😄#طنز_جبهه 😄
شب عملیات بود.بارون گلوله
و انفجار بود که از آسمون
میبارید.
جرات نمیکردی نفس بکشی.
حاج اسماعیل حقگو به علی
مسگری گفت: ببین تیربارچی
چه ذکری داره با خودش میگه که
اینجوری بدون ترس سرپا وایساده عین خیالش نیست؟
علی نزدیک تیربارچی شد و دید
داره با خودش زمزمه میکنه:
درن ، درن ، درن ،درن، ... (آهنگ پلنگ صورتی)!!!😄
@shahidane_khoda