🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
👈میخوانیـــــم
#دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩
🔺سردار🔺
#شهید_رمضان_احمدی_حجتآبادی🌷
▪️فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان نیک شهر
▪️ترور توسط ضدانقلاب
[سالروز شهادت]
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨
#شبتـــــان_بخیـــــر
#عاقبتتان_شهدایی
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽
#حدیث_روز ⇧⇧
#پنجشنبـــــہ
☀️ ۷ آذر ۱۳۹۸
🌙 ۱ ربیعالثانی ۱۴۴۱
🌲 28 نوامبـــــر 2019
📿 ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #لااِلهَاِلااللّهُالْمَلِكُالْحَـــقّالْمُبیـــنْ 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️امام حســن عسڪری (ع)
#اَلسَّلامُعَلَیْکَیااَباعَبْدِاللَّهِالْحُسَیْنْ
#السلامعلیکیااباصالحالمهــدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#سردار
#شهید_محمدابراهیم_همتی
#ولادت : ۱۳۲۹
#محل_تولد : سمنان
#شهادت : ۱۳۵۹/۹/۷
#محل_شهادت : آبهای خلیج فارس
🔺فرمانده ناوچه پیکان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 #برگی_از_خاطرات
🔹 #قصه_شهادت
◽️عملیات مروارید به پایان رسیده بود و ما از اسکلههای البکر و الامیه عراق دور میشدیم که شهید همتی مرا صدا زد تا بر روی عرشه بروم، ۴۸ ساعت از آغاز عملیات گذشته بود و من چون افسر مخابرات و مسئول رادار ناوچه بودم در طول این ۴۸ ساعت استراحت نکرده بودم. از من تشکر کرد و با دست بر روی شانهام زد و بیشترین علت موفقیت ناوچه و عملیات را به من نسبت داد، در این حین ناگهان صدای فریاد بچههای ناوچه بلند شد که موشک به سمت ما میآید، انتظار حمله را نداشتیم.
◽️شهید حفیظی که معاون شهید همتی بود به سمت سکان دوید و آن را به طور کامل به سمت چپ تکان داد اما متاسفانه موشک به قسمت انتهایی ناوچه اصابت کرد و من به داخل آب پرتاب شدم. زمانی که به خود آمدم ناوچه در حال غرق شدن بود و هواپیماهای دشمن با شلیک خود به سمت ناوچه آن را مورد اصابت قرار داده بودند.
◽️شهید همتی را در آخرین لحضات بر روی ناوچه که در حال غرق شدن بود دیدم اما هیچوقت پیکر محمد ابراهیم پیدا نشد و به مانند پیکان در قعر آبهای خلیج همیشه فارس، مأوا گرفت.
#سالروز_شھادت
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_عشق_که_در_نمیزند 💜══════ ✾💜 ✾ 💜✾ #قسمت_سوم نرجس، نرجس بدو بیا ببینم😲😲 - بل
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_عشق_که_در_نمیزند
💜══════ ✾💜 ✾ 💜✾
#قسمت_چهارم
تقریبا یه ۲ ماهی از نامزدیمون💞 میگذشت و خونمونم کمکم آماده بود، فقط مونده بود چیدن وسایلش که قرار شد نازی کارش و تموم کنه.
امسال بهترین سال تحویل رو کنار علی و خانوادههامون گذروندم تو این مدت واقعا خوب شناخته بودمش و به این انتخاب خودم افتخار میکردم.👌
..........
ملکه خانم بدو ساکها رو بیار دیگه؟!
-اومدم اومدم
نازی اینا، کجان دارن میان؟؟ دیرمون نشهها جاده شلوغ میشه⁉️
-زنگ زدم تو راهن
با شنیدن صدای بوق گفتم
بیا اومدن....
علی ساکهارو ازم گرفت و راه افتادیم.
اولین سفری بود که با علی میرفیم واسه تنها نبودن از نازی و احسانم خواستیم با فسقلیشون با ما بیان. مقصدمون مشهد🍃 بود و قرار بود بعد اون یه سر به شمال🌊 هم بریم.
................
۳روز بودنمون تو مشهد عالی گذشت تو راه شمال بودیم. هوا بارونی🌧 بود جاده لغزنده. تو دلم صلوات میفرستادم که سالم برسیم به شمال.... به خاطر تاریک بودن جاده نازی اینارو گم کرده بودیم و فقط میدونیستیم که پشت سر مونن فقط فاصلشون دور بود از ما.
به گردنه رسیدیم قلبم اصلا اروم و قرار نداشت💓💓 نمیدوستم قراره چی بشه که با صدای بوق شدید کامیون به خودم اومدم و فقط تونستم داد بزنم علییییی
و دیگه چیزی ندیدم😱😱
..........
نور چراغ به شدت چشمام و اذیت میکرد به سختی چشمام و باز کردم و مامان و دیدم که چشماش خیس اشک😭 بود با دیدن من گفت
-بهتری دخترم؟! خداروشکر به هوش اومدی!
به هوش ! اصلا مگه من چم بوده؟! اینجا کجاست؟!😳😳 علی علی علی من کجاس؟!
-اروم باش الان همه چیرو برات میگم.
هیچی نگو فقط بگو علی کجاست؟! حالش خوبه؟!
خواستم بلند بشم که پاهام مانع حرکتم شد یه نگاه انداختم پاهام شکسته بود. اشک از گوشه چشمام😢 پایین اومد و اروم گفتم
-التماست میکنم مامان علی رو نشونم بده!
بدون حرف اتاق و ترک کرد.😔
تنها چیزی که تو ذهنم بود برخورد کامیون به ماشینمون بود و اخرین کلمه دوستت دارم علی بود صداش تو گوشم میپیچید و صورتم خیس اشک😭 بود. یعنی علی اینقدر زود رفت؟! نه نه علی زندس .... پس چرا مامان حرفی نزند. داد زدم😲
میگم علی کجاس ؟! علیییی علی
پرستار اومد داخل و گفت ساکت باش و با ارام بخش آرومم کرد. چشمامو بسته بودم فقط گریه😭😭 میکردم. نازی اومد داخل اتاق چشماش سرخ شده بود. کنارم نشست و گفت:
ابجی بهتری⁉️
دستاشو گرفتم و گفتم
جون هستیا بگو علی من کجاس؟! حالش خوبه؟! زندس؟!
همون جور که اشک از چشماش پایین میومد😭 گفت
-حالش خوبه زندس ولی....
ولی چی؟! تو رو خدا یکیتون جوابم بدید؟!
خواست بلند بشه که دستاشو کشیدم و گفتم:
-نازی جون هستیا قسم خوردم تو رو خدا بگو ولی چی...
😭😭😭😭😭😭
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ بانو shiva_f@
💜══════ ✾💜 ✾ 💜✾
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹
#دلتنگیهای_مادرانه
▫️پس از عمرے غریبــــے ، بےنشانـــــے
▪️خدا مےخواستـــ در غربتــــــ بمانــــے
▫️از آن قد رشیـــــد و موے پرپشتـــــــ
▪️پلاڪــــے بازگشتــــــ و استخوانـــــے
#پنجشنبههای_دلتنگی
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#شهید_مهدی_کرمینژاد
#ولادت : ۱۳۴۵/۹/۷
#محل_تولد : تهران
#شهادت : ۱۳۶۶/۵/۱۵
#محل_شهادت : آبهای خلیج فارس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 #فرازی_از_وصیتنامه
◽️در جلسات بسیج همگی فعالان شرکت کنيد در همه ی کارهايتان که در پايگاه میکنيد خستگی را به تن راه ندهيد، هر وقت خسته شديد، ياد فداکاریها و ايثارگریهای شهدای پايگاه سردارها، علی بابايی، زرگریها، مهرابیها، عبادیها، زارعها و ديگر شهيدان و دوستانتان بيفتيد. و چگونه شهيدان خون دادند و هميشه در فکر خدمت به اسلام بودند.
#سالروز_ولادت
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#مدافع_حرم
#شهید_عبدالصالح_زارع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 #برگی_از_خاطرات
🔺عبد صالح خدا
◽️جوانی داشتیم بدزبان و قُلدُر، شُهره محل بود، اهل نماز و روزه هم نبود
◽️صالح اصرارداشت بره و باهاش رفیق شه؛ بقیه که متوجه شده بودن باهاش مخالفت میکردن که آخه اون جوان به باورهای تو که اعتقادی ندارہ و به هیچ صراطی مستقیم نیست...
◽️ولی صالح یه مبنایی برای خودش داشت، میگفت: من که نمیتونم نسبت به این جوانِ منحرف بیتفاوت باشم.
خیلی وقت صرف کرد و زحمت کشید. آخرم تونست اون جوان رو از راه اشتباهی که انتخاب کرده بود نجات بده..
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#شهید_محمدرضا_تورجیزاده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 #در_محضر_شهید
◽️عـزیزانم ...!
امام را همچون خورشیدے در بر بگیرید
بہ دورش بچرخید...
از مدار ولایت خارج نشوید
کہ نابودیتان حتمے است.
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#دلنوشته
◽️سالهاست نمیفهمم ؛
چرا شب جمعهها، اکسیژنِ زمین تمام میشود،
و فقط رو به آسمان کربلا،
درست همانوقت که با هقهق صدا میزنے؛ #السلام_علیک_یا_اباعبدالله
راهِ نفست باز میشود....
حسین جان؛
حالِ سربازت عجیب خراب است.
نگاهے آقـــا ....
#شب_زیارتی_ارباب
#اللهم_الرزقنا_کربلا
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
👈میخوانیـــــم
#دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩
🔻خلبان جاویدالاثر🔻
#شهید_ابراهیم_شریفی🌷
[سالروز شهادت]
▫️حماسهساز گمنام عملیات مروارید
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨
#شبتـــــان_بخیـــــر
#عاقبتتان_شهدایی
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯