متن کتاب میزارم به زودی تو کانال حتما امروز برنامه جدید دادم به مدیرها إن شاء الله انجام بدن هر چی برنامه اضاف میکنم باز فکر میکنم کمه . اینکه شب و روز فعالیت مذهبی بشه جالب نیست باید مطالب جدید باشه و آموزنده که تاثیر گذار باشه که نیاز به برنامه ریزی و مشورت داره . چون خودم هر چی کتاب میخونم انگار کم خوندم هی بیشتر علاقمند میشم بیشتر بفهمم آخرش دیوانه نشیم از شدت کنجکاوی تو مسائل جای شکر داره 😅
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
سلام روز بخیر🌸 طبق قرار ماهانه گروه جهادی شهید بابک نوری و مصطفی صدرزاده قرار هست به یک دختر خانم ک
جمع واریزی ۳ میلیون ۸۰۰ تومان 🌸
کمک کنید إن شاء الله به این خواهرمون هم که در شرف ازدواج هست و از پدر محروم هست کمکی کنیم این مبلغ هیچی نمیشه 🤷♂
اگه همه کمک کنند میشه إن شاء الله مبلغ خوبی بهشون برسونیم دل این دختر خانم هم شاد کنیم چون واقعا همین کمک یک دلگرمی خوبی هست که شهدا رو حس کنه کنار خودش إن شاء الله♥️
یهبندهخداییمیگفت:
اعتقادداشتنبهخداکافی نیست
بایدبهخــدا اعتماد داشت
درستمثلهموننوزادیکه
ترسغذایفرداشرونداره:) 🌱
#تلنگر
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اِنَّ لَنا فيكَ رَجآءً عَظيماً...
خلاصه که ما رو شما خیلی حساب کردیم، خیلی..♥️!
@shahidanbabak_mostafa🕊
#کمــــیازتـــــوبگـــــویم
رحمت خدا بر #شهید حجت الله رحیمی که میگفـــت:ای وای بر ما که کوری خود را همیشه با تعبیر غیبت تو می آوریم و در این مسئله هم تو رامتهم میکنیم و دائم می گوییم تو بیا!🌱
اما نمی دانیم که هم تو آمده ای و هم آماده ای ولی تنها ندای هلمنناصر تو غریبانه تر از
جدت حسین علیه السلام است و هیچ گوش شنوایی برای این ندای مظلومانه نمی یابی!
@shahidanbabak_mostafa🕊
سلام شب بخیر 🌸
دوستان إن شاء الله که حالتون خوب باشه 🌿
فردا یکشنبه از ماه ذی الحجه دو نماز دو رکعتی داره که پیامبر به اصحابش سفارش کرده ..
پیامبر فرمودند آیا کسی دوست داره که خدا توبه اش رو بپذیره !؟
این نماز رو بجا بیاره ..!🌸
همچنین پیامبر فرموده این نماز ثوابی داره که اگر حق الناسی به گردن شماست خداوند در آخرت اونهایی که از شما حق الناسی رو داره راضی میکنه ..!🌸
همچنین هر کسی پدر و مادرش ازش راضی نیستند رو خداوند کاری میکنه که از شما راضی باشه 🌸
این نماز خیلی ثواب های بسیار داره که من چندتا مهمش رو خدمتتون عرض کردم 🌿
حالا طریقه خواندن این نماز این هست..
در رکعت اول و دوم حمد و ۳ بار سوره توحید و سوره ناس و فلق خوانده میشه ..
هر دو نماز دو رکعتی به همین شکل خوانده میشه 🌿🌸
همچنین غسل انجام میدین و وضو بعد این نماز بجای میارید از فردا صبح تا اذان مغرب فرصت این نماز هست 🌸
🍄 رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄
قسمت ۷
او بہ آرامے مے آمد و درست در ده قدمے من قرار داشت..
در تمام عمرم هیچ وقت همچین حسے رو نداشتم.
قلبم تو سینہ ام سنگینے میڪرد..
ضربان قلبم اینقدر بہ شمارش افتاده بود ڪه نمیدونستم باید چہ ڪار ڪنم. خداے من چہ اتفاقے برام افتاده بود.
نمیدونستم خدا خدا ڪنم اوهم منو ببینہ یا دعا ڪنم چشمش بہ
#حجاب_زشت_و_آرایش_غلیظم نیفتہ..!!
اوحالا با من چند قدم فاصلہ داشت..
عطر گل محمدے میداد..
عطر پدرم…عطر صف اول مسجد! گیج ومنگ بودم.
🍃🌹🍃
ڪنترل حرڪاتم دست خودم نبود.
چشم دوختہ بودم بہ صورت روحانے و زیباش.
هرچہ نزدیڪ تر میشد بہ این نتیجہ میرسیدم ڪه دیدن من اون هم در این لباس وحجاب اصلن چیزی نبود ڪه میخواستم.
اما دیگر دیر شده بود.نگاه محجوب اوبہ صورت آرایش ڪرده و موهاے پریشونم افتاد.
ولے بہ ثانیه نڪشید #نگاهش_رو_بہ_زیرانداخت .
دستش رو روے عباش کشید و از ڪنارم رد شد.
🌹🍃🌹
من اما همونجا ایستادم.
اگر معابر خالے از عابر بود حتما همونجا مینشستم و در #سکوت_مرگبارم فرو میرفتم و تا قیامت اون لحظہ ے تلاقے نگاه و عطر گل محمدے رو مرور میڪردم.
شاید هم زار زار بہ حال خودم #میگریستم.
🍃🌹🍃
ولے دیگہ من اون آدم سابق نبودم ڪه این نگاه ها #متحولم ڪنہ.
من تا گردن تو #ڪثافت بودم.!!!!!!!!
شاید اگر #آقام زنده بود
من الان #چادر_بہ_سر از ڪنار او رد میشدم و بدون شرم از نگاه ملامت بارش با افتخار از مقابلش میگذشتم.
سرمو بہ عقب برگردوندم.
و رفتن او راتماشا ڪردم.
او که میرفت انگار #ڪودڪیهامو با خودش میبرد..
#پاڪیهامو.. #آقامو..
#بغض_سنگینے راه گلومو بست و قبل از شڪستنش مسیر خونہ رو پیمودم .
🍃🌹🍃
روز بعد با ڪامران قرار داشتم.
طبق درخواست خودش از محل قرار اطلاعے نداشتم فقط بنا بہ شرط من قرار شد ڪه ملاقاتمون در #جاے_آزاد باشہ.
اوخیلے اصرار داشت ڪه خودش دنبالم بیاد ولے از اونجایے ڪه #دلم_نمیخواست آدرس خونم رو داشتہ باشہ خودم یڪی از ایستگاههاے مترو رو مشخص ڪردم
و او طبق قرار وسر ساعت با ماشین شاسے بلند جلوے پام توقف ڪرد.
🍁🌻ادامہ دارد…
نویسنده:
#ف_مقیمـے
#کپی_فقط_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄
قسمت ۸
مسعود ڪنارش نشستہ بودو من از همونجا ڪامران رو شناختم.
لبخند تصنعی بہ روے لب آوردم و وایستادم تا اونها خودشون بہ استقبالم بیان.
هردو از ماشین پیاده شدند.
مسعود با اشاره دست منو بہ ڪامران نشون داد.
ڪامران با نگاه خریدارانہ بہ سمت من قدم برداشت و وقتے بهم رسید دستش رو جلو آورد براے سلام و احوالپرسے.
عینڪ دودیمو از چشمام در آوردم و با لبخند مغرورانه اے گفتم:
– سلام!!مسعود بهت نگفتہ ڪه من عادت ندارم در اولین دیدار با هرکسے صمیمے بشم؟
او خنده ی عصبے ڪرد و گفت:
-خب من صمیمے نشدم ڪه؟!بابا فقط قراره با هم سلام ڪنیم و دست بدیم همین! نگران نباش من ایدز ندارم!
مسعود بجاے من ڪه بہ زور میخندیدم جواب داد:
-ڪامران جان همونطور ڪه گفتم عسل خانوم خیلے سخت گیر و سخت پسنده. یڪ سرے قوانین خاصے هم داره.ولی هر مردے آرزوش داشتن اونه. ما ڪه نتونستیم دلشو تصاحب ڪنیم چون تو گفتے دنبال یڪ ڪیس خاصے من فقط عسل بہ فڪرم رسید.
🍃🌹🍃
در زمان صحبت مسعود فرصت خوبے بود تا بہ جزییات صورت ڪامران دقت ڪنم.
تنها عضو صورتش ڪه مشخص بود مال خودشہ ودستڪارے نشده چشمهاے درشت و روشنش بود.
روے هم رفتہ چهره ے زیبایی داشت ولے ابروهاے مرتب وتمیزش با سلیقہ ے من جور در نمیومد.
نمیدونم چے موجب شده بود ڪه اون فڪر ڪنہ خاصہ چون همہ چیزش شبیہ موردهای قبل بود.
از دور بازوش گرفته و چشم وابروش تا ماشینش و طرز حرف زدنش!!
ڪامران خطاب بہ مسعود ولے خیره بہ چشمان من جواب داد:
-من مرد ڪارهاے سختم.اتفاقا در برخورد اول ڪه نشون دادند واقعا خاصن!
بعد سعے ڪرد با لحن دلبرانہ اے بهم بگہ:
-افتخار میدید مادموازل تا در رڪابتون باشم؟
با لبخندے دعوتش رو پذیرفتم و بہ سمت ماشینش حرڪت ڪردم.
او برایم در ماشین رو باز ڪرد و با احترام بہ روے صندلے هدایتم ڪرد.
🍃🌹🍃
مسعود بیرون ماشین ازمون خداحافظے ڪرد
و برامون روزخوبے رو آرزو ڪرد.
او یڪی از هم دانشڪده اے هام بود ڪه چندسالے میشد با نسیم ڪه از خودش چندسال بزرگتر بود و هم ڪلاسے من، دوست بود.
ڪار مسعود تو یڪی از شرکتهاے بزرگ وارداتے بود و در ڪارش هم موفق بود.
اما ڪامران صاحب یڪی از بزرگترین و معروف ترین ڪافے شاپ هاے زنجیره اے تهران بود.
وحدسم این بود ڪه منو به یکے ازهمون شعبه هاش ببره.اتفاقا حدسم درست در اومد و
اولین قرارمون در ڪافے شاپ خودش بود.
🍁🌻ادامہ دارد…
نویسنده؛
#فـــ_مــقــیــمے
#کپی_فقط_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄
قسمت ۹
اوتمام سعیش رو میڪرد ڪه بہ من خوش بگذره.
از خانوادش و زندگیش پرسیدم. فهمیدم ڪه یڪ خواهر بزرگتر از خودش داره ڪه متاهلہ و حسابدار یڪ شرڪت تجاریہ.
وقتے او هم ازمن راجع بہ خانوادم پرسید مثل همیشہ جواب دادم ڪه من تنها زندگے میڪنم و دیگر توضیحے ندادم.
ڪامران برعڪس پسرهاے دیگہ زیاد در اینباره ڪنجکاوے نڪرد و من ڪاملا احساس میڪردم ڪه تنها عاملے ڪه او را از پرسیدن سوالهاے بیشتر منع میکنہ ادب و محافظہ کاریشہ.
🍃🌹🍃
ازش پرسیدم ڪه هدفش از پیدا ڪردن یڪ دختر خاص چیہ؟
او چند لحظہ اے بہ محتوے فنجون قهوه ش نگاه ڪرد و خیلے ساده جواب داد:
-براے اینڪه از زنهاے دورو برم خستہ شدم.همشون یک جور لباس میپوشن یڪ مدل رفتار میڪنن.حتی قیافہ هاشونم شبیہ هم شده .
هردو باهم خندیدیم. پرسیدم:
_وحالا ڪه منو دیدے نظررررت …راجب… من چیہ؟
چشمان روشنش رو ریز ڪرد وخیره بہ من گفت:
-راستش من خشگل زیاد دیدم. دخترایی ڪه با دیدنشون فڪر میڪنی دارے یڪ تابلوی باشکوه میبینے. تو اما حسابت سواست.چهره ے تو یڪ جذابیت منحصر بہ فرد داره.
🍃🌹🍃
ڪامران جورے حرف میزد ڪه انگار داره یڪ قصہ ے مهیج رو تعریف میکنه.
اصولا او از دستها و تمام عضلات صورتش در حرف زدن استفاده میڪرد.
واین براے من جالب بود.
شیطنتم گل کرد .گوشیمو گذاشتم ڪنار گوشم ووانمود ڪردم با ڪسے حرف میزنم:
-الو سلام عزیزم.خوبے؟! چے؟! درباره ے تو هم همین حرفها رو میزد؟! نگران نباش خودمم فهمیدم.حواسم هست.اینا ڪارشون همینہ! به همه میگن تو فرق دارے تا ما دختراے ساده فریبشون رو بخوریم.
و با لبخند معنے دارے گوشے رو از ڪنار گوشم پایین آوردم و رو میز گذاشتم.
خنده ے تلخی ڪرد و با مڪث ادامه داد:
-شاید حق با تووباشہ. حتما زیادند همچین مردهایے. ولے من مثل بقیہ نیستم. من در مورد تو واقعیت رو گفتم. میتونے از مسعود بپرسے ڪه چندتا دختر رو فقط در همین هفتہ بهم معرفے کرده ومن با یڪ تلفنے حرف زدن ردشون ڪردم. باور ڪن من اهل بازے با دخترها نیستم. ونیازے ندارم بخاطر دخترها دروغ بگم و الڪی ازشون تعریف کنم.من با یڪ اشاره بہ هردخترے میتونم ڪل وجودش رو مال خودم بکنم.خیلے از دخترها آرزو دارن فقط یڪ شب با من باشن!!!
🍃🌹🍃
از شنیدن جملاتش ڪه با خود شیفتگے وتڪبر گفتہ میشد احساس تهوع بهم دست داد.
با حالت تحقیر یڪ ابرومو بالا دادم و گفتم:
_باورم نمیشہ ڪه اینقدر دخترها پست وحقیر شده باشن کہ چنین #آرزوے_احمقانه اے داشته باشن!!! و در مورد تو بازهم میگم خاص بودن تو فقط در اعتماد بہ نفس ڪاذبته!!
حسابے جاخورد ولے سریع خودش رو ڪنترل ڪرد و زل زد به نگاه تمسخرآمیز من و بدون مڪث جملات رو ڪنار هم چید:
_وخاص بودن تو هم در صراحت ڪلام و غرورتہ.تو چه بخواے چہ نخواے من و شیفتہ ے خودت ڪردے.ومن تمام سعیمو میڪنم تو رو مال خودم کنم.
یڪ خنده ے نسبتا بلند و البتہ مخصوص خودم ڪردم و میون خنده گفتم:
_منظورت از تصاحب من یعنے چے؟ احتمالا منظورت ڪه ازدواج نیست؟!
شانه هاش رو بالا انداخت و با حالت چشم وابروش گفت:
_خدا رو چہ دیدے؟ !شاید بہ اونجاها هم رسیدیم.البته همہ چیز بستگے بہ تو داره!
واگہ این گنده دماغیهات فقط مختص امروز باشہ!!!!!
🍁🌻ادامہ دارد..
نــویــســنـده:
#فــــ_مــقـــیــمــے
#کپی_فقط_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
- صبحم بھ طلوعِ
- دوستت دارم توست˘˘!
- ˼#ایهاالعزیزقلبم♥️˹
#ذکرروزیکشنبه
ــــ ـ بِھنٰامَت یا ذالجلال و الاکرام 🌸
۱۰۰ صلوات روزانه هدیه به امام زمان عج ❤️
Ali-Fani-Ziyarat-Ashoura.mp3
11.65M
زیارت عاشورا🌸
به نیابت از شهید بابک نوری♥️
#روزانه
زیارت عاشورا..!
به نیابت از شهید بابک نوری🌿♥️
18.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حب حسین عاقبتم را بخیر کرد
خیرش تویی اگر که بیایی امام من...
#اللهمعجللولیکالفرج
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل هرچه بشکند قیمتی تر میشود
خداوند میفرماید:
من در دلهای شکسته جای دارم.
شیطان صاحبان دلهای شکسته را
نمیتواند ببرد. اگر هم ببرد، رها میکند
لذا نزد خدا محترمند..♥️!
📚مصباح الهدی۲۳۱
@shahidanbabak_mostafa🕊
ماهیان از تلاطم دریا
به خدا شکایت کردند ..
و چون دریا آرام شد ..
خود را اسیر صیاد دیدند؛
تلاطم زندگی حکمت خداست ..
از خدا دل آرام بخواهیم💗
نه دریای آرام 🌊
@shahidanbabak_mostafa🕊
اللهُمَّ یَسِّر لَنا بُلوغَ ما نَتَمَنّی…
خدایا برامون آسان کن
که به آرزوهامون برسیم…🌿♥️
@shahidanbabak_mostafa🕊
25.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دراینآشوبِشهر ؛
دلتنگےبرایشهدایكعنایتاست! :)
بایدخداراشاکرباشیمکههنوزدلتنگمانمےکندبرایشما💔
#رفیقشهیدمــ
#شهیدمصطفےصدرزاده🌸
@shahidanbabak_mostafa🕊
#غسل و #نماز توبه یکشنبههای ماه ذیالقعده
براى روز یکشنبه این ماه نمازى با فضیلت بسیار از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله روایت شده است که هر که این نماز را بهجا آورد، توبههایش پذیرفته و گناهش آمرزیده میشود، طلبکاران او در قیامت از وى راضى میگردند، باایمان از دنیا خواهد رفت ، ایمانش از او گرفته نشود، قبرش وسیع و نورانى میگردد و والدینش از او راضى میشوند ...
@shahidanbabak_mostafa🕊