eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوبیست‌ودو 👈این داستان⇦《 جاده کربلا 》 ـــــــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 تشنه لبیک 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎بی‌درنگ چشم‌های خمار خوابم رو باز کردم و ... نگاهم افتاد به خیابان مستقیمی که واردش شدیم ... بغض راه نفسم رو بست ... چفیه رو انداختم روی سرم و کشیدم توی صورتم ... اشک امانم رو بریده بود ...😭😭 🍃آقا جون ... این همه ساله می‌خوام بیام ... حالا داری تشنه ... من بی‌لیاقت رو از کنار جاده کربلا کجا می‌بری؟... هر کی تشنه یه چیزیه ... شما تشنه لبیک بودی ... و من تشنه گفتنش ...😔😭 🔻وارد منطقه جنگی مهران شده بودیم ... اما حال و هوای دل من، کربلا بود ... 🔹از جمع جدا شدم ... چفیه توی صورت ... کفشم رو درآوردم و خودم رو بین خاک‌ها گم کردم ... ضجه می‌زدم و حرف می‌زدم ... 🔸خوش به حالتون ... شما مهر سربازی امام زمان توی کارنامه‌تون خورده ... من بدبخت چی؟ ... من چی که سهم من از دنیا فقط جا موندنه؟ ... لبیک شما رو مهدی فاطمه قبول کرد ... یه کاری به حال دل من بینوا بکنید ... منی که چشمهام کوره ... منی که تشنه لبیکم ...😔 🔻به حدی غرق شده بودم که گذر زمان رو اصلا نفهمیدم ... توی حال خودم بودم ... سر به سجده و غرق خاک ... گریه می‌کردم که دست ابالفضل ... از پشت اومد روی شونه‌ام... 💢چی کار می‌کنی پسر؟ ... همه جا رو دنبالت گشتم ... کندن از خاک مهران ... کار راحتی نبود ... داشتم نزدیک‌ترین جا به کربلا ... داغ دلم رو فریاد می‌زدم ...🗣 🔹بلند شدم ... در حالی که روحی در بدنم نبود ... جان و قلبم توی مهران جا مونده بود ... 🔸چشم ابالفضل که بهم افتاد ... بقیه حرفش رو خورد ... دیگه هیچی نگفت ... بقیه هم که به سمتم می‌اومدن ... با دیدنم ساکت می‌شدن ... 🍀از پله‌ها اومدم بالا ... سکوت فضا رو پر کرد ... همهمه جای خودش رو آرامش داد ... 🔻علی داداش ... پاشو برگشت رو من بشینم کنار پنجره ... دوباره چفیه رو کشیدم روی سرم ... و محو وجب به وجب خاک مهران شدم ... حال، حال خودم نبود ... که علی زد روی شونه‌ام ... صورت خیس از اشکم چرخید سمتش ... یه لحظه کپ کرد ...😭😳 🔹بچه ها ... می‌خواستن یه چیزی بخونی ... اگه حالشو داری ... جملات بریده بریده علی تموم شد ... چند ثانیه به صورتش نگاه کردم ... و میکروفون رو گرفتم ... نگاهم دوباره چرخید سمت مهران ... 🎙بی سر و سامان توئم یا حسین ... تشنه فرمان توئم یا حسین ... آخر از این حسرت تو جان دهم ... کاش که بر دامن تو جان دهم ... کی شود این عشق به سامان شود؟ ... لحظه لبیک من و ، جان شود؟ ...😭😭 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوبیست‌ودوم 👈این داستان⇦《 فیل و پیری 》 ـــــــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 عشق پیری 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎با چنان وجدی حرف می‌زد که حد نداشت ... با این سنش ... تازه هنوز حتی عقد هم نکردن ... اومد در خونه انسیه خانم، داد و بیداد که از زندگی من برو بیرون ... خبرش تو کل محل پیچیده ...😳 💢باورم نمی‌شد ... اون که شوهرش خیلی مرد خانواده بود و بهشون می‌رسید ... عشق پیری گر بجنبد ... میشه حال و روز اونها ... 🔹بقیه مشت تخمه رو خالی کردم توی ظرف ... حالا تو چرا اینقدر ذوق می‌کنی؟ ... مصیبت مردم خندیدن نداره ... حقش بود زنکه ... اون سری برگشته به من میگه ...😮 🔸صداش رو نازک کرد ... - داداشت که هیچ گلی به سر شما نزد ... ببینم تو سال دیگه ... پات رو میزاری جای پای مازیار ما ... یا داداش مهرانت؟ ... دختر من که از الان داره برای کنکور می‌خونه ...📚 🔻دستش رو دوباره برد توی ظرف تخمه ... خودش و دخترش فدام شن ... حالا ببینم دخترش توی این شرایط ... چه ... می‌خواد بخوره ... مازیار جونش که حاضر نشد حتی یه سر از تهران پاشه بیاد اینجا ... ماشاء الله آمار کل محل رو هم که داری ... این رو گفتم و با ناراحتی رفتم توی اتاق ... 💔دلم براشون می‌سوخت ... من بهتر از هر کسی می‌فهمیدم توی چه شرایط وحشتناکی قرار دارن ... فردا رفتم دنبال یه وکیل ... انسیه خانم کسی رو نداشت که کمکش کنه ... 💠اما چیزی رو که اون موقع متوجه نشدم ... حقیقتی بود که کم کم حواسم بهش جمع شد ... اوایل باورش سخت بود ... حتی با وجود اینکه به چشم می‌دیدم ... 🍃خدا ... روی من ... غیرت داشت ... محال بود آزاری، بی‌جواب بمونه ... قبل از اون ... هرگز صفات قهریه خدا رو ندیده بودم ...😔✨ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1