به بیچاره ای بدهید که سرپناهی ندارد و سختی های زیادی را متحمل می شود. @shahidan_kerman
✍توصیه شهید معلم سیدرضا مهدوی برای پرهیز از غیبت در جلسات دورهمی... 🔸یک روز با جمعی از خانمها گوشه ای نشسته بودیم و گرم صحبت بودیم که سیدرضا از راه رسید وقتی که ما را در حال حرف زدن دید با لحنی ملایم در کمال تواضع گفت حواستان باشد که غیبت کسی را نکنید در عوض یکدیگر را موعظه کنید یا سوره حمدتان را بخوانید و اشکالات یکدیگر را برطرف کنید. 🔹من گفتم سیدرضا ما حرف کسی را نمی زنیم حرفهای معمولی و روزمره بین ما رَد و بَدل می شود. 🔸گفت شاید از لابه لای همین حرفهای معمولی ناخواسته غیبت و تهمت بیرون آید و شما حواستان نباشد سعی کنید جلساتتان همیشه جلسه معنوی و موعظه باشد. 💢راوی رحیمه السادات مهدوی خواهر شهید... @shahidan_kerman
✍کرامات شهدا ؛ تو همیشه می گفتی شهدا زنده اند... 💢معلم شهید سید رضا مهدوی و شفای دخترش زینب طبق روایت بی‌بی صدیقه مهدوی همسر شهید... 🔹دخترم زینب نُه ماهه بود که پدرش به شهادت رسید هنوز چهلمش از راه نرسیده بود که زینب به سختی مریض شد او را نزد دکتر بردم دکتر گفت باید بچه را بستری کنید تا حالش خوب شود. 🔸وقتی که می خواستم او را برای بستری کردن به بیمارستان ببرم پسرم مهدی گریه می کرد و می گفت اگر امشب زینب را به بیمارستان ببری من هم می آیم هر چه کردم آرام نشد آنها را به خانه بردم با خودم گفتم آخرِ شب که مهدی خوابید زینب را به بیمارستان می برم. 🔹خوابیدم بچه ها هم کنارم خوابیدند زینب مثل یک مُرده افتاده بود و تکان نمی خورد به شدت نگرانش بودم دلم شکست و اشکم جاری شد خطاب به سید گفتم تو همیشه می گفتی شهدا زنده اند الان که داری وضعیت مرا می بینی خودت نظری کن و به فریادم برس. 🔸در حال گریه کردن و حرف زدن با او بودم که ناباورانه دیدم به اتاق آمد و روبه‌روی زینب ایستاد زبانم بند آمده بود بدنم سنگین شده بود و نمی‌توانستم تکان بخورم اشک چشمانم بی وقفه جاری بود. 🔹سید زیرِ لب دعا می خواند و توی صورت زینب فوت می‌کرد بعد از چند لحظه زینب تکانی خورد و بنای گریه را گذاشت به سمت او برگشتم که شیرش بدهم در همین حین سید از نظرم ناپدید شد فریاد زدم بچه ها باباتون رفت بلند شوید و دنبال سرش بروید. 🔸آنها با فریادِ من سراسیمه از خواب پریدند و با شنیدن کلمه‌ی بابا بنای گریه را گذاشتند حال زینب خوب شد و دیگر نیازی به بستری شدن نداشت. @shahidan_kerman
شهدای کرمان
✍کرامات شهدا ؛ تو همیشه می گفتی شهدا زنده اند... 💢معلم شهید سید رضا مهدوی و شفای دخترش زینب طبق روا
اثر بمب های شیمیایی بر زینب دختر معلم شهید سیدرضا مهدوی به روایت بی بی صدیقه مهدوی همسر شهید... 🔹سیدرضا در یکی از عملیاتها شیمیایی شد وقتی که به مرخصی آمد اعصابش در اثر مواد شیمیایی بسیار ضعیف شده بود مدتی بعد از شیمیایی شدن او باردار شدم چهارمین فرزندم که به دنیا آمد سیدرضا نامش را زینب گذاشت. 🔸این پدر و دختر علاقة عجیبی به هم داشتند زینب نه ماهه بود که پدرش به شهادت رسید بزرگتر که شد سرفه های مکررش نگرانم کرد او را نزد دکتر بردم بعد از معاینه و آزمایشهای متعدد مشخص شد که اثر مواد شیمیایی از پدرش به او هم منتقل شده است. 🔹تشخیص دکتر سرطان مغز استخوان بود پلاکت خونش خیلی پایین بود او را در بیمارستان بستری کردیم بعد از شیمی درمانی و پیوند مغز استخوان مرخص شد و به خانه آمد هرچند وقت یکبار او را برای بررسی و معاینه مجدد به تهران می بردیم به مرور زمان حال زینب بدتر شد یک روز دچار تشنج شدیدی شد او را در آی.سی.یو بستری کردند تا اینکه در ششم دیماه ۱۳۸۳ به پدر شهیدش پیوست. 🔸زینب نمونه بارزی از آنهایی بود که قربانی این جنگ نابرابر و ناجوانمردانه شدند جنگی که دشمن در آن با کمک ابرقدرتها از بمبهای شیمیایی استفاده کرد و قربانی زیادی از مردمان این مرز و بوم گرفت که هنوز با گذشت سالها از زمان جنگ اثرات این فاجعه بزرگ انسانی باقیست. @shahidan_kerman
✍فرازی از وصیتنامه معلم شهید سیدرضا مهدوی... 🔸وصیت من خطاب به ملّت شهیدپرور این است که دست از امام برندارند و حسینِ زمان را تنها نگذارند و سنگر خالی شهدا را پُر کنند با دشمنان خدا بجنگند و لحظه ای در مقابل زر و زور و تزویر آرام ننشینند. 🌹شادی روح مطهر و ملکوتی شهدا به ویژه شهید سیدرضا مهدوی و تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات... @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍هدیه به روح بی بی فاطمه السادات مهدوی مادر شهیدان سید احمد و سیدرضا مهدوی صلوات... @shahidan_kerman