#خاطره_شهدا
همسر ایشان تعریف میکرد که یکی از همکارای حمید آقا به تازگی بچه دار شده بودن که به خانه آنها میرن وقتی خانم حمید آقا بچه رو بغل میکنه شیر برمیگردونه روی چادرش، خانم دوستش چادر خودش رو میده که برگردن فرداش که حمید آقا میخواد بره سرکار خانمش میگه چادر رو هم با خودت ببر بده به همکارت، ولی حمید آقا عجله ای برای رفتن نداشته بهش میگه سرویس میره جا می مونی .
بعد حمید آقا میگه چادر بردن یه کار شخصیه من دارم با ماشین دولتی میرم سرکار ،به خاطر همین اون روز با سرویس نرفت سرکار چون میدونست حق الناسه و باید روزی جواب بده
#حق_الناس
#شهید_سیاهکالی_مرادی