🌱هفده ساله است که به دست دشمن اسیر می شود. یک ترکش به پشت رانش میخورد، تیر به مچ پایش میخورد و استخوانهای پایش قطع میشود و پایش فقط به یک تکه گوشت وصل است!
🌱وقتی اسیر میشود، درحالیکه دستانش از پشت بسته است، یک افسر بعثی بالای سرش میآید و از شدت حقد و کینه، یک گلوله به ران راستش میزند و یک گلوله به ران چپش! شب یک ماشین بعثی عمداً میخواهد او را زیر بگیرد، خودش را با دستهای بسته درون نیها پرت میکند!
🌱با این وضعیت، خبری از درمان و امکانات بهداشتی نیست، خاطرات نویسنده در روز یازدهم اسارت در زندان الرشید بغداد:
🌱پوست بدنم مثل بادمجان سیاه شده، پایم به خاطر عفونت شدید، گندیده. زخمهایم کرم زده. عفونت شدید، موجب تکثیر کرمها شده؛ کرمها تمام بدنم را گرفته و کلافهام کردهاند و شبانهروز از سر و صورتم بالا میروند، شبها از دست کرمها خواب ندارم؛ برای این که داخل گوشهایم نروند، توی هر دو گوشم پارچه میچپانم. کمکم حس لامسهی پایم را از دست میدهم. تا امروز بیش از بیست اسیرِ مجروح جان دادهاند.
🌱دیگر از خودم هم خسته شدهبودم. در محوطهی زندان سعی میکنم با دیگران فاصله داشته باشم؛ احساس میکنم برای همه تحملناپذیر شدهام، از بس بوی مردار گرفتهام، کمتر کسی رغبت میکند کمککارم باشد.
🌱 بعدازظهرِ امروز تعدادی فیلمبردار و خبرنگار آمدند و با همه مصاحبه کردند و آخرِ مصاحبه با هر کسی به او میگفتند چه پیامی برای خانوادهاش دارد، خوشحال شدم که خبر زنده بودنم را به خانواده ام میدهم. به من و بقیهی مجروحها که رسیدند، نگذاشتند مصاحبه کنند؛ گفتند: ممکن است بمیرند و صلیب سرخ یقهشان را بگیرد.
«پایی که جاماند» روایت مجاهدت آزاده ی مجاهد سید ناصر حسینی پور.
🌾مطالعه ی این کتاب تلنگری ست بر دلهای زنگار گرفته ی ما.
#پایی_که_جا_ماند
http://eitaa.com/shahidaneh110
یه بار آقای حسینی پور اومدند تلویزیون و در اون برنامه گفتند: که ابتدا منظورم از (پایی که جا ماند)، پای قطع شده و جا مانده ام در عراق بود، ولی بعد ها فکر کردم و دیدم، (پایی که جا ماند)، پای جا مانده ی من در این دنیاست.
🌸داغ حسرت یک آه را بر دلشان خواهم گذاشت🌸
🌷فرازهایی از وصیت نامه شهید محمد رضا طالب علم
🌷من اگر تن بر خاک افتد ، خون و جراحت به بدنم هزاران شکوفه زند، گامهایم همه از راه خسته شوند، اگر غلت بر خاک و سنگ قتلگه زنم و از درد و جراحت چشم بر هم نهم دائم زیر مشت و لگد ها ی کثیفان از درد بر خود بپیچم، داغ حسرت یک آه را بر دلشان خواهم گذاشت.
🌷 چون که در مکتبم ، اسلام، مردن در خون یک افتخار است. مردن بدون آه، مردن با لبی خندان، این قانون اسلام است و تنها شما مزدوران باید شاهد مرگم باشید و اگر صدایی از من است آن، بانگ "الله کبر " است که اندامتان را خواهد لرزاند.
🌷ولادت: ۱۳۳۵ اردبیل
🌷شهادت: ۱۳۶۱/۳/۲ خرمشهر.
🌷مزار: گلزار شهدای ججین در اردبیل
http://eitaa.com/shahidaneh110
🌸إن شاء الله به زودی نزد خدا خواهم رفت🌸
🌷به آقا محمد تقی پیشنهاد سفر حج و زیارت خانه خدا داده شده بود. همگی از شنیدن این خبر خوشحال شدیم و به تدارک وسایل سفرش مشغول بودیم؛ اما چیزی به رفتنش نمانده بود که یک بار به خانه آمد و گفت من قصد رفتن ندارم، الان کار جبهه و جنگ از رفتن به حج واجبتر است.
🌷تازه نیازی نیست من به خانه خدا بروم، انشاءا... به همین زودیها نزد خدا خواهم رفت.
🌷ولادت: ۱۳۳۴ مشهد
🌷شهادت: ۱۳۶۶/۳/۳ عملیات کربلای ۱۰
🌷مزار: حرم مطهر رضوی صحن انقلاب اسلامی
#شهید_محمد_تقی_رضوی
http://eitaa.com/shahidaneh110
🌾اگر ما عرضه این را نداشته باشیم که یک شهر را آزاد کنیم، شهری که خانه و زندگی ما در آن است و سالها در آن جا رشد کرده و بزرگ شدهایم و مردم با هم پیوندها داشته و زندگیها کردهاند، مطمئناً نمیتوانیم «بیتالمقدس» را آزاد کنیم. هدف اصلی ما آزادی بیتالمقدس است.
🌾ما میخواهیم عراق را نجات بدهیم، به یمن برویم و آن جا را نجات بدهیم، لبنان را میخواهیم آزاد کنیم. اگر ما شهر کوچکی مثل خرمشهر را نتوانیم آزاد کنیم، چطور میخواهیم دیگر کشورهای اسلامی را آزاد بکنیم؟
🌾اینها میدانهای آزمایشی است که خدا برای ما قرار داده است. اگر ما در این میدان پیروز شدیم، در میدانهای بزرگتر بعدی هم میتوانیم پیروز شویم.
🌾لشکری که آمده و شهر را گرفته و میخواهد دیگر شهرهای ما را هم بگیرد، در عمل ثابت کرده که ترسو و بزدل هم هست. بزدلی دشمن را بچههای خرمشهری در 35 روز مقاومت به خود عراقیها هم ثابت کردند.
دشمن آمده است که بماند. این را روی دیوارهای شهر ما نوشته است. بدون شرم نوشتهاند: «ما آمدهایم بمانیم»، اما بچههای خرمشهری به دشمن ثابت خواهند کرد که ترسو و بزدلتر از آن است که بتواند در مقابل ما مقاومت کند. قسم به خون سرخ شهدای شهرمان، ما بالاخره روزی خرمشهر را آزاد خواهیم کرد.
روزی که همین روزهاست و زیاد دور نیست. خرمشهر! آغوش بازکن! فرزندانت در راهاند.
🌾 دست نوشته های شهید بهروز مرادی به تاریخ 23فروردین 1361
🌷 ولادت: ۱۳۳۵
🌷شهادت: ۱۳۶۷/۳/۴
🌷مزار: گلزار جنت آباد، خرمشهر
#شهید_بهروز_مرادی
http://eitaa.com/shahidaneh110
بِسم رَب الشُهَدا
با ســـ✋🏻ــــلام
طبق فرموده حضرت آقا :فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی اهمیت دارد و عرصه فرهنگی عرصه جهاد است ، و همه ی ما وظیفه داریم تا فضای مجازی را برای دشمن نا امن سازیم
بریم سراغ ارسال دعوت نامه🙂
❤️دعوت نامه ای شهدایی❤️
💚در محضر شهدا باشید با کانال در محضر شهدا 💚
در این کانال فعالیت های مثل👇
1-دعای عهد 🔆
2-فرازی از نهج البلاغه😍
3- مطالب شهیدانه❤️
4- مهدویت 💚
5- عکس ها و فیلم های مذهبی 💠
و....
بقیه اش رو خودتون بیاید ببینید ツ
منتظر حضورتان هستیم ⚘
💚دَر مَحـضَـرُ الـشُّـهَـداء💚
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/DarMahzarSHohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨استوری های مذهبی شبیه این داخل این کانال هستننننن :
https://eitaa.com/dokhtaraneeebehesht/2305753208C644bd25c13
برای دیدن استوری های قشنگ مذهبی تردید نکنید!
برای دیدن فقط کافیه به لینک زیر برید و داخل این کانال هر چییی استوری مذهبیه و مطالب مذهبیه نگاااه کنید!!!!!!!
https://eitaa.com/dokhtaraneeebehesht/2305753208C644bd25c13
🌾شهیده میعاد الجبوری، مادر 5 فرزند و از زنان عشایر شهر «شرقاط »
🌾تنها زنی بود که در عملیات مشترک ارتش عراق و نیروهای مردمی و بسیج عشایر برای بازپس گیری یکی از روستاهای اشغال شده، شجاعانه در کنار مردان رزمنده ی دیگر ایستاد تا این روستا را از لوث وجود تروریستها آزاد شود.
🌾حضور او به عنوان یک زن در خط مقدم نبرد با تروریستها نوعی سنت شکنی به حساب می آمد و از این رو مخالفتهای بسیاری روبرو شد؛ او اما پرچم عراق را به دوش انداخت، سلاحش را محکم در دست گرفت و پای در میدان نبرد نهاد.
🌾«میعاد» در خلال دو سالی که در زیر سلطه داعشیها در شهرش زندگی میکرد به صورت پنهانی تحرکات تروریستها را به رزمندگان عراقی منتقل میکرد و به جز استفاده از پوشش اجباری داعش برای زنان، هرگز زیر بار دستورات این گروه ترویستی نرفت.
🌾او به همراه خانوادهاش بعد از این دوسال سختی و مشقت به جمع هزاران عراقی آواره در اردوگاه های اقلیم کردستان پیوستند و در این فاصله همسرش توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد و به زندان افتاد.
🌾بعد از بازداشت همسر، میعاد به «تکریت» سفر کرد و فرزندانش را که بین یک تا هفت سال داشتند را به یکی از بستگان سپرد و خود برای مشارکت در نبرد علیه داعشیها راهی شد.
🌾کودکان «میعاد» میگریستند اما او به آنها قول داد که او به زودی بازخواهد گشت. اما بازگشت او با شهادت همراه شد و کودکانش را در حسرت دیدار دوباره مادر داغدار کرد.
#شهیده_میعاد_الجبوری
http://eitaa.com/shahidaneh110
آی مرده های متحرک...
آی شما که وقتی سگتان می میرد، عزا می گیرید، اما وقتی جنازه یک شهید را می بینید خوشحال می شوید....
#شهید_بهروز_مرادی
#دست_نوشته
http://eitaa.com/shahidaneh110
🌾هرگاه به مرخصی می رفت، چهار، پنج روز مانده به پایان مرخصی به جبهه برمیگشت.
🌾 از او پرسیدم: چرا از مرخصی خود استفاده نمی کنی؟
🌾می گفت وقتی در خیابان های تهران راه میروم زجر میکشم، نمیتوانم آن فضا را تحمل کنم. ترجیح میدهم بعد از دیدار پدر، مادر و خانواده و اقوام به فضای پاک جبهه برگردم.
🌷ولادت: ۱۳۳۹ تهران
🌷شهادت: ۱۳۶۳/۲/۲۲
🌷مزار: بهشت زهرا
#شهید_سید_نورالدین_قضات
#بهشت_زهرا
قطعه: ۲۶
ردیف: ۴۲
شماره: ۴
http://eitaa.com/shahidaneh110
🌸ببوسم دستت ای مادر که پروردی مرا آزاد
🌸بیا بابا تماشا کن، که فرزندت شده داماد
🌸به حجله میروم شادان، ولی زخم در بدن دارم
🌸به جای رخت دامادی، لباس خون به تن دارم
#سنگ_نوشته
#شهید_سید_نورالدین_قضات
http://eitaa.com/shahidaneh110