سلام روز بخیر ..
ببخشید امروز فعالیت نشد از صبح بخاطر تغییراتی إن شاء الله فعالیت میشه حلال کنید🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر شهیدی را که دوستش داری
کوچه دلت را ب نامش کن
یقین بدان
در کوچه پس کوچه های
پر پیچ و خم دنیا
تنهایت نمیگذارد ..
#شهیدبابڪنورے
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ میدانی که همیشه به موقع
به داد دلم تو میرسی..
آنجا که خسته ام ، آنجا که دل شکسته ام..
آنجا که از همه عالم و آدم گسسته ام..
همیشه توهمان دستی هستی که میگیری..
از دلم غبار غم هارا...
معبودمشکرتکهخدامتوشدی💗
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
هیچ میدانی که همیشه به موقع به داد دلم تو میرسی.. آنجا که خسته ام ، آنجا که دل شکسته ام.. آنجا که از
گاهی خدا را صدا بزن
بی آنکه بخواهی از اوگله کنی
بی آنکه بگویی چرا؟
ای کاش..
و بی آنکه نداشتن ها و نبودن ها را
به او نسبت بدهی !
گاهی خدا را به خاطر خدا بودنش
صدا بزن ..!🌸
#حدیث
شخصی از امام علی (علیه السلام) پرسید : بزرگترین گناه کبیره ڪدام است؟
آن حضرت در پاسخ فرمودند:
"ناامیدشدنازرحمتالهی"
(میزانالحکمه،جلد3،صفحه462)
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بيمارفَـقَـطْ دَرْ طَلَبِ لُطْفِ
طَبـیبْ اَسْتـــ ...
مامُنْـتَـظِرِنُسْخهۍدَرْمانِ
حُـسِـینیم..
#امامحسین♥️
@shahidanbabak_mostafa🕊
حاج اســماعیل دولابی:
همیشه سعی کنید #خــیرخـــواه
دیگران باشید و برای بندگان خدا
چیز خوب بخواهید.
مـــــومن میتواند با #دل خود به
اهل زمین و آسمان خـیر برساند...
#شهیدثانی یک شب از خواب برخاست و دید که نمازشبش قضا شده... گریه کرد و گفت:
خدا چه کردم که نمازشب از دستم رفت.
حالا امروز بعضی ها نمازصبحشان هم قضا می شود، اما برایشان مهم نیست.
هزارتومانی اش گم شود ناراحت است، اما نمازصبحش قضا شده و نگران نیست و این را خسارت نمی داند..💔
آیت الله مجتهدی تهرانی
@shahidanbabak_mostafa🕊
مادر شهید می گوید:هر وقت حسین به سوریه میرفت دست به دامن یک شهید میشدم بار اول متوسل به شهید آقامحمودرضا بیضایی شدم که حسین سالم بیاید. بار دوم متوسل به شهید آقا جواد الله کرم شدم و حسین سالم بیاید و نذرم در هر بار ادا میکردم. بار آخر شهید سجاد زبرجدی را انتخاب کردم که حسین سالم برگرده شلهزرد بپزم و به نیت ایشان پخشکنم. چند شب قبل از شهادت حسین خواب دیدم شهید سجاد زبرجدی در عالم رؤیا به من گفت «نذرت قبولشده ادا کن.» نذر من قبول نشد چون حسین از من مستجابالدعوهتر بود؛ و شهید سجاد زبرجدی در اصل بشارت شهادت حسین رو داده بود..💔
#شهید_حسین_معزغلامی
@shahidanbabak_mostafa🕊
سلام ..
یک سال که خیلی نیست ..
خیلیا هستن بعده هفت سال یا حتی بیشتر بچه دار شدن و صبر و توکل و اعتماد به خدا نیاز هست الکی که نمیشه یه زندگی رو از هم پاشید باید دکتر برید ببینید مشکل از چی هست و درمان هم داره ..
اگه شوهرتون شما رو دوست داشته باشه هیچکس نمیتونه بین شما جدایی بندازه . این دنیا رو خیلی جدی گرفتن که خیلی راحت تصمیم های خیلی سخت و ناحق میگیرن بعضی ها دلیلش هم دوری از خدا و شناخت نداشتن به خدا هست کدوم مسلمان چ بنده خوب خدایی اینکارو میکنه آخه ..
شما نذر سفره حضرت علی اصغر بگیرید و هر نماز خون و آدم مومنی دیدین التماس دعا بخواین ازش چون همگی به درگاه خدا دعا میکنند ..
با شوهرت صحبت کن صبر کنید و غذاهای گرم هم بخورید غذای سرد و فسفود اصلا نخورید ..
إن شاء الله که خداوند یه هدیه هم به شما بده هر چی خدا بخواد ✨
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
سلام .. یک سال که خیلی نیست .. خیلیا هستن بعده هفت سال یا حتی بیشتر بچه دار شدن و صبر و توکل و اعتما
مردی که نتونه از زنش دفاع کنه زن نگیره بهتره ..
با خانوادش زندگی کنه تا عمر داره !!
شب عملیات بهش گفتن محمودرضانمیخواے صداے دخترت روبشنوے شایدبرگشتے درکارنباشه ها!گفت:من ازکوثرم گذشتم...
اورفت تاکوثرهادرآرامش زندگے کنن
انشاالله ادامه دهنده ے راهشان باشیم ونگذاریم خونشان پایمال شود
#محمودرضابیضایی
@shahidanbabak_mostafa🕊
دیدیبعضےوقتهادلمونمیگیره؟!...
خودمونم
نمیدونیمچرا؟!
اینا؛همونسنگینےِگناهایےهست
کہمرتکبشدیم💔...
بهش میگن حالتِ قَبض! :(
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولدت مبــــــارررک آقــــــــــایقلــبم❤️🩹
@shahidanbabak_mostafa🕊
#خاطراتشهدا
سوریہبودوخیلۍدلتنگشبودم..
بهشگفتم: کاشکاریکنۍکہفقط
یکۍدوروزبرگردۍ..💔
باخندهگفت: دارممیامپیشتخانم..
گفتم: ولـےمندارمجدۍمیگم..💔
گفت: منمجدۍگفتم! دارممیام
پیشتخانم!حالایاباپاۍخودم🙃
یاروۍدستمردم! :))
حرفشدرستبود،
رویدستمردماومد..🥀
«شهید حسین عزیزی»
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب ز کَرَم حق گُهرى داد به نرجس
وز برج ولایت قمرى داد به نرجس
خوشباشکهحقبالوپرىدادبهنرجس
برخیز که زیبا پسرى داد به نرجس🌸
میلادصاحبالزمان‹عج›مبارك
@shahidanbabak_mostafa🕊
[ مینویسم که "شب تار سحر می گردد"
یک نفر مانده از این قوم که برمی گردد ]
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج💗
#او_خواهد_آمد🌸
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-جونِ جونُم مهدی
-دردت به جونُم مهدی🥰♥️
#سیدمجیدبنیفاطمه
@shahidanbabak_mostafa🕊
رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای
قسمت نود و هفتم
_... حتی اگه مجلست به هم ریخت.. مطمئن باش #حکمتی داشته.ما همه کارهارو درست انجام دادیم.بقیه ش با خداست.#بسپربه_خودش...خیلی بهتر از من و شما میتونه مدیریت کنه.
بعد چند دقیقه سکوت گفت:
_زهرا خیلی دوست دارم..خیلی.
برای گرفتن عکس به آتلیه رفتیم...
وقتی شنل مو درآوردم اولین بار بود که وحید منو با لباس عروس دید...
برای چند لحظه بهم خیره شده بود.منم فقط نگاهش میکردم.
گفتم:
_امشب اصلا نباید بیای تو قسمت خانم ها.
لبخند زد...قبلا باهاش هماهنگ کرده بودم که نیاد ولی الان با این تیپش اصلا به صلاح من نبود بیاد.
بعد سکوت نسبتا طولانی گفت:
_اینکه من و تو.... الان...اینجا... اینجوری (به لباس عروس و دامادی اشاره کرد)...بعد شش سال انتظار...برام مثل خوابه.
با بغض گفت:
_زهرا..مطمئنی پشیمون نمیشی؟
منم بغض کردم.با اشاره سر گفتم.. آره.
-شما شک داری؟
با اشاره سر گفت نه.
خداروشکر همون موقع خانم عکاس اومد وگرنه آخرش وحید اشکمو درمیاورد.
وسط عکاسی بودیم که اذان شد...
قبلا با عکاس هماهنگ کرده بودم که نمازمو همونجا بخونم...
#پیشانی مو از مواد آرایشی #پاک_کردم و شنل پوشیدم تا نماز بخونم.وحید به من نگاه میکرد. گفتم:
_نمیخوای نماز بخونی؟
بالبخند گفت:
_با این سر و وضع؟! اینجا؟! این نماز چه شود؟!
-غر نزن دیگه.بیا بخون.
مثل همیشه که وقتی با هم بودیم نمازمو پشت سرش به جماعت میخوندم، ایستادم پشت سرش. عکاس هم چند تا عکس از نماز جماعت ما گرفته بود که خیلی هم قشنگ شده بود...
نماز خوندن با لباس عروس سخت بود ولی از دیر خوندن بهتر بود.
وقتی وارد تالار شدیم، طبق قرار وحید با من نیومد.همه تعجب کرده بودن.
وقتی برای نماز شب بیدار شدم...
متوجه شدم وحید زودتر از من بیدار شده و داشت نماز میخوند.چند لحظه ایستادم و نگاهش کردم.بعد رفتم.
ترجیح دادم خلوتش رو با خدا بهم نریزم. ولی نماز صبحمون رو به جماعت خوندیم.
بالاخره اون شب با تمام خستگی هاش تموم شد....
ولی زندگی من و وحید....
نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم