«بسم الله الرحمن الرحيم»
نوشتجات شهيد عزيز را مكرر، خوانده و هر بار بهره و فيض تازهاي از آن گرفتهام. اين را بايد بزرگترين فرآورده انقلاب بدانيم كه مرداني در سنين جواني و در ميدان نبرد، معرفت و بصيرت پيران طريقت را پس از سالها سلوك و رياضت به دست آورده و به كار بستهاند و اين تحقق وعدهي الهي است كه: «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا…» جواناني از اين قبيل شايسته است كه الگوي جوان مسلمان و راهنماي همگان باشند. اين عزيزان عمر كوتاه و كم آلوده به گناه خود را با عبادت و مجاهدتي مخلصانه، روح بها بخشيدند. خداوند هم به پاداش اين عمل صالح – سرچشمههاي معرفت و محبت را بر دل و جان پاك آنان گسترد و سرانجام هم از ساغر شهادت سرخوش و به فيض لقاء الله سرافرازشان كرد. گوارا باد بر آنان و روزي باد بر آرزومندان. سيد علي خامنهاي رئيس جمهوري اسلامي ايران
#عارف شهید
#شهید ناصرالدین باغانی
eitaa.com/shahidaneh110
بخشی از دست نوشته های شهید باغانی:
اما شهادت چیست؟
آنگاه که دو دلداده به هم میرسند و عاشق به وصال معشوق میرسد و بنده خاکی به جمال زیبای حق نظر میافکند و محو تماشای رخ یار میشود، آن هنگام را جز شهادت چه نام دیگر میتوانیم داد؟ آن هنگام که رزمندهای مجاهد به سوی دشمن حق میرود وملائک به تماشای رزم او مینشینند و شیطان ناله بر میآورد و پا به فرار میگذارد و ناگهان غنچهای میشکفد آن هنگام را جز شهادت چه نام میتوانیم داد؟
شهادت خلوت عاشق و معشوق است. شهادت تفسیر بردار نیست. آی آنانی که در زندان تن اسیرید، به تفسیر شهادت ننشینید که از درک قصه شهادت عاجزید. فقط شهید میتواند شهادت را درک کند. شهید کسی نیست که ناگهان به خون بغلتد و نام شهید بر خود بگیرد. شهید در این دنیا پیش از اینکه به خون بتپد، شهید است و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمیتوانند بشناسید و بفهمید، بعد از وصالشان نیز هرگز نمیتوانید درکشان کنید. شهید را شهید درک میکند. اگر شهید باشید، شهید را میشناسید وگرنه آینه زنگار گرفته چیزی را منعکس نمیکند که نمیکند. برخیزید و فکری به حال خود بکنید که شهید به وصال رسیده است و غصه ندارد. شهدا به حال شما غصه میخورند و از این در عجبند که چرا به فکر خود نیستید. به خود آیید. زندان تن را بشکنید. قفس را بشکنید و تا سرکوی یار پرواز کنید و بدانید که برای پرواز ساخته شدهاید، نه برای ماندن در قفس. این منزل ویران را رها کنید و به ملک سلیمان درآیید.
ای خوش آن روز کزین منزل ویران بروم رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
#عارف شهید
#شهید ناصرالدین باغانی
eitaa.com/shahidaneh110
تازه فهمیدم گلم از خاک پای زینب است
اشکهای دیده ام از اشک های زینب است
روی سنگ قبر من این جمله را إنشا کنید
عاقبت این جان ناقابل فدای زینب است.
شعر حک شده بر سنگ مزار شهید مدافع حرم، حجة الاسلام مصطفی خلیلی
شهادت: ۱۲ بهمن۱۳۹۴
آزاد سازی نبل و الزهرا
#شهید مدافع حرم
#شهید مصطفی خلیلی
eitaa.com/shahidaneh110
روی مین رفتن، بهانه بود!
جنگِ ما جنگِ پا، روی «مَن»
گذاشتن ها بود..
🔉https://eitaa.com/bedonetavaghoff
اروند خروشان است ومتلاطم
هر چه در مسیرش باشد را می برد،
حتی دل را...
eitaa.com/shahidaneh110
❌ناگفته شهید حاج قاسم سلیمانی
از شهید حاج احمد متوسلیان
حمید داوود آبادی:
چندوقتی بود که شدیدا دنبال این بودم تا چند نفر که مطمئن بودم و هستم کامل ترین اطلاعات را از حاج احمد متوسلیان فقط آنها دارند،حضوری ببینم و در این رابطه سوال کنم تا اطمینانم از اطلاعاتی که تا امروز داشتم، کامل شود.
حاج قاسم سلیمانی یکی از آنها بود که اطلاعات و نظرش خیلی برایم اهمیت داشت و به نوعی ختم کلام بود.
🔻دوست عزیزم "احسان محمدحسنی" - رئیس سازمان هنری رسانه اوج - با حاج قاسم ارتباط کاری زیادی داشت. یکی دو بار به او گفتم ترتیبی دهد با حاج قاسم جلسه ای کوتاه داشته باشم.
یک بار قرار شد هنگامی که حاج قاسم به شهرک سینمایی دفاع مقدس برای بازدید از صحنه های فیلمبرداری "به وقت شام" می رود، برویم آن جا که به دلایلی جور نشد.
🔻گذشت تا اینکه بنده و خانواده ام برای جشن عروسی دختر آقا احسان که جمعه شب ۲۴ سفند ۱۳۹۷ در تالار طلائیه بود، دعوت شدیم.
ساعت حدود ۸ شب،دورمیز کنار دوستان نشسته بودیم که ناگهان چشمانم از تعجب گرد شد.
🔻حاج قاسم سلیمانی، یکّه و تنها، با لباس شخصی و خیلی معمولی، وارد سالن شد.
از همان اول به ذهنم رسید بروم سراغش، ولی مانده بودم چطور؟ نمی دانم چرا کم آوردم؟! احسان حسنی لطف کرد، دستم را گرفت و برد سر میزی که افرادی خاص نشسته بودند.
مرا برد جلوی حاج قاسم. حاجی محترمانه و با ادب همیشگی، سریع از جا برخاست. تا احسان گفت:
-ایشون آقای داودآبادی هستند که ...
حاج قاسم لبخند زیبایی زد و گفت:
-بله، ایشون رو که می شناسم ...
قند در دلم آب شد. چه کیفی کردم از این حرف سردار.
🔻همینطور که روی صندلی سمت راستش می نشسستم، باخنده گفتم:
-خب خدا رو شکر که بنده رو می شناسید، پس نیازی به معرفی نیست.
و با خنده جوابم را داد.
🔻دور میز گرد،از سمت چپِ حاج قاسم، ابراهیم حاتمی کیا کارگردان، گلعلی بابایی نویسنده، مرتضی سرهنگی رئیس دفتر ادبیات و هنر مقاومت و محسن مومنی رئیس حوزه هنری، که پهلوی من قرار داشت، نشسته بودند.
🔻حاجی داشت با آقای سرهنگی درباره نوشتن کتاب زندگی سردار شهید مهدی زین الدین فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب (ع) صحبت می کرد که ظاهر برای این کار دو تن از نویسندگان معروف حوزه هنری را برده بودند پیش حاج قاسم.
🔻آقای سرهنگی که فهمید با حاجی کار دارم، لطف کرد، زود حرفش را تمام کرد و به صحبت با محسن مومنی مشغول شد.
🔻سعی کردم از فرصت پیش آمده که معلوم نبود مجددا نصیبم شود و نشد! در کمترین زمان، بیشترین و بهترین بهرۀ ممکن را ببرم!
🔻آرام دهانم را بردم دم گوشی حاجی و گفتم:
- حاج آقا، من تقریبا ۲۵ ساله که در ایران و لبنان پی گیر قضیه حاج احمد متوسلیان هستم ... نگاهش به روبه رو بود. همان طور حرف می زد. جرات نکردم به چشمانش نگاه کنم.
🔻با همان لبخند روی لبش، رو کرد به من و گفت:
- خب، ببینم تو که ۲۵ سال روی این پرونده کار کردی، به چه نتیجه ای رسیدی؟!
آرام گفتم: "به این رسیدم که همون روز اول همشون شهید شده اند."
🔻با لحنی ملایم گفت: "درسته. دقیقا. تا همون شب اول همشون شهید شدند."
با تعجب گفتم: "پس این حرفها که بعضیا می زنند که زنده اند و در زندان های اسرائیل هستند چیه؟"
🔻لبخند تلخی زد و گفت: "این حرف ها رو ول کن." و ادامه داد: خب دیگه به چی رسیدی؟
🔻جرات نمی کردم بگویم. نه این که از حاج قاسم بترسم، نه اصلا. بلکه از ادعای خود هراس داشتم. دهانم را به گوشش نزدیک کردم تا آن که بغلش نشسته بود، نشنود. ...
و صحبت ادامه داشت و من، ساکت، ولی مات و مبهوت، مانده بودم!
پایان ...
♨️رسانه مستقل خبرحوزه
🔻🔻🔻
http://eitaa.com/joinchat/3516137473Cc9d671e336
استاد عابدینی عزیز نقل میفرمودند که از شهید ابومهدی المهندس سوال شد، شما وقتی که در میادین جنگ در تیررس مستقیم دشمن قرار میگیری آیا نمی ترسی؟
ایشان به یکی از فرمایشات آقا امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه اشاره فرمودند که حضرت میفرمایند:
کفی بالاجلِ حارساً. (حکمت ۳۰۶)
اجل برای حفاظت انسان کافی است.
استاد میفرمودند: چنین سخن گفتنی نتیجه استقرار توحید در وجود انسان هست که نتیجه ی آن ترس و واهمه نداشتن از مرگ است.
(یعنی آدم اون زمانی میمیره که زمان مردنش برسه، پس ترس از مرگ، مرگ رو از انسان دور نمیکنه
ترس از مرگی که آدمها رو خیلی وقتها به مصلحت سنجی های نابجا میندازه و جرأت اقدام رو از انسان میگیره)
#شهید ابومهدی المهندس
#ترس از مرگ
eitaa.com/shahidaneh110
گاهی اوقات مصلحت سنجی های ما مانع زندگی مجاهدانه ی ما میشه
چون جهاد سخته و ما از سختی فرار میکنیم
چون از مرگ میترسیم
منصفانه جای فکر داره که شاید اگه ما هم هجرت امام حسین علیه السلام از مکه به سمت کوفه رو میدیدم اون هم در شرایطی که دشمن تشنه ی ریختن خون ایشان است و حضرت با خانواده مسیر هجرت را در پیش گرفته بودند، مصلحت سنجانه او را نهی میکردیم.
یا شاید از روی مصلحت سنجی به فاطمه زهرا سلام الله علیها میگفتیم در این شرایط پر التهاب شما پشت در نرو.
(شرایط و حضورمان در این شرایط و اینکه که ما هم سهمی از تصمیم گیری داریم رو تصور کنیم و بعد قضاوت کنیم)
که آیا چنین هست یا نه!
گاه مصلحت سنجی های ما مانع جهاد ماست.
چون از سختی می ترسیم
چون از مرگ میترستیم
#ترس از مرگ
#مصلحت سنجی های نابجا
eitaa.com/shahidaneh110
بخشی از متن وصیتنامه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
◾️امروز قرارگاه حسینبن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).
#سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
#وصیت نامه
eitaa.com/shahidaneh110
NEGIN_Volume 14_Issue 53_Pages 169-176[1].pdf
511.9K
متن روایتگری برادر عزیز حاج محمد احمدیان در طلائیه
eitaa.com/shahidaneh110