✨﷽✨
#خصوصیاٺ_اخلاقی_شهید
💢 عبدالله علیرغم مؤدب بودنش شیطنتهای مخصوص به خودش را داشت، عبدالله کودکی نبود که مثل بقیه هم سن و سالهایش از دیوار راست بالا برود یا شیشه همسایهها را بشکند. اما عاشق چوب کبریت بوده، کافی بود دورش را خلوت ببیند، قوطی کبریت را میبرد به کوچه و همه چوبها را آتش میزند، اما از همان کودکی تا زمان شهادت هر بار که پدر و یا مادرش وارد خانه میشدند تمام قد جلویشان میایستاد و دست پدر و یا مادرش را میبوسید.
▫️مدافـــع حــــرم▫️
#شهیــد_عبـــــدالله_باقـــــری🌷
《ســــالــــروزولادتــــــــ》
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#امنیت_اتفاقی_نیست
🔰 ارتشیان غیور ایران اسلامی؛
همت شما را در حفظ سنگرهای دفاع و امنیت و خلوصتان را در خدمت بیمنت به مردم عزیزمان در "مناطق سیل زده کشور" پاس میداریم و استواری گامهایتان را در صیانت از میهن اسلامی آرزومندیم.
🇮🇷 ۲۹فروردین روز ارتش جمهوری اسلامی ایران گرامی باد🇮🇷
#روز_ارتش
#غیور_مردان_ایران
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#ڪــلام_شهـــید
💢 امروز شهیدان، مشعلهای فروزان و گرمابخش هستند که گرمای امید و نور هدایت میافشانند تا با هدایت آنان، تنهای مرده و فکرهای خام از گرما به حرکت در آیند.
🍀 خدایا، خداوندا، روح ما را بیتاب شهادت گردان، تا پیام پرطنین شهیدان را دریابیم و از زنجیر اسارتی که بر خود پیچیدهایم آزاد گردیم.
▫️فرمانده سپاه خرمشهر▫️
#شهیــد_عبدالرضا_موســـــوی🌷
《ســــالــــروزولادتــــــــ》
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوسی 👈این داستان⇦《 سید 》 ـــــــــــــــــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوسیویک
👈این داستان⇦《 وحشت 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎چند روز از اون ماجرا و خواب گذشته بود ... هر بار که میرفتم سر قرآن یاد اون خواب میافتادم ... و ترس وجودم رو پر میکرد ...
🍃✨به کافران بگو خداست که هر کس را بخواهد در گمراهی میگذارد و هر کس را که (به سوی او) بازگردد به سمت خودش هدایت میکند ...✨🍃
🍀تمام این آیات و آیات شبیهشون از توی ذهنم رد میشد ...
یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ ...
و ترس بیشتری وجودم رو پر میکرد ...
💢 مهران ... اونهایی که بدون علم و معرفت ... و فهم حقیقی دین، وارد چنین حیطه و اموری شدن ... کارشون به گمراهی کشید ... اگه خواب صادقه نبوده باشه چی؟ ... تو چی میفهمی؟ ... کجا میخوای بری؟ ... اگه کارت به گمراهی بکشه و با سر سقوط کنی، چی؟ ... امثال شمر و ابوموسی اشعری ... ادعای علم و دیانتشون میشد ... نکنه سرانجامت بشه مثل اونها⁉️ ...
🔻وحشت عجیبی وجودم رو پر کرده بود ... نمیفهمیدم این افکار حقیقیه و مال خودمه؟ ... یا شک و خطوات شیطانه ... و شیطان باز داره ... حق و باطل رو با هم قاطی میکنه؟ ...
🍀تنها چیزی که کمی آرومم میکرد یک چیز بود ... من تا قبل از اون خواب ... اصلا استخاره گرفتن رو بلد نبودم ... یعنی ... میتونست یه خواب صادقانه باشه؟ ...
🔹هر چند، این افکار ... چند هفته مانع شد ... حتی دست به قرآن ببرم ... صبح به صبح ... تبرکی، دستی روی قرآن میکشیدم ... و از خونه میزدم بیرون ... تمام اون مدت، سهم من از قرآن همین شده بود ...✨
📃امتحانات پایان ترم دوم ... و سعید داشت دیپلم میگرفت ...
رابطهمون به افتضاحی قبل نبود ... حالا کمتر با دوستهاش بیرون میرفت ... امتحان نهایی هم مزید بر علت شده بود ...
🌙شبها هم که توی خونه سیستم بود ... مینشست پشت میز به بازی ... یا فیلم نگاه کردن ... حواسم بهش بود ... اما تا همین جا هم جلو اومدن، خودش خیلی بود ...
📃قبل از امتحان ... توی حیاط دانشگاه دور هم بودیم ... یکی از بچهها اعصابش خیلی خورد بود ...
🔸لعنت به امتحانات ... قرار بود کوه، بریم * ... بد رقم دلم میخواست برم ... فقط به خاطر این پیشنیاز مسخره نرفتم ...
▫️و شروع کرد از گروهشون صحبت کردن ... و اینکه افراد توی کوه به هم نزدیکتر میشن و ...
ایده فوق العادهای به نظر میاومد ... من ... سعید ... کوه ...👬⛰
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#بر_بال_اندیشهها
🌹شهید منتظر مرگ نمیماند، این اوست که مرگ را برمیگزیند. شهید پیش از آنکه مرگ ناخواسته به سراغ او بیاید، به اختیار خویش میمیرد و لذت زیستن را نیز هم او مییابد نه آن کس که دغدغه مرگ حتی آنی به خود او وا نمیگذاردش و خود را به ریسمان پوسیده غفلت میآمیزد.
▫️ سردار والامقام ▫️
#شهیــد_محمـــــدعلی_عبوری🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#برگے_از_خاطراٺ
♻️ یکی از همرزمان شهید ذورقی میگفتند ۵ ، ۶ ساعت قبل از شهادتش ایشان را دیدم گفتم ابومحسن تو شبانهروز در حال خدمت و جهاد هستی باید مزدت #شهادت باشد اگر شهادت نصیبت نشود یعنی اینکه ناخالصی در شما وجود دارد.
🍃همرزمش میگفت پس از این حرفم شهید ذورقی خیلی آرام گفت: برای #شهادت به اینجا نیامدم برای خدمت و جهاد آمدم اینجا باید طوری جهاد کرد که خداوند و حضرت زینب (س) از ما راضی باشند.
راوی 👈 همرزم شهید
▫️ مدافـــع حــــرم ▫️
#شهیــد_افشیـــــن_ذورقی🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_پنجاهویک
《 اتاق عمل 》
🖇دوره تخصصی زبان تموم شد … و آغاز دوره تحصیل و کار در بیمارستان بود …
🏥اگر دقت می کردی … مشخص بود به همه سفارش کرده بودن تا هوای من رو داشته باشن … تا حدی که نماینده دانشگاه، شخصا یه دانشجوی تازه وارد رو به رئیس بیمارستان و رئیس تیم جراحی عمومی معرفی کرد …
❤️جالبترین بخش، ریز اطلاعات شخصی من بود … همه چیز، حتی علاقه رنگی من … این همه تطبیق شرایط و محیط با سلیقه و روحیات من غیرقابل باور و فراتر از تصادف و شانس بود …
از چینش و انتخاب وسائل منزل … تا ترکیب رنگی محیط و… گاهی ترس کوچیکی دلم رو پر میکرد …
🔹حالا اطلاعات علمی و سابقه کاری … چیزی بود که با خبر بودنش جای تعجب زیادی نداشت …
🔸هر چی جلوتر میرفتم … حدسهام از شک به یقین نزدیکتر میشد … فقط یه چیز از ذهنم میگذشت …
💢چرا بابا❓… چرا❓…
توی دانشگاه و بخش … مرتب از سوی اساتید و دانشجوها تشویق میشدم … و همچنان با قدرت پیش میرفتم و برای کسب علم و تجربه تلاش میکردم …
💠بالاخره زمان حضور رسمی من، در اولین عمل فرارسید … اون هم کنار یکی از بهترین جراحهای بیمارستان …
🍀همه چیز فوق العاده به نظر میرسید … تا اینکه وارد رختکن اتاق عمل شدم … رختکن جدا بود … اما …😔
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال🔰
👉 @MODAFEH14
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#ڪــلام_شهـــید
💢 این نگاه نافذ یعنی⇩⇩
《دل نبند... دنیا جای ماندن نیست》
✍ جمله معروفش را زیاد شنیدیم
مسلمانان دو قبله دارند ⇩⇩
➣● کعبه برای عبادت
➣● قدس برای شهادت
▫️طلبـــــه▫️
#شهید_عبدالصمد_امامپناه🌷
#اولین_شهید_جبههمقاومت_آذربایجان
تاریخ شهادت: ۱۳۷۵/۰۱/۲۶
محل شهادت: جنوب لبنان
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
@babolharam.ir- Hadadian Shahadat Emam Kazem 95-02.mp3
1.97M
🎧🎧🎧
#شور احساسی
✔️بسیار زیبا
◾️ویژهی شبهای جمعه
#شب_زیارتی_ارباب
🎙به نفس کربلایی⇩⇩⇩
#محمدحسین_حدادیان
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#ڪــلام_شهـــید
💢 از همان ابتدا حرف از شهادت در خانواده ما بود.
عليرضا ارادتی خاص به شهدا داشت. همواره به شهدا و سعادتشان غبطه میخورد. علاقه زيادی به شهدای غرب كشور داشت.
🔻هميشه هم میگفت "شهدای جنگ كه در مناطق غرب به شهادت رسيدند مظلومترين شهدای ما بودند"
راوی 👈 همسر شهید
▒ مدافـــع حــــرم ▒
#شهیــد_علیرضـــــا_بریـــــری🌷
《ســــالــــروزولادتــــــــ》
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#برگے_از_خاطراٺ
💢 يك موضوع عجيب بعد از شهادت مهدی رخ داد كه مدتها ذهنم را مشغول كرده بود. گاهی كه به مزار پسرم میرفتم، میديدم يك خانم بر سر مزارش نشسته و گريه میكند. غريبه بود و نمیشناختمش.
🔻از او پرسيدم شما چه نسبتی با شهيد داريد. او هم گفت من و دو فرزند كوچكم بدون نانآور بوديم و بعضی از شبها يك نفر مقداری پول داخل يك پاكت به خانهمان میانداخت. من از ماهيت آن فرد خير اطلاعی نداشتم تا اينكه دو روز قبل از تشييع پيكر آقامهدی خواب ديدم جوانی به من میگويد «ديگر نيستم تا خرجیات را بدهم.»
🔻دو روز بعد هم تشييع جنازه يك شهيد در محلهمان صورت گرفت و تازه فهميدم جوانی كه در خواب ديده بودم، شهيد مهدی جودكی است.
راوی 👈 پدر شهید
▒ مدافع حریـم ولایت ▒
#شهیــد_مهـــــدی_جودکـــــی🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#برگے_از_خاطراٺ
🔵 #امام_جماعت
🔷 دوستاش میگفتن هر وقت آماده نماز جماعت میشديم سيد هميشه صف اول نماز بود
🔹و وقتی روحانی نداشتيم اين آقا سيد بزرگوار جلو وای میستاد و سید امام جماعت ما میشد
راوی 👈 دوستان شهید
▒ مدافع حریـم ولایت ▒
#شهیــد_سیدمحسن_قریشی🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوسیویک 👈این داستان⇦《 وحشت 》 ـــــــــــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوسیودو
👈این داستان⇦《 و قسم به عصر 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎بعد از امتحان حسابی رفتم توی فکر ...
اگه واقعا کوه رفتن آدمها رو اینقدر بهم نزدیک میکنه و ... با هم قاطی میشن ... ایده خیلی خوبیه که من و سعید هم بریم کوه ... حالا شاید خودمون ماشین نداریم ... و جایی رو هم بلد نیستم ... اما گروههای کوهنوردی ... مثل گروهی هم که سپهر میگفت ... به نظر خوب میاد ...👌
🔹در هر صورت، ایده خوبی برای شروع بود ... از طرفی یه فکر دیگه هم توی ذهنم حرکت میکرد ...
🔸حالا اگه به جای من ... به بقیه نزدیکتر بشه و رابطهمون همین طوری بمونه چی؟ ... یا اینکه ...🤔
دل دل کنان میرفتم سمت قرآن ... یه دلم میگفت استخاره کن ... اما دوباره ترس وجودم رو پر میکرد ...
🔻بالاخره دلم رو زدم به دریا ... نمیدونم چطور شد اون روز این تصمیم رو گرفتم ... وضو گرفتم و بعد از نماز مغرب و تسبیحات حضرت زهرا ... با هزار سلام و صلوات ... برای اولین بار در تمام عمرم ... استخاره کردم ...🍃✨
🍃✨و قسم به عصر ... که انسان واقعا دستخوش زیان است ... مگر افرادی که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند ... و یکدیگر را به حق سفارش کردند و به صبر و شکیبایی توصیه نمودند ... صدق الله العلی العظیم ...✨🍃
❤️قرآن رو بستم و رفتم سجده ...
- خدایا ... به امید تو ... دستم رو بگیر و رهام نکن ...
💢امتحانات سعید تموم شد ... و چند وقت بعد، امتحانات من... شب که برگشت بهش گفتم ...
▫️حسابی خوشش اومد ... از حالتش معلوم بود ایده حرف نداشت ... از دیدن واکنشش خوشحال شدم ... و امیدوارتر از قبل ... که بتونم از بین اون رفیقهای داغون ... جداش کنم...
🔹خودش رفت سراغ گروه کوهنوردیای که سپهر پیشنهاد داده بود ... و اسم من و خودش رو ثبت نام کرد ...
- انتخاب اولین جا با تو ... برای بار اول کجا بریم ...🤔🤔
💠هر چند، انتخاب رو بهش دادم ... اما بازم میخواستم موقع ثبت نام باهاش برم ... اون محیط تعریفی ... و افراد و مسئولینش رو ببینم ... ولی دقیقا همون روز، ساعت کلاسم عوض شد ...
🔸سعید خودش تنها رفت ... وقتی هم که برگشت با هیجان شروع به تعریف کرد ... خیلی خوشحال بودم ... یعنی میشد ... این یه گام بزرگ سمت موفقیت باشه؟ ...
🍃✨نماز صبح رو خوندم و چهار و نیم زدیم بیرون ... جزء اولین افرادی بودیم که رسیدیم سر قرار ... هوا هنوز گرگ و میش بود ... که همه جمع شدن ... و من ... وارد جو و دنیایی شده بودم ... که حتی فکرش رو هم نمی کردم ...😳😊
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#زندگے_نامه
💢 شهید خیرالله امانزاده در سال ۱۳۴۸ در شاهیندژ متولد شد. در نوجوانی بسیار علاقه داشت در جبههها علیه دشمن بعثی متجاوز بجنگد، اما به دلیل کمی سن قبول نمیکردند. چندبار هم رفت و سوار ماشینهای اعزام به جبهه شد، ولی مسئولین متوجه میشدند. از همان موقع میگفت میخواهم فیسبیلالله کار کنم.
🔻بعد از ۲۹ سال و ۶ ماه خدمت فیسبیلالله در نیروی انتظامی، نیمه شب طی درگیری با قاتل مسلح تیر خورد، از فرار قاتل مسلح جلوگیری کرد و با پایان موفقیتآمیز مأموریتش به آرزوی دیرینهاش یعنی #شهادت نائل گردید.
▒ مدافع حریــم ولایت ▒
#شهیــد_خیـــــرالله_امانزاده🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#پیام_حمید_به_محمدرضا
💠 هنگامی که سپاه اسلام در شمال غرب (سنگهای آذرین) با گروهک منافقین پژاک درگیر شد حمید نقش سازندهای داشت و پس از مبارزه جانانه با دشمن مزدور هنگامی که حمید شهادت رو جلوی چشماش میبینه از پشت بیسیم از همرزماش میخواد که پیامش رو به محمدرضا برسونن
🔹حمید پشت بیسیم میگه: ⇩⇩
《به پسرم (محمدرضا) بگوئید پدرش مرد بود و تا آخر ایستاد》
▒ مدافــع حریــم ولایت ▒
#شهیــد_حمیـــــد_آسنجرانی🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_پنجاهودوم
《 شعلههای جنگ 》
🖇آستین لباس کوتاه بود … یقه هفت … ورودی اتاق عمل هم برای شستن دستها و پوشیدن لباس اصلی یکی …
💢چند لحظه توی ورودی ایستادم … و به سالن و راهروهای داخلی که در اتاقهای عمل بهش باز میشد نگاه کردم …
🔹حتی پرستار اتاق عمل و شخصی که لباس رو تن پزشک میکرد … مرد بود …
برگشتم داخل و نشستم روی صندلی رختکن … حضور شیطان و نزدیک شدنش رو بهم حس میکردم …
🔸اونها که مسلمان نیستن … تو یه پزشکی … این حرفها و فکرها چیه؟ … برای چی تردید کردی؟ … حالا مگه چه اتفاقی میافته …
🔻اگر بد بود که پدرت، تو رو به اینجا نمیفرستاد … خواست خدا این بوده که بیای اینجا … اگر خدا نمیخواست شرایط رو طور دیگهای ترتیب میداد … خدا که میدونست تو یه پزشکی … ولی اگر الان نری توی اتاق عمل … میدونی چی میشه؟ … چه عواقبی در برداره؟ …
💠این موقعیتی رو که پدر شهیدت برات مهیا کرده، سر یه چیز بی ارزش از دست نده …
🔻شیطان با همه قوا بهم حمله کرده بود … حس میکردم دارم زیر فشارش له میشم … سرم رو پایین انداختم و دستم رو گرفتم توی صورتم …
🔰بابا … من رو کجا فرستادی؟ … تو … یه مسلمان شهید…دختر مسلمان محجبهات رو …
⭕️آتش جنگ عظیمی که در وجودم شکل گرفته بود …وحشتناک شعله میکشید … چشمهام رو بستم …
🍃✨خدایا! توکل به خودت … یازهرا … دستم رو بگیر …
از جا بلند شدم و رفتم بیرون … از تلفن بیرون اتاق عمل تماس گرفتم …
🔹پرستار از داخل گوشی رو برداشت … از جراح اصلی عذرخواهی کردم و گفتم … شرایط برای ورود یه خانم مسلمان به اتاق عمل، مناسب نیست … و …
🔸از دید همه، این یه حرکت مسخره و احمقانه بود … اما من آدمی نبودم که حتی برای یه هدف درست … از راه غلط جلو برم … حتی اگر تمام دنیا در برابرم صف بکشن … مهم نبود به چه قیمتی … چیزهای باارزش تری در قلب من وجود داشت …🍃✨
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال🔰
👉 @MODAFEH14
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#دلنــوشتــــــــــہ
▫️همه گویند از سر گذشت، اما من گویمت چگونه از دلــــ❤️ـــــ گذشت؟!
▫️ای کسی که مصداقِ
《تُعِزُّ مَنْ تَشَاء》خداوندی..
▫️حالا آوینی بیاید و تو را روایت کند:
”تو را با خدا چه عهدی بود که از این کرامت برخوردار شدی؟!”
که #خون_تو سَبَب بیداری تمامِ خواب زدههایِ عالمِ غفلت است..
▫️از کدام خواستههای دِلَت گذشتی تا اینگونه ناگاه بیایی و از همه دلبری کنی ...😔
#حجت_خدا
#شهید_محســـــن_حججی🌷
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1