#پسرک_فلافل_فروش |
#دستگیری_از_مردم
#راوی_حجت الاسلام سمیعی
#قسمت_چهاردهم
یادم هست در خاطرات ابراهيم هادی خواندم که همیشه دنبال گره گشایی از مشکلات مردم بود. این شهید والامقام به دوستانش گفته بود: از خدا خواسته ام همیشه جیبم پر پول باشد تا گره از مشکلات مردم بگشایم. من دقیقا چنین شخصیتی را در هادی ذوالفقاری دیدم. او ابراهیم هادی را الگوی خودش قرار داده بود. دقیقا پا جای پای ابراهیم می گذاشت.
هادی صبح ها تا عصر در بازار آهن کار می کرد و عصرها نیز اگر وقت داشت، با موتور کار می کرد. اما چیزی برای خودش خرج نمی کرد. وقتی میفهمید که مثلا هیئت نوجوانان مسجد، احتیاج به کمک مالی دارد دریغ نمی کرد. یا اگر می فهمید که شخصی احتیاج به پول دارد، حتی اگر شده قرض می کرد و کار او را راه می انداخت. هادی چنین انسان بزرگی بود. من یک بار احتیاج به پول پیدا کردم. به کسی هم نگفتم، اما هادی تا احساس کرد که من احتياج به پول
دارم به سرعت مبلغی را آماده کرد و به من داد. زمانی که میخواستم عروسی کنم نیز هفتصد هزار تومان به من داد. ظاهرا این مبلغ همه پس اندازش بود. او لطف بزرگی در حق من انجام داد. من هم به مرور آن مبلغ را برگرداندم. اما یک بار برادری را در حق من تمام کرد. زمانی که برای تحصیل در قم مستقر شده بودم، یک روز به هادی زنگ زدم و گفتم: فاصله حجره تا محل تحصيل من زیاد است و احتیاج به
موتور دارم، اما نه پول دارم و نه موتورشناس هستم. هنوز چند ساعتی از صحبت ما نگذشته بود که هادی زنگ زد. گوشی را برداشتم. هادی گفت: کجایی؟ گفتم: توی حجره در قم. گفت: برات موتور خریدم و با وانت آوردم قم، کجا بیارم؟ تعجب کردم. کمتر از چند ساعت مشکل من را حل کرد. نمیدانید آن موتور چقدر کار من را راه انداخت. بعدها فهمیدم که هادی برای
بسیاری از اطرافیان همین گونه است. او راه درست را انتخاب کرده بود. هادی این توفیق را داشت که این گونه اعمالش مورد قبول واقع شود. کارهای او مرا یاد حدیث امام کاظم (ع) در بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۷۹ انداخت که فرمودند: همانا مهر قبول اعمال شما، برآوردن نیازهای برادرانتان و نیکی کردن به آنان در حد توانتان است و الا (اگر چنین نکنید)، هیچ عملی از شما پذیرفته نمی شود.
هادی درباره کارهایی که انجام میداد خیلی تودار بود. از کارهایش حرفی نمیزد. بیشتر این مطالب را بعد از شهادت هادی فهمیدیم. وقتی هادی شهید شد و برایش مراسم گرفتیم، اتفاق عجیبی افتاد. من در کنار برادر آقا هادی در مسجد بودم. یک خانمی آمد و همین طور به تصویر شهید نگاه می کرد و اشک می ریخت. کسی هم او را نمی شناخت. بعد جلو آمد و گفت: با خانواده شهید کار دارم. برادر شهید جلو رفت. من فکر کردم
از بستگان شهید هادی است، اما برادر شهید هم او را نمی شناخت. این خانم رو به ما کرد و گفت: چند سال قبل، ما اوضاع مالی خوبی نداشتیم. خیلی گرفتار بودیم. برادر شما خیلی به ما کمک کرد. برای ما عجیب بود. همه جور از هادی شنیده بودیم اما نمی دانستیم مخفیانه این خانواده را تحت پوشش داشته! حتی زمانی که هادی در عراق و شهر نجف اقامت داشت، این سنت الهی را رها نکرد. در مراسم تشییع هادی، افراد زیادی
آمده بودند که ما آنها را نمیشناختیم. بعدها فهمیدیم که هادی گره از کار بسیاری از آنان گشوده بود.
⬅️#ادامه_دارد......
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
💢 رسانهها با اطمینان اعلام کردند آمریکا فردا به جزایر سهگانه ایران حمله می کند. صبح بالگرد آمد و فرمانده از جزیره رفت. ترس شدیدی در همه سربازان و محافظان جزایر ایجاد شده بود. قبل ظهر بالگرد دوباره در خاک جزیره نشست فرمانده برگشته بود اما همسر و پسر ۳ساله اش را هم با خود آورده بود. فرمانده میگفت بچه ۳سالهام را آوردم تا سربازانم بدانند در اوج خطر من با همه وجودم در جزیره می مانم.
🔹این تنها بخشی از سابقه قهرمان ملی ایران دریادار سیاری برای دفاع از خاک ایران زمین است، اینچنین فرماندهانی در برابر آمریکا ایستادند تا ایران مثل اوکراین نشود.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
گزارش امروزمدیریت فرهنگی خواهران قرارگاه ۱۴شهید گمنام کوه حضرت خضر نبی علیه السلام
تقدیم سوغات شهداء به مناسبت عید سعید مبعث به نمازگزاران در حسینیه و زائرین و مجاورین شهدای گمنام همراه با گپ و گفتی دوستانه.
۱۴۰۰/۱۲/۱۰