eitaa logo
امام زادگان عشق
91 دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
350 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
بیستم ناپیدا با لباس خلبانی و چشمانی بسته وارد روستای دیوالان می‌شویم. صدای انبوه جمعیت را می‌شنوم که به طرفم هجوم می‌آورند. کومله در بین مردم تبلیغ کرده و می‌گوید: «‌آی مردم یکی از خلبانای مزدور رژیم رو دستگیر کردیم. این نامرد قاتل گاو و گوسفندای شماس.» جمعیت خشمگین به طرفم هجوم آورده و می‌خواهند انتقام گاو و گوسفند کشته‌شده‌شان‌ را از من بگیرند. زن‌ها‌ با چوب‌ها‌ی بلند و سیاه نانوایی به جانم می‌افتند. پیرزنی می‌گوید: «‌بزنین این پدرسوخته و نامرد رو. گاو زردم رو کشته!» دیگری با دسته بیل توی سرم می‌زند و می‌گوید: «‌قاتل بی‌رحم، چرا بُزم رو کشتی؟» آن یکی می‌گوید: «‌قاطرم رو سقط کردی، خدا لعنتت کنه، نامرد!» خون از سر و رویم جاری می‌شود و پناهگاهی ندارم. با چشمان بسته دور خودم می‌چرخم و زمین می‌خورم. از داغ گاو و گوسفند و بزشان تو سر و کله‌ام‌ می‌زنند و نفرینم می‌کنند. کتک می‌خورم و فحش‌ها‌ی آبداری نصیبم می‌شود. از بعضی حرف‌ها‌یشان خنده‌ام‌ می‌گیرد. بچه‌ها‌ به طرفم سنگ پرتاب می‌کنند و کیف می‌کنند. ‌یک ساعتی در بین جمعیت خشمگین می‌چرخانند و حسابی تبلیغ می‌کنند و بد و بیراه می‌شنوم. عاقبت از پله‌ها‌یی بالا می‌روم و درون اتاقی جا می‌گیرم. از صدای حضار می‌فهمم که جمعیت زیادی گرداگردم نشسته است. یکی از نیروهای کومله می‌گوید: «‌خسته شدی، تکیه بزن به دیوار.» همین که به سمت عقب متمایل می‌شوم تا به دیوار تکیه بزنم، تعادلم بهم خورده و لنگ‌ها‌یم هوا رفته و از پشت می‌افتم. صدای قهقهه در گوشم می‌پیچد که مسخره‌ام‌ می‌کنند. می‌فهمم سر به سرم گذاشته‌اند‌ و دیواری پشتم نیست. صدای خنده حضار آزارم می‌دهد و خودم را جمع و جور کرده و می‌فهمم وسط اتاقی نشسته‌ام‌. نمی‌دانند کُرد هستم و فحش‌ها‌ی آبداری به زبان کردی نثارم می‌کنند. بعد از ساعتی دست و چشمانم را باز می‌کنند و تازه می‌بینم داخل مسجد روستای دیوالان نشسته‌ام‌ و مردم گرداگرم جمع‌اند. نان و دوغی برایم می‌آورند و می‌خورم. راه‌ها‌ و مناطق جغرافیایی را به خوبی در حافظه‌ام‌ می‌سپارم. هنوز نفهمیده‌اند‌ با سپاه همکاری داشته‌ام‌. دوباره حرکت کرده و از دیوالان خارج می‌شویم و از کنار روستای آغلان عبور کرده و مسیر رودخانه «برده‌سور» را در پیش می‌گیریم. پیاده و دست‌بسته از راه‌های باریک و مالرو می‌گذریم و قله‌ها‌ و کوهپایه‌ها‌ را پشت سر گذاشته و غروب به نزدیک روستای برده‌سور می‌رسیم. با خاله غنچه و بچۀ بغلم راهی روستاها می‌شدیم و دنبال رد و اثری از سعید می‌گشتیم. به روستاهایی که مقر کومله آنجا دایر بود می‌رفتیم و پرس‌وجو می‌کردیم. با ترس و لرز وارد مقرهای دموکرات و سایر گروهک‌ها‌ی ضد انقلاب می‌شدیم و درباره سرنوشت سعید سؤال می‌کردیم. شایعات زیادی می‌رسید و هر روز نگران سرنوشت سعید بودیم. یکی می‌گفت: «‌اعدامش می‌کنن.» یکی می‌گفت: «‌براش زندان بریدن.» می‌ترسیدیم مام‌رحمان یا مرد دیگری از اقوام را با خودمان ببریم. چون به مردها انگ می‌زدند و فوری آن‌ها‌ را دستگیر می‌کردند و بدبختی بیشتر می‌شد. علی بود که او هم مواظب بچه‌ها‌ و خواهرانش در منزل بود. با خاله غنچه دائم سرگردان و آواره روستاها بودیم. با زحمت خودمان را به روستای میرآباد رساندیم. گفتند سعید آنجا زندانی است. وقتی به مقر کومله رفتیم، علی عبدالی مسئول زندان اجازه ملاقات نداد. علی عبدالی و رحمت بانه‌ای‌ و محمد شریف امینی حرف‌ها‌ی ناشایستی به زبان آوردند که ناراحت شدم. در واقع متوجه منظورشان نمی‌شدم ولی از طرز رفتار ناپسندشان ناراحت بودم. منظورشان این بود که خواهر و برادر می‌توانند با هم ازدواج کنند. من در یک خانواده مذهبی تربیت شده بودم که این مطالب آزارم می‌داد. چشم‌ها‌ی هیز و بدنظری داشتند و سعی می‌کردم توی چشمشان‌ نگاه نکنم. می‌خواستند هر کس را که با نظام جمهوری اسلامی ‌سر و سری دارد به نحوی تحقیر کنند و به او ضربه‌ای‌ بزنند. حالا این ضربه روحی، جسمی‌، مالی یا حیثیتی و اخلاقی بود فرقی نمی‌کرد. گفتند: «‌تو دروغگویی و باسوادی. چرا با ما همکاری نمی‌کنی؟ ما برای خلق کُرد می‌جنگیم. شمام باید با ما همکاری کنین. عوامل رژیم رو لو بدین تا نابودشون کنیم. تو هم با شوهرت همدستی و معلم دولتی، چرا به بیگانه خدمت می‌کنی؟» گفتم: «‌یه خانوداه نیاز به سرپرست داره، خوب ملت ایرانم نیاز به سرپرست و رهبر داره. شما چرا با تمام ملت ایران می‌جنگین؟ رهبر ایران امام خمینیه و همه ازش اطاعت می‌کنن. مام اطاعت می‌کنیم. اگه این جرمه منم همدست شوهرم هستم. شمام باید تمام ملت ایران رو بکشین.» ⬅️ ادامه دارد . . . . 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Mohsen Qaraati69.Haaqqa.44-52.mp3
زمان: حجم: 3.03M
🌷〰🌷🇮🇷〰🌷〰🌷 🌺 🌺 🌸 تفسیر قطره ای🌸 💐 💐 استاد گرانقدر حجت الاسلام و المسلمین 🌸🌸 💐 44-52💐 💐 💐 🌿ثواب این تفسیر هدیه به ارواح طیبه سردارحاج قاسم سلیمانی و همرزمانش شهداء 🌿 هر روز با تفسیر آیاتی از سوره های قرآن کریم توسط استاد حجه الاسلام والمسلمین قرائتی در 👇👇👇👇👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🍃🌸 رفیق! حواست‌ بہ‌ جوونیت‌ باشه، نکنہ‌ پات‌ بلغزه قرار‌ه‌ با‌‌ این‌‌ پاھا‌‌ تو‌ گردان‌ صاحب‌الزمان‌‌ باشۍ! سلام ✋ 🌸 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷 و چهارم اردیبهشت سید مرتضی شریفی قمی : 1348در شهر مقدس قم :24 اردیبهشت ماه سال 1365 شهادت: جزیره مجنون شهادت: اصابت ترکش :سید مرتضی شریفی قمی                   شهداء راه انبیاء را رفتند .  ( امام خمینی ) با درود فراوان بر حضرت محمد (ص) و ائمه ( دوازده امام ) و درود بر حضرت علی که این چنین شیعیان خالص دارد . درود بر یگانه منجی عالم بشریت امام عصر (عج) و نائب برحقش   امام خمینی و با درود فراوان بر شهیدان گلگون کفن که با ایثار خود و با خون خود نهال اسلام را آبیاری نمودند و درود بر رزمندگان کفر ستیز اسلام که هر روز حماسه ها می آفرینند و می روند تا پرچم  پرافتخار اسلام را در تمام گیتی به اهتزاز در آورند و دشمنان را خوار و ذلیل بنمایند . اینجانب سید مرتضی شریفی بتاریخ تولد 1348 وصیتنامه را آغاز مینمایم : ما باید بجنگیم تا اسلام حقیقی در دنیا پیاده شود آری من خط خود را شناخته ام و آن را تا آخرین قطره خون خود ادامه خواهم داد . من خطی را می روم که امام عزیز می رود . از پدر و مادرم تقاضا دارم که اگر شهادت نصیبم شد در عزای من گریه نکنند ، چون که دشمن شاد می شود ، از برادران و خواهران تقاضا دارم که با منافقان مبارزه کنند و مجال بیهوده به آنها ندهند تا می توانید آنها را سرکوب کنید .  و حال ای مردم شما هم از پشت جبهه کوشش کنید و خط رهبر را ادامه دهید چون که شهید
شدن راه انبیاء است و همه  باید روزی بمیرند ، ولی چرا در بستر و رختخواب ذلت بمیریم . و اگر قرار باشد که با زندگی ذلت بار از دنیا برویم چرا در این آزمون شرکت نکنیم ، در این برهه از زمان ما باید رهبر را یاری کنیم مانند آن روزی که حسین (ع) در روزعاشورا تنها بود و یاوری نداشت . و ای حسین کاش آن زمان ما بودیم و تو را یاری می کردیم ، خدایا تو شاهدی که ما با نیت خالص در میدان نبرد قدم نهاده ایم و فقط به خاطر رضای تو و کاش می توانستم بیش از یک بار جانم را در راه تو فدا کنم . و اگر خواستید گریه کنید به یاد جدم سید الشهداء و پهلوی شکسته زهرا (ع) و به یاد علی اکبر و علی اصغر و به یاد ابوالفضل العباس (ع) و به یاد سر بریده امام حسین و طفل شش ماهه اش علی اصغر و به یاد مصیبتهای زینب کبری (س) گریه کنید. در مورد من نگران نباشید چون که من سرباز امام زمان (عج) هستم و باید به خاطر ظهورش زمینه را آماده کنیم و در این راه شک و تردیدی نیست و اگر شهید بشوم بیهوده نیست و اگر این راه را نروم امام زمان از ما شکایت  و ناراضی میشود و باید همه از جان خود دریغ نکنیم تا انشاءالله آقا امام زمان هرچه زودتر ظهور کند.  شما باید جبهه ها را گرم نگهدارید و همچنین پشت جبهه ها را ، و به فرمایشات امام توجه زیاد داشته باشید . و شمایی که دم از یاری امام حسین می زنید حالا هم دیر نشده و همانند آن روز است که باید هر کدام امتحان پس داد و هر کس امتحان خود را باید بدهد تا خداوند از آن راضی بشود و همچنین حسین (ع) و امام زمان (ع) در آخرت از آنها شفاعت کنند . شاد گرامی با ذکر 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا