IR5901500001051070223451121
سید علی حسینی
دوستان با شبا میشه انتقال داد کارت به کارت در روز محدودیت داره
جمع واریزی هم ۹ میلیون ۶۰۰ تومان 🌸
اجرتون با خدا و شهدا إن شاء الله عاقبت بخیر بشید ♥️
دوستان لینک سوال پرسیدین امشب إن شاء الله بعد از مصاحبه با همسر شهید پاسخ میدم 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لا أَرَى لِكَسْرِي غَيْرَكَ جَابِراً
برای دل شکستگیام جبران کنندهای جز #تو نمیبینم...
#حـسیݩجآݩ ♥️
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
لا أَرَى لِكَسْرِي غَيْرَكَ جَابِراً برای دل شکستگیام جبران کنندهای جز #تو نمیبینم... #حـسیݩجآݩ
آقای امام حسین ؛
ما بیکسان هوایِ تو داریم و مُفلِسیم
باشد كَز آن میان صِلِهای مَرحَمَت کنی...💔
دلم هوای #تو کرده ، بگو چه چاره کنم..؟
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم 💔
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ ...
#شب_زیارتی
‹ پیش از آب و گِـلِ من ،
در دلِ من مِهرِ تو بود . . .♥️ ›
#حسینمن
چون وصل فراهم نیست ، مرگ را آسان کنید ...💔
منو ، بِخَـر ، بِبَـر ، حَـرَم ؛ حسیـن ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انْتَ کَهْفی حینَ تُعْیینِی
تویی پناه من هنگامی که
درماندهام کنند؛پناه دلم ...
#حسینجانم 💗
@shahidanbabak_mostafa🕊
إن شاء الله به حق حضرت رقیه که کنکور با موفقیت باشه براتون و یادتون نره که آغازی باشه براتون برای خدمت به جامعه و خدا و شهدای عزیز♥️
کپی از مطالب هم حلال هست سوال پرسیدین 🌸
تعریف میکرد که ..
حسین خرازی نشست ترک موتورم رفتیم برای شناسایی. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در آتش میسوخت. فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده میسوزد؛ من و حسین آقا هم برای نجات آن بندهی خدا با بقیه همراه شدیم. «گونی سنگرها را برمیداشتیم و از همان دو سه متری، میپاشیدیم روی آتش جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت میسوخت، اصلاً ضجه و ناله نمیزد و همین موضوع پدر همهی ما را درآورده بود!💔»
بلند بلند فریاد میزد: خدایا.....الان پاهام داره میسوزه!
می خوام اون ور ثابت قدمم کنی..
خدایا!
الان سینهام داره میسوزه
این سوزش به سوزش سینهی حضرت زهرا(س) نمیرسه....😔
خدایا!
الان دستهام سوخت💔
می خوام تو اون دنیا دستهام رو طرف تو دراز کنم....
نمیخوام دستهام گناه کار باشه!
خدایا!
صورتم داره میسوزه!
این سوزش برای امام زمانه
برای ولایته
اولین بار حضرت زهرا(س) این طوری برای ولایت سوخت!😔
آتش که به سرش رسید، گفت:
خدایا! دیگه طاقت ندارم،
دیگه نمیتونم، دارم تموم میکنم..
خدایا!
خودت شاهد باش!
خودت شهادت بده آخ نگفتم
آن لحظه که جمجمهاش ترکید من دوست داشتم خاک گونیها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.💔
حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه میکرد و میگفت:
خدایا!
ما جواب اینا را چه جوری بدیم
ما فرمانده ایناییم؟
اینا کجا و ما کجا؟
اون دنیا خدا ما رو نگه نمیداره بگه جواب اینا رو چی میدی؟😔
زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانهی من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ اشک شد...😭💔