eitaa logo
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
6.4هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
7.1هزار ویدیو
43 فایل
○•|﷽|•○ ❁کانال‌رسمی‌مصطفی‌بابک‌قلبها❁ بزرگترین‌کانال‌رسمی‌شهیدان!):-❤️ 🔹💌شهید مصطفی صدر زاده! 🔹💌شهید بابک نوری هریس! 🌸ڪانال‌ٺحٺ‌مدیریٺ‌مسٺقیم #خانواده‌شہیدان فعاݪیٺ‌دارد🌸 حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋 تبادل @khoday_man8 تبلیغات هم پذیرفته میشه 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
حاجتی که شهید صدر زاده از شهدای گمنام طلب کرد 🔹️ مصطفی به هر دری میزد که به سوریه اعزام شود با آن مخالفت می‌شد ، یک روز که خیلی کلافه بود بہ میدان شهدایِ گمنام در فـاز ۳ اندیشہ رفتیم ... ◇ چند تا پله می‌خورد و آن بالا پنج شهید گمنـام دفن بودند ، من از پلہ‌هـا بالا رفتم و دیدم کہ مصطفی حتی از پلہ‌هـا هم بالا نیامد !! ◇ پایین ایستادہ بود و با لحن تندی که انگار از یک رفیق و دوست طلب می‌کند، گفت :« اگر شما کار اعزام مرا جور نکنید ، هرجا بروم می‌گویم که شما کاری نمی‌کنید هرجا بروم می‌گویم دروغ است که شهـدا عند ربهـم یرزقــون هـستند ، می‌گویم روزی نمی‌خورید و هیچ مشکلی از کسی برطرف نمی‌کنید خودتان باید کارهای من را جور کنید». ◇ دقیقا خاطرم نیست که ۲۱ یا ۲۳ رمضان بود ، من فقط او را نگاہ می‌کردم ... ◇ گفتم من بالا می‌روم تا فاتحه بخوانم او حتی بالا نیامد که فاتحه‌ای بخواند؛ فقط ایستادہ بود و زیر لب با شهدا دعوا می‌ کرد !! ◇ کمتر از دہ روز بعد از این ماجرا حاجتــش را گرفت ، سه روز بعد از عید فطر بود که برای اولین بار اعــزام شد. ◇ مصطفی اصلا برای ماندن نبود نمی توانست بمــاند ، آن زمانی هم که اینجا بود، اینجا نبود، گمشدہ خودش را پیدا کردہ بود . 🎤 راوی: همسر شهید 🌷 ❤️
صوت الشهدا.mp3
694.8K
🎧 توصیه های شهید صدرزاده کسی که از همه نوکرتره درجه اش بالاتر است ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌نویسم بر آســمانِ حـرم خوشبحالِ مــدافعانِ حـرم خوشبحالِ کسی که در این راه جا نمانَد زِ کاروان حــرم ... 🌸
کرامات از زبان همسرشان💕: چند روز پیش پسرم محمد علی از مدرسه که برگشت دائم می‌گفت دلم درد می‌کنه تا شب صبرکردیم بلکه بهتر شود اما درد بیشتر میشد🥀. با برادرم او را به درمانگاه بردیم وقتی دکتر معاینه کرد گفتند سریع ببرید بیمارستان باید جراحی شود🩺. وقتی او را به بیمارستان رساندیم دکتر اورژانس ما را شناخت بعد از شرح حال نوشتن از محمد علی و معاینه او توسط دکتر های دیگه ، خانم دکتری آمد کنار من و گفت من کارم توی این بیمارستان رو از همسر شما گرفتم چند بار درخواست دادم رد شد تا توسل کردم به شهید صدرزاده همان شب اعلام کردند که با درخواستم موافقت شده اینها را تعریف می‌کردند و گریه میکردند📝. هر لحظه تشخیص ها پیچیده تر می‌شد. کارهای بستری آقا محمد علی انجام شد و نظر جراحی قطعی تر میشد. وقتی این تشخیص ها رو می‌شنیدم خیلی ها رو بار اول بود به گوشم خورده بود آنجا با اینکه پدر آقا مصطفی،مادر و برادرهایم بودند اما من فقط با آقا مصطفی حرف میزدم❤️. وقتی تشخیص ها رو سرچ کردم ترسم بیشتر شد. فقط به آقا مصطفی گفتم شما که آبرو داری و برای همه آبرو گرو میگذاری برای بچه خودت کاری کن💞. محمد علی رو آماده میکردند برای سونو گرافی، به شهید گفتم من اصلا نمیدانم چطور، ولی محمد علی جراحی نشه، خودت میدونی شما پدرشی. تقریبا یک ساعتی طول کشید تا از سونو گرافی برگشت دکترهایی که تا قبل از سونو گرافی مستأصل بودند و استرس داشتند حالا با اطمینان گفتند دیگه مشکلی نیست و نیاز به جراحی ندارد.💖 اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌸