eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 #زندگی_به_سبک_شهدا نهار خونه پدرش بودیم، همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول غذا خوردن.🍝 رفتم تا از آشپز خونه چیزی برای سفره بیارم. چند دقیقه طول کشید. برگشتم دیدم همه نصف غذایشان را خورده اند ولی آقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم . همسر شهید مهدی زین الدین🌷 🌷اینجاکانال شَــهیـــدانِـــــہ است👇 http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
🌹🍃 #زندگی_به_سبک_شهدا ▪️هر وقت فاطمیه میشد، کمیل سر در خونه رو پارچه مشکی میزد و میگفت ما باید خونه هامونم مثل خودمون عزادار باشه. ▪️از فاطمیه اول تا آخر فاطمیه دوم میذاشت بمونه، یه پارچه سفارش داده بود که روش نوشته بود: 🏴 آجرک الله یا بقیةالله🏴 راوی 👈 خواهر شهید #مدافـــع_حــــرم #شهیـــد_کمیل_صفری_تبار🌺 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
✨﷽✨ #زندگی_به_سبک_شهدا 🔴 #گنـاه‌های_ڪوچڪ ➣●یڪ روز مریم آمد و گفت: به من یڪ روز مرخصی بده. رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می‌رود! پرسیدم: "تصادف ڪردی؟" جوابی نداد... ➣●پاپیچش شدم تا بالاخره گفت ڪه روی لوله‌های نفت ڪه خدا می‌داند توی آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ می‌شدند #پا_برهنه_راه_رفته! ➣●پرسیدم: چرا این ڪار رو ڪردی؟ گفت: غـافـل شده بودم این ڪار رو باید می‌ڪردم تا یادم بیاید چه آتشی در آخرت منتظـر من است. ➣●گفتم: تو ڪه جز خدمت ڪاری نمی‌ڪنی. گفت: فڪر می‌ڪنی! 🔻بعضی اشاره‌ها، بعضی سڪوت‌های نه به جا؛ همه‌ی اینها گناهای ڪوچیڪیه ڪه تڪرار می‌ڪنیم و برامون عادی می‌شن. ▒نماد رشادت و مجاهدت زن ایرانی▒ #شهیــده_مریـــــم_فرهانیـــــان🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #زندگی_به_سبک_شهدا 🔶 غروب ماه رمضان بود ابراهیم آمد در خانه ما و بعد از سلام و احوالپرسی یک قابلمه از من گرفت، بعد داخل کله‌پزی رفت... 🔸به دنبالش آمدم و گفتم: "ابرام جون کله‌پاچه براى افطاری! عجب حالی می‌ده؟!" گفت: "راست می‌گی، ولی براى من نیست" 🔸یک دست کامل کله‌پاچه و چند تا نان سنگک گرفت وقتی بیرون آمد ایرج با موتور رسید ابراهیم هم سوار شد و خداحافظی کرد... 🔸با خودم گفتم لابد چند تا رفیق جمع شدند و باهم افطاری می‌خورند از اینکه به من تعارف هم نکردند ناراحت شدم. 🔸فردای آن روز ایرج را دیدم و پرسیدم: دیروز کجا رفتید؟ گفت: "پشت پارک چهل تن، انتهای کوچه، منزل کوچکی بود که در زدیم و کله‌پاچه را به آنها دادیم چند تا بچه و پیرمردی که دم در آمدند خیلی تشکر کردند ابراهیم را کامل می‌شناختند آنها خانواده‌ای بسیار مستحق بودند؛ بعد هم ابراهیم را رساندم خانه‌شان..." #هادی_دلهـــــا #شهیـد_ابراهیـــــم_هـــــادی🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔷🔹🔹 #زندگے_به_سبک_شهـــــدا 💢ماه رمضان برای احمد طعم خاصی داشت، انتظار ماه رمضان را می‌کشید که اعتکاف کند و #شبهای_قدر احیا و شب زنده داری نماید. 🔻او رمضان را ایستگاهی برای توقف و به راه افتادن با نیروی بیشتر می‌دانست و سفارش می‌کرد که به ایتام رسیدگی کنیم، از بچه‌های کشافه می‌خواست هر کس چیزی با خود از خانه بیاورد و همه را به خانواده‌های مستضعفی که می‌شناخت می‌داد. 🔻با این کار هم بخشندگی را به اعضای کشافه آموزش می‌داد و هم انجام کار گروهی و در واقع می‌خواست همه را در این امر مستحب شریک کند. ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیـد_احمـــــد_مشلـــــب🌷 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
....🌹🍃 🌹 به مناسبت سالروز شهادت شهید مدافع وطن کمیل صفری تبار بچه ها همیشه پیشم میومدند و مشورت می گرفتند چند بار پیشم اومد میشناختمش جوون خوش سیمایی بود روز قبل عملیات جاسوسان،تماس گرفت گفت:حاج آقا میشه استخاره بگیرین،دارم میرم ماموریت... گفتم :بسلامتی ان شاالله ،اینکه استخاره نداره گفت :میخوام مطمعن شم واسش استخاره گرفتم خوب اومده بود .وقتی بهش گفتم خوشحال شد،گفت خداروشکر یعنی من به آرزوم میرسم☺️ از عملیات خبر داشتم . میدونستم خیلی از بچه ها شهید شدند لیست شهدارو دیدم اسم شهید کمیل صفری تبار هم بود 😔 . الحق که این جوون شایسته ی شهادت بود (برگرفته از پیج رسمی شهید کمیل صفری @ebrahimhemmat_ir
🌷 شهید فتح الله ژیان پناه سفره عقدمان با بقیه سفره ها فرق داشت،به جای آینه و شمعدان،تفسیر المیزان را چیده بودیم دور تا دور سفره،برکتی که این تفسیر به زندگی مان می داد،می ارزید به هزاران شگونی که آینه شمعدان می خواست داشته باشد. ✨برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم؛ولی فتح الله نگذاشت بازش کنیم، می گفت«حالا که این همه آدم ندار و گرسنه داریم،چطور شب عروسی غذای گرون قیمت بدیم؟» برنج ها را بسته بندی کردیم و دادیم به خانواده های نیازمند.فتح الله برنج ها را می داد دست مردم و می گفت:«این هدیه حضرت امام خمینیه.» 📚خدابود و دگر هیچ نبود،ص40 (به روایت همسر شهید)