شـھیـــــــدانــــــہ
🎇 تصویر بـــــاز شود 👆👆 《 عجیـــــب 》 #شهیـــد_گمنـــــام ⭕️با ما همراه باشید با روایاتی جذاب و شن
✨﷽✨
#کرامـــات_شهـــــــدا
2⃣⇦《 #عجیب 》
💢 نزدیک غروب مرتضی داخل یک گودال پیکر #شهیدی را پیدا کرد.
🔻با بیل خاکها را بیرون میریخت. هر بیل خاک را که بیرون میریخت مقدار بیشتری خاک به داخل گودال برمیگشت. نزدیک اذان مغرب بود، مرتضی بیل را داخل خاک فرو کرد و گفت: فردا برمیگردیم.
🔻صبح به همراه مرتضی به فکه برگشتیم، به محض رسیدن به سراغ بیل رفت، بعد آن را از خاک بیرون کشید و حرکت کرد!
با تعجب گفتم: آقا مرتضی کجا میری ⁉️
🔴 نگاهی به من کرد و گفت: دیشب جوانی به خواب من آمد و گفت: من دوست دارم در فکه بمانم ! بیل را بردار و برو.😭😭
راوی 👈 بسیجیان تفحص
#شهیـــد_گمنـــــام
📚 منبع⇦کتاب شهید گمنام
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #کتاب #شهید_گمنام 👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚 🔴✾||➼┅═🕊═┅┅───
﷽
#کتاب
#شهید_گمنام
👈 ۷۲ روایت از شهــداے
💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚
🔴✾||➼┅═🕊═┅┅───┄
📃 #روایت_یازدهم
📌 #عنوان : «خاکهای نرم کوشک»
🎙 #راوی: معاون شهید
🔻قبل از عملیات رمضان بود، فرماندهی سپاه در منطقه تشکیل جلسه داد، در آنجا اعلام شد که عراق تانکهای پیشرفتهای به نام تی ۷۲ مجهز شده، هر لحظه ممکن است با این تانکها به مواضع ما حمله کنند و از طرفی دیگر این تانکها که گلوله آرپی جی روی آن اثر ندارد و مانع پیروزی عملیات رمضان خواهد شد، لذا باید نیروهای ما حمله کرده و طی یک عملیات ایذایی با از بین بردن آن تانکها برگردند.
🔻سه گردان برای این کار انتخاب شد #حاج_عبدالحسین فرمانده یکی از گردانها بود، کارها انجام شد، شناسایی، تجهیز و...
🔻شب وقتی نیروها جلو رفتند یک گردان مسیر را اشتباه رفت، فرمانده گردان دوم هم روی مین رفت، لذا هر دو گردان رفتند.
🔻تنها گردانی که حرکت خود را ادامه داد گردان #حاجی بود.
وسط دشت در حال حرکت به سوی خاکریز دشمن بودیم، فاصله ما با دشمن خیلی کم بود، یکدفعه یک منور بالای سر ما روشن شد، همه ستون روی زمین خوابید. #عراقیها ما را دیده بودند، با تمام توان آتش میریختند. #حاجی گفته بود کسی شلیک نکند.
🌷 @shahidane1 🌷
🔻خاک منطقه #کوشک رملی و بسیار نرم بود. خیلیها توی خاک فرو رفته بودند. دشمن برای چند دقیقه شدید آتش میریخت، دقایقی بعد صدای تیراندازی دشمن کم شد و آنها فکر کردند نیروهای گشتی بوده و از بین رفتهاند.
به #حاجی گفتم: برگردیم عقب؟ اما حاجی سرش را گذاشته بود روی زمین انگار تو این #عالم نبود.
🔻سینهخیز تا انتهای ستون رفتم و برگشتم، ما فقط تعداد کمی #شهید داده بودیم لحظاتی بعد حاجی دستوری داد که هیچ کسی فکر آن را نمیکرد!
🔻گفت: برو سر ستون از آنجا بیست و پنج قدم به سمت راست برو! بعد هم چهل قدم به سمت خاکریز دشمن حرکت کن!!
#گفتم :حاجی چی میگی؟! الان دشمن آماده است، چند تا از بچههای ما شهید شدند، اما #حاجی دوباره همان حرف قبلی را تکرار کرد.
🔻با نگرانی به سمت جلو رفتم، به سر ستون رسیدم دقیق بیست و پنج قدم به سمت راست رفتم. در آنجا نشانهای گذاشتم و به سمت دشمن حرکت کردم. چهل قدم که تمام شد دیدم خود #عبدالحسین با چند آرپی جی زن جلو آمدند.
🌷 @shahidane1 🌷
#حاجی گفت: به سمت روبهرو آماده شلیک باشید، هوا آنقدر تاریک بود که نمیدانستیم آنجا چه خبر است، با فریاد #الله_اکبر حاجی همه شلیک کردند و در مقابل ما نفربر و سنگر فرماندهی عراقیها در آتش می سوخت! بعد هم وارد #خاکریز دشمن شدیم، بچهها حمله کردند نیروهای دشمن هم فرار. آن شب دو گردان زرهی دشمن شامل تانکهای تی ۷۲ را نابود کردیم. هوا هنوز روشن نشده بود که برگشتیم.
🔻صبح فردا دوباره به سوی خاکریز دشمن رفتیم. رسیدیم به همان جایی که حاجی دستور حرکت داد. خوب به اطراف نگاه کردم در میان میدان مین و موانع دشمن فقط یه مسیر عبور وجود داشت. وقتی ۲۵ قدم به سمت راست میرفتیم به یک معبر می رسیدیم. چهل قدم که جلو میرفتیم. به نزدیکی خاکریز دشمن و به نفربر فرماندهی میرسیدیم!!
🔻خیلی #عجیب بود با تعجب به اطراف نگاه کردم یعنی #حاجی از کجا میدانستـ چه کسی به او گفته بود از این مسیر برود؟!
🌷 @shahidane1 🌷
🔻برگشتم پیش حاجی با تعجب پرسیدم: مسیر را از کجا میدانستی؟!
جواب درستی نداد، گفتم تا جواب ندی از اینجا نمیروم. وقتی اصرار من را دید اشک در چشمانش حلقه زد و بعد گفت: دیشب در آن شرایط سخت که حرف از بازگشت بود سرم را روی خاکها گذاشتم. از همه جا قطع امید کردم، فقط #توسل داشتم به وجود مقدس #حضرت_زهرا(س)...
🔻همینطور که در حال خودم بودم یکدفعه صدای خانمی را شنیدم که گفت: فرمانده!
بعد فرمودند: اینطور وقتها که به ما #متوسل میشوید ما هم از شما دستگیری میکنیم وبعد همان حرفهایی را زدند که به تو گفتم، برو راست برو جلو و...
🔻بعد در حالی که صورتش خیس از اشک بود گفت: اما راضی نیستم که حالا چیزی از آن بگویی، بگذار برای آیندگان!
روز بعد خبرنگاران و چند نفر از فرماندهان سپاه به سراغ #حاج_عبدالحسین آمدند. خبر عملیات موفق بچهها حتی به پشت جبهه هم رسیده بود. اما حاجی خیلی محکم میگفت: ما هیچ کاره بودیم. این نتیجه کار بسیجیها و فرمانده اصلی آنهاست. این که ما با کمترین تلفات پیروز شدیم #امداد_غیبی خداست.
🔵 شادے روح #شهید_عبدالحسین_برونسی صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#ڪاری_از ⇩↯⇩
✍ "گروه فـرهنگی شهید ابراهیم هادے"
🔴✾||➼┅═🕊═┅┅───┄
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
هدایت شده از آرمانِ عزیز🇮🇷🇵🇸
💯یه مدت بود به هر دری میزدم #کسب و کارم نمیگرفت😓 #رزق و #روزیم کم شده بود...😭
سر درد های #عجیب #بختم بسته شده بود..
#احساس میکردم #اجنه محاصرم کردن..
تازه از همه مهم تر اختلافاتم بر سر یه چیزای الکی با همسرم بالا میگرفت یه #روزی
تا مرز طلاق #پیش #رفتم تا اینکه با #کانال
قرآن درمانی آشنا شدم🔰🔰نمیدونین خداوند چه قدر سریع مشکلمو حل کرد......😭😭
@mosavi114
💟 #هر_مشکلی در زندگی داری و فکرمیکنی به بن بست خوردی یه سر به لینک زیر بزن ضرر که نداره👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3264937984C6391bea860
#باطل_کردن_طلسم_سحر_جادو_چشم #پاکسازی_کلی_انرژیهای_منفی
هدایت شده از تبلیغات گسترده شهید پلارک
🔴فیلم غسل و کفن آیت الله #مرعشی_نجفی😳📿
اتفاق #عجیب وسط #غسل دادن آیت الله♨️👇👇
https://eitaa.com/joinchat/273088587C3bb2cec547
https://eitaa.com/joinchat/273088587C3bb2cec547
وسط غسل چه #اتفاقی میافته!🔥😱
ماجرای #غسال ویژه آیت الله مرعشی نجفی😱😳👆👆