eitaa logo
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
5.9هزار دنبال‌کننده
25.1هزار عکس
10.3هزار ویدیو
49 فایل
○•|﷽|•○ ❁کانال‌رسمی‌مصطفی‌بابک‌قلبها❁ بزرگترین‌کانال‌رسمی‌شهیدان!):-❤️ 🔹💌شهید مصطفی صدر زاده! 🔹💌شهید بابک نوری هریس! 🌸ڪانال‌ٺحٺ‌مدیریٺ‌مسٺقیم #خانواده‌شہیدان فعاݪیٺ‌دارد🌸 حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋 تبادل @khadem_87 تبلیغات هم پذیرفته میشه 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
دلمان برایت تنگ شده🫀 برای خنده هایت برای صــدایت برای نگاهت🥺 #شهیدبابک‌نوری #رفیق‌شهیدم♡ @shah
بابک جوانی مومن و اهل مطالعه بود. این را زمانی متوجه شدم که با او رابطه ی دوستانه ایی آغاز کردم. ابتدای این رابطه از زمان خدمت وظیفه عمومی بود یعنی درست زمانی که ما سرباز یک یگان خدمتی بودیم. در برخورد اول بابک را با آنچه که در ظاهرش بود سنجیدم، شهید جوان ما از ظاهری آراسته و رویی خندان که قلب هر مخاطبی را مجذوب می کرد برخوردار بود تا آنجایی که فرماندهان همیشه از او به نیکی یاد می کنند ضمن این که یگان خدمتی ما مشترک، اما منطقه مکانی ما متفاوت بود و بابک هفته ای یک شب در محل خدمتش به صورت ۲۴ ساعت باید آماده باش می بود @shahidanbabak_mostafa🕊
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
همیشــهٔ‌کـسی‌روبـرای‌رفاقت انتخاب‌کن‌ك‌اونقدر قلبش‌بزرگ‌بـاشــه ك‌بـــرای‌جاگــرفتن توی‌قبلش‌لـ
خاطــــره📚 می‌دانستم آنجا پنج دفن‌اند. پیاده شدیم. شهدا بالای بلندی بودند و تو رفتی سمتشان. من هم آمدم، حتی جلوتر از تو از پله‌ها رفتم بالا. فاطمه بغل تو بود. با خودم فکر کردم داری می‌آیی، یک لحظه به عقب که برگشتم دیدم همان پایین ایستاده‌ای و داری انگشت اشاره‌ات را تکان می‌دهی، انگار به دعوا. بلند گفتم: «نمیای بالا؟» دوسه پله آمدم پایین. قلبم تندتند می‌زد. صدایت را باد آورد: «اگه کار منو راه نندازین به همه می‌گم که شما هیچ‌کاره‌این! به همه می‌گم این دروغه که گره از کارا باز می‌کنن! به همه می‌گم کارراه‌انداز نیستین و آبروتون رو می‌برم. می‌گم عند ربهم یرزقون نیستین..❤️‍🩹!» @shahidanbabak_mostafa🕊
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
دائم‌الرفیـق‌فقط‌ خودت ... بقیه‌همه‌یه‌روزی‌میشن‌سابق‌الرفیـق..♥️! #رفیق‌آسمونـےمن @shahidanbabak_m
خاطــره📚 با اینکه جانشین فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید.یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب می خواند...آنقدر محو مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد. شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم:خب آقاجان،ما بعدازظهر کلی کار کردیم ، توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم . کمی هم استراحت کن شما فرمانده مایی، باید آماده باشی! لبخندی زد و گفت : به ما به جون بخشیده ، باید جونمون رو کنیم ... جز این باشه نیست..🙃♥️! @shahidanbabak_mostafa🕊
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
قلبک فی قلبی یا شهید🫀 قشنگه نه!! قلب یه شهید تو قلبت باشه #شهیدبابک‌نوری #رفیق‌شهیدم♡ @shahidanb
خاطـــره📚 «بابک دوم دبیرستان کسی بود که تیپ رپری می‌زد، کلاه کپ می‌گذاشت، شلوار گشاد و شش جیب می‌پوشید، ولی همین بابک در سوم دبیرستان به‌کلی تغییر کرد و متحول شد، یعنی طرز لباس‌پوشیدنش رسمی شد. بهتر بگویم یک سیر صعودی و تکامل شخصیتی عجیبی را طی کرد و روز‌به‌روز به آرمان‌ها و ارزش‌های معنوی، انقلابی و اسلامی که دنبال‌شان می‌کرد، نزدیک‌تر می‌‌شد. درباره تفریحات باید بگویم هر موقع با ما بیرون می‌آمد صدای را بلند می‌کرد و اتفاقا همه نوع آهنگ، مانند رپ، پاپ و خارجی هم گوش می‌داد اما یک بار به من گفت خانواده دارم و اگر مانند آن‌ها نباشم، ناپسند است. او فردی بود که برای جنبه‌های مختلف زندگی‌اش برنامه‌ریزی کرده بود، یعنی هم برای کار، هم تحصیلاتش و هم دستاوردهای معنوی که باید به آن‌ها برسد..♥️» @shahidanbabak_mostafa🕊
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
چگونہ مهر نورزد دلم بہ ساحت تو؟ تویی کہ ریشہ دواندی میان جان و دلم 🙃🌿 #شهید‌بابڪ‌نورے @shahidanbab
تو سوریه با بابک آشنا شدم.اوایل فقط باهم سلام علیک داشتیم ولی به مرور باهم رفيق شديم. بابک یک انگشتر عقیق داشت.خیلی خوشگل بود.به روز نشسته بودم کنارش گفتم بابک انگشترت خیلی خوشگله... بابک همون لحظه انگشتر را در آورد و گرفت سمت من و گفت داداش این برای شماست... من گفتم بابک نه نمیخوام این انگشتر برای توئه! گفت داداش این انگشتر دیگه به درد من نمیخوره،من دیگه نیازی به این انگشتر ندارم. بله بزرگواران شهدا از دلبستگی و وابستگی‌های دنیایی خودشونو رها کردند. @shahidanbabak_mostafa🕊
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
دائم‌الرفیـق‌فقط‌ خودت ... بقیه‌همه‌یه‌روزی‌میشن‌سابق‌الرفیـق..♥️! #رفیق‌آسمونـےمن @shahidanbabak_m
خاطــره📚 با اینکه جانشین فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید.یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب می خواند...آنقدر محو مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد. شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم:خب آقاجان،ما بعدازظهر کلی کار کردیم ، توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم . کمی هم استراحت کن شما فرمانده مایی، باید آماده باشی! لبخندی زد و گفت : به ما به جون بخشیده ، باید جونمون رو کنیم ... جز این باشه نیست..🙃♥️! @shahidanbabak_mostafa🕊
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
‌‌من‌با‌تو،من‌شدم... چراکه‌توزیباترین‌الگویی.. مراقب‌دلم‌باش‌عزیز‌برادرم.. #شهیدبابک‌نوری..♥️! @sha
تو سوریه با بابک آشنا شدم.اوایل فقط باهم سلام علیک داشتیم ولی به مرور باهم رفيق شديم. بابک یک انگشتر عقیق داشت.خیلی خوشگل بود.به روز نشسته بودم کنارش گفتم بابک انگشترت خیلی خوشگله... بابک همون لحظه انگشتر را در آورد و گرفت سمت من و گفت داداش این برای شماست... من گفتم بابک نه نمیخوام این انگشتر برای توئه! گفت داداش این انگشتر دیگه به درد من نمیخوره،من دیگه نیازی به این انگشتر ندارم. بله بزرگواران شهدا از دلبستگی و وابستگی‌های دنیایی خودشونو رها کردند. @shahidanbabak_mostafa🕊
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
‏آنچِه خوبان هَمِه دارَند تو یِکجا داری! برادر بی سَبَب نیست کِه دَر کُنجِ دِلَم جا داری..♥️(: #شه
خاطـــره📚 تو دوره های اعزام باهم رفیق شدیم.. ومنم اون دفعه قسمت بودبرم ولی بابک نشد بیاد! قبل از بابک داشتم میرفتم؛اون دفعه هرکاری کردیم نشد یعنی قسمت نشد که بره،ازم قول گرفته بود خبرش کنم بیاد برای بدرقه..🚶🏻‍♂ گفتم:بابک جان ممکنه زمانش بی وقت باشه و اذیت بشی؛گفت:اشکال نداره دوستدارم بیام خلاصه اومد ویه خورده زود اومد که یکم بیشتر پیشه هم باشیم..🙂 موعود رفتن که شد خداحافظی کردم سوار اتوبوس شدم وبعداز یک ربع اتوبوس حرکت کرد که ی دفعه ایستاد!! همه تعجب کردن که ممکنه چه اتفاقی افتاده باشه..! که دیدم اومدبالا ازجمع معذرت میخوام بزارید آخرین عکس بادوستم بگیرمو برم.. یه سلفی باهامون گرفت و رفت..🥲📱 این آخرین بازی بود که میدیدمش،هرچند تلفنی باهاش در تماس بودم ولی ندیدمش تا اینکه شنیدم رفته سوریه. خوشحال شدم که تونست بره و بالاخره بالیاقت تراز ما بود و خریدش....✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahidanbabak_mostafa🕊
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
با‌هیچـکسم‌میـل‌سخن‌نیست؛ ولیـکن،تو‌خارج‌از‌ایـن‌ قاعـده‌وفلسفہ‌ھایۍ‌رفیق..♥️! #شهیدمصطفےصدر‌زاده
خاطــــره📚 «بھ بسیار علاقھ داشت . خاطراتش را برایِ دوستان تعریف می‌کرد بارها کتاب را خریدھ و به دیگران هدیه میداد ، در صفحھ اول می‌نوشت : وقف در گردش . پس از مطالعه در اختیار دیگران قرار دهید .. ♥️» @shahidanbabak_mostafa🕊
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
چشم‌هایت؛درمان‌می‌کندحال‌خرابـم‌را وخنده‌هایت‌تمدیدِنفس‌های‌من‌است..♥️(: #شهید‌بابڪ‌نورۍ‌هریس🌸 @s
مادر شــهـید نوری: همیشہ گوشیش رو می گذاشت روی ایوان. با اهنگ زینب زینب مرحوم موذن زاده ورزش می کرد. می گفتم:بابڪ مگه تو جوون نیستی؟ آهنگ شاد بزار می گفت: مامان اینجوری نگو😊 من نمی تونم،من این آهنگ رو خیلی دوست دارم♥️ @shahidanbabak_mostafa🕊
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
بـزرگۍمۍگفـت: تڪیہ‌ڪن‌بہ‌شھـدا؛ شھـداتڪیہ‌شـون‌خـداسـت. اصـلاڪنار‌گل‌بنشـینۍبـوۍگـل‌مۍگیـرۍ؛ پس‌گلسـ
خاطـــره📚 بردن گوشی و دوربین تو حرم مطلقا ممنوعه ولی حرم حضرت سلام الله علیها مانعی نداره... گاها رو شیطنت و همچنین گرفتن عکس از رفقا،گوشی رو میبردم داخل...بعد که بچه ها گوشی رو میدیدن تعجب میکردن چطوری از بازرسیها رد شده... عکسهایی که کنار ضریح بی بی زینب از سید هست،اکثرش رو پنهونی ازش میگرفتم الا چندتا که بهش میگفتم و به سمت گوشی نگاه میکرد... موقع خروج از حرم، بهش گفتم سید ویوش عالیه بیا یکی باهم بگیریم... خلاصه یه زائر عرب زبون رو پیدا کردم و بهش گفتم در حال خروج از حرم ازمون عکس بگیره...اونم حواسش نبود که ممنوعه و خادمین حرم گوشی رو میگیرند... اونم ناشی و برا گرفتن یه عکس کلی لفت و لعاب داد کلی ژست گرفت انگار میخواد با یه دوربین حرفه ای از یه صحنه ی شکار عکس بگیره..😅! @shahidanbabak_mostafa🕊