هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#خودمانی
✍ کمتر از سه روز به آغاز #ماه_رجب مانده،
به بارش ویژهی ابر مهربانی خدا!
برای ورود به این بزم آماده ایم یا نه؟
※ برای بالا گرفتن پیمانهها و پُر کردن آنها،
※ برای نزدیک شدنی که پر از شرمساری است اما اشتیاقی قدمهایت را به جلو میراند!
※ برای از نو شروع شدن،
※ برای از نو عاشق شدن،
※ برای از نو عاشق تر شدن،
※ برای عزم دوباره،
※ برای خسته نشدن و ادامه دادن...
و ....
کمتر از یک هفته به "لیله الرغائب" باقی است!
※ شب مهندسی آرزوها،
※ همان شبی که میکوبند و دوباره میسازند قلبی را که یکسال در میان رغبتها و دغدغههای کوچک، هرزه گردی کرده است!
※شبی که باید بسازند تو را ...
※ و بسازی خود را!
دقیق مطابق آیه ۲۴ سوره توبه!
که خدا صدرنشین قلبت باشد، و بعد خانوادهی آسمانیات و بعد یاری این خاندان ...
باید ساخته شوی؛ تا انسان شوی،
تا در شعبان به رفاقت انسانهای کامل برسی،
و در رمضان، مَحرم این خانه باشی... تا در بگشایند به رویت و از جامی بنوشانندت که مَحرَمان آسمان مینوشند و مست میکنند!
※ رجب در راه است ...
※ سادهتر بگوییم؛ رمضان در راه است،
برایش باید خویشتنِ خویش را شُست و پیراست!
@ostad_shojae
#خداحافظ_سالار
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
#قسمت : صد و یازدهم
با اشتیاق پرسیدند: «پس کو؟» :گفت: «توی فرودگاه مسکو جا
موند.
دید که همه پکر شدیم و اخم کردیم ،با ادبیات خاص خودش گفت : هدیه شما یه سفره به یادموندنیه».
و چون عروسی دختر ایران در پیش بود .
گفت :
«بعد از عروسی
ساک هاتون رو ببندید.»
این نگفتن ها و در هول و ولا گذاشتن ها شگرد حسین بود که آدم را تشنه می کرد . زهرا گفت «بابا می بردمون چین و سارا کودکانه جواب داد شایدم مالزی یا به یه کشور اسلامی که بشه خرید کنیم
و من که میدانستم هیچ کدام از این گزینه ها به مخیله حسین خطور نکرده سکوت میکردم تا بچه ها با حدس های خود سرگرم شوند.
موعد عقد دختر ایران رسید همه
برای مراسم به دفترخانه رفتیم ایران
که همچنان چشم به آسمان دوخته بود توی خانه ماند و دل من پیش او. توی دفترخانه چند بار به جای ایران اشک شادی ریختم وقتی به خانه برگشتم ، دستان سردش را میان دستانم گره زدم و برایش گفتم که دختر او عروس شده و گفتم که جایاو چقدر خالی بود و گفتم و داشتم می گفتم که دیدم اشک میان چشمانش حلقه زد و از گوشه چشم روی گونه غلتید. خواب میدیدیم یا
بیدار بودم درست میدیدم ایران پس از شش سال سکوت برای اولین بار پاسخ درددلهای مرا با اشکش داد . فریاد شادی، اتاق را پر کرد همه گریه کنان در آغوش هم افتادیم. اشک دیرهنگام ایران نشانه جوششی درونی بود که امید به خوب
شدنش را در ما زنده کرد.
👇👇👇
دکتر برخلاف ما چندان
متعجب و شگفت زده نشد و آب سردی بر امید ما ریخت و گفت: «این پاسخ مادرانه یه مورد استثناء بوده
بعیده که دوباره تکرار بشه.»
تشخیص دکتر درست از آب درآمد بعد از آن هرچه با ایران صحبت کردیم عکس العملی نداشت ایران همان شد که قبلاً بود. حسین
که
اوضاع روحی بهم ریخته خانواده را
میخواست دوباره بازسازی کند
گفت: «ساکهاتون رو بستید برا
سفر؟»
نگاه پرسان بچه ها را که دید گفت
نه
چین نه مالزی یه جایی میریم
که سالار میدونه کجاس زورکی لبخند زدم سارا جنبشی گرفت و کف
دستانش را به هم مالید با خوشحالی
گفت: «آخ جون میریم کربلا
چشم حسین به دهن من بود از
نحوه ی کلامش فهمیده بودم که سفر
پیش رو بازدید از مناطق عملیاتی سالهای دفاع مقدس است
.گفتم :«ساراجان همون روز که بابا گفت: ساک هاتون رو ببندید فهمیدم که میخواد همه رو ببره سفر راهیان نور و نگفتم که حسین وقتی مرا سالار خطاب میکنه این را
فهمیدم.
قرار شد یک گروه از فامیل ها به
سرپرستی برادرانم آقارضا و علی آقا از
همدان راه بیفتند و گروه ما از تهران
عازم مناطق عملیاتی شویم و شب عید نوروز همدیگر را در پادگان
دوکوهه دزفول ببینیم.
حسین گفت: «سفر راهیان نور آدابی داره .» ما وقتی به زیارت یه امامزاده میریم اول نیت میکنیم بعد اذن دخول میگیریم و زیارت نامه و نماز میخونیم حالا میخوایم به زیارت چند هزار امامزاده بریم با نیت قصد قربت سفر را از غرب آغاز کردیم تا سر قرار دوکوهه در شب عید
برسیم.
برای حسین سرپل ذهاب و جبهه ،قراویز اوج معنویت و غربت جنگ در
سالهای نخست بود به قصد آنجا از
تهران حرکت کردیم و از کرمانشاه رد
شدیم و در مسیر جاده به سمت
اسلام آباد ، کنار تنگه چارزبر ایستادیم.
حسین مختصری از اتفاقات آخرین روزهای جنگ در سال ۱۳۶۷ را بازگو کرد و گفت: «بعد از پذیرش قطعنامه سازمان ملل از سوی ایران اعضای سازمان منافقین که تا اون موقع تو عراق ،بودن هوس رسیدن سه روزه به تهران زد به سرشون یه مشت دختر و پسر با تانک و توپ و پشتیبانی هواپیماهای صدام از عراق حرکت ،کردن اما توی این تنگه افتادن تو کمین رزمندگان نصفشون اینجا
کشته شدن بقیه هم فرار کردن
رفتن عراق.
حسین هیچ حرفی از نقش خودش در هدایت نیروها برای مقابله با منافقین نزد، اما من از این و آن شنیده بودم که او و شهید صیاد شیرازی ،اولین فرماندهانی بودند که در این معرکه حاضر شدند او طوری خاطره میگفت که اگر کسی در دوران دفاع مقدس او را ندیده بود و بازندگی اش آشنا نبود گمان میکرد که در تمام سالهای جنگ توی خانه نشسته بوده و اصلاً هیچ نقشی در دفاع از این مرزوبوم نداشته است. یاد حرفهای صبحش در مورد آداب زیارت افتادم یقین داشتم که این
تعریف از خود نکردن از نظر او جزء
آداب زیارت است زیارتی که باید
خود را ندید. اما گویی که او نه اینجا که همه جا و پیوسته در حال زیارت بوده چرا که از روزی که او را میشناختم هیچ جا خودش را ندیده بود.
بعد از ظهر به سرپل ذهاب رسیدیم زمین برخلاف همدان ، سرسبز و با
طراوت بود و بوی بهار میآمد مردم
سرپل ذهاب به خانه و کاشانه شان بازگشته بودند. یاد روزی افتادم که در سال ۱۳۶۳ وارد این شهر شدم شهر سوت و کور و خالی از سکنه ای که انفجار توپ و خمپاره جای جای شهر را زخمی کرده بود فکر کردم که اول به پادگان ابوذر میرویم اما قبه «احمد بن اسحاق» رفتیم.
حسین گفت:«باوجود اینکه شهر زیر آتیش بعثی ها بود با محمود شهبازی
به خودمونو میرسوندیم زیر این سقف. محمود با صوت زیبایی قرآن می.خوند احساس میکردم که این حرم رو بال ملائکه خداس و توپ و
خمپاره زخمیش نمیکنه
حرکت کردیم و به تنگه قراویز زیر ارتفاع قراویز در جاده قصرشیرین
رسیدیم. در تمام سالهایی که با
حسین زندگی کردم، به هیچ جبهه ای به اندازه قراویز اشاره نکرده بود. میگفت «قراویز اولین جبهه در اولین روزهای جنگ بود که با دوستام روی اون جنگیدیم بیشتر بچه های سپاه همدان تو سال اول،جنگ روی این ارتفاع شهید شدن اما نذاشتن پای دشمن به
سرپل ذهاب برسه .بیشتر از همه با بغض و حسرت از محمود شهبازی یاد کرد و گفت : باشهبازی از جبهه قراویز به جبهه تنگه کورک رفتیم تنگه کورک دقیقاً پشت اون «کوهه و سلسله ارتفاعات بلندی به نام بازی دراز را نشانمان داد و تعریف کرد: «۵۰۰۰ نفر رزمنده ایرانی در عملیات مطلع الفجر در محاصره عراقیا بودن ،با شهبازی تمام نیروهای داوطلب سپاه همدان را روی ارتفاع تنگ کورک بردیم تا بعثیا رو به خودمون مشغول .کنیم سه شبانه،روز گرسنه و تشنه روی ارتفاعات کورک ..جنگیدیم خیلی شهید و مجروح دادیم اما موفق شدیم فشار رو از اون جبهه محاصره
شده برداریم و حلقه محاصره رو بشکنیم . بعد از این عملیات با محمود
شهبازی حاج احمد متوسلیان و
ابراهیم همت به دو کوهه رفتیم و
تیپ ۲۷ محمد رسول الله «ص»رو تشکیل
دادیم.
⬅️ ادامه دارد.....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
هدایت شده از
امام زادگان عشق
🌸 دعای روز شنبه 🌸
بِـسْـمِ اللَّهِ الـرَّحْـمَـنِ الـرَّحِـيـمِ
بِسْمِ اللَّهِ كَلِمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ وَ مَقَالَةِ الْمُتَحَرِّزِينَ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ تَعَالَى مِنْ جَوْرِ الْجَائِرِينَ وَ كَيْدِ الْحَاسِدِينَ وَ بَغْيِ الظَّالِمِينَ وَ أَحْمَدُهُ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِينَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْوَاحِدُ بِلا شَرِيكٍ وَ الْمَلِكُ بِلا تَمْلِيكٍ لا تُضَادُّ فِي حُكْمِكَ وَ لا تُنَازَعُ فِي مُلْكِكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ أَنْ تُوزِعَنِي مِنْ شُكْرِ نُعْمَاكَ مَا تَبْلُغُ بِي غَايَةَ رِضَاكَ
┅┅🍁✿🌸🌸❀✿🍁┅┅
وَ أَنْ تُعِينَنِي عَلَى طَاعَتِكَ وَ لُزُومِ عِبَادَتِكَ وَ اسْتِحْقَاقِ مَثُوبَتِكَ بِلُطْفِ عِنَايَتِكَ وَ تَرْحَمَنِي بِصَدِّي [وَ صُدَّنِي ] عَنْ مَعَاصِيكَ مَا أَحْيَيْتَنِي وَ تُوَفِّقَنِي لِمَا يَنْفَعُنِي مَا أَبْقَيْتَنِي وَ أَنْ تَشْرَحَ بِكِتَابِكَ صَدْرِي وَ تَحُطَّ بِتِلاوَتِهِ وِزْرِي وَ تَمْنَحَنِي السَّلامَةَ فِي دِينِي وَ نَفْسِي وَ لا تُوحِشَ بِي أَهْلَ أُنْسِي وَ تُتِمَّ إِحْسَانَكَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمْرِي كَمَا أَحْسَنْتَ فِيمَا مَضَى مِنْهُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ 🌸
هدایت شده از
امام زادگان عشق
روزِمان را با سَلام بَر چهارده مَعْصوم آغاز میکنیم
🌱اَلْسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اَللّه صل الله
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَاَلْمؤمِنین
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ اَلزَهْراءُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُسَینَ بنَ عَلیٍ سَیدَ اَلشُهَداءِ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعابِدینَ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍ نِ اَلباقِرُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ نِ اَلصادِقُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ نِ اَلکاظِمُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلیَّ بنَمُوسَیاَلرِضَا اَلمُرتَضی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدٍ بنَ عَلیٍ نِ اَلجَوادُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ مُحَمَّد نِ اَلهادی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلعَسْکَری
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمان
وَ رَحْمَةَ اَللّهِ وَ بَرَکاتِهِ
#اللّهُمَّ_عَجِّلْ_لَوِلیِڪَ_اَلْفَرَجْ
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_406
🌹 آیات 124تا127 سوره آل عمران
🌹 بخش اول
🌸 إذ تقول للمؤمنين ألن يكفيكم أن يمدكم ربكم بثلاثة ءالاف من الملائكة منزلين (124) بَلَى إِنْ تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مِّنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ ءَالاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِكَةِ مُسَوِّمِينَ (125) و ما جعله الله إلا بشرى لكم و لتطمئن قلوبكم به و ما النصر إلا من عندالله العزيز الحكيم (126) ليقطع طرفا من الذين كفروا أو يكبتهم فينقلبوا خآئبين (127)
🍀 ترجمه: و (به ياد آور) هنگامی که به مؤمنان گفتی: آیا اصلا شما را کفایت نمی کند که پروردگارتان شما را به سه هزار فرشته ی فرود آمده یاری کند؟ (124) بلی اگر صبر و مقاومت كنید و تقوا پیشه کنید اگرچه دشمنان با سرعت بسوی شما بتازند، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته که دارای نشانه هستند مدد مى رساند. (125) و خداوند این را جز بشارتی برای شما قرار نداد تا دل های شما به آن آرام گیرد و هیچ نصرت و پیروزی نیست مگر از جانب خداوند شکست ناپذیر و حکیم (126) تا بعضی از کافران را ریشه کن کند یا ناکام و ذلیلشان کند که ناامید گردند. (127)
🌷 #إذ: هنگامی که ، در قرآن وقتی کلمه إذ مى آيد يعنى مى خواهد مطلبى را ياد آوری کند پس إذ يعنى به ياد آور وقتی كه
🌷 #تقول: فعل مضارع است يعنى می گویی ولى به دليل اينكه إذ قبل از آن آمده معنای فعل زمان ماضى (گذشته) می دهد پس إذ تقول يعنى وقتی گفتی
🌷 #ألن: خود أ يعنى آيا و #لن يعنى هرگز
🌷 #یکفیکم: کفایت می کند
🌷 #ألن_يكفيكم: آيا اصلا كفايت نمى كند
🌷 #يمدكم: از ريشه مد به معنای كمک کردن و توسعه و گسترش دادن است.
🌷 #ثلاثة: عدد سه
🌷 #ثلاثة_ءالاف: سه هزار
🌷 #ملائكة: فرشتگان
🌷 #منزلين: فرود آمده
🌷 #إن_تصبروا: اگر صبر کنید
🌷 #تتقوا: تقوا پیشه کنید
🌷 #یأتوكم: بسوى شما بيايند
🌷 #فور: سريع ، فورى
🌷 #يمددكم: شما را يارى می رساند
🌷 #خمسة: عدد پنج
🌷 #خمسة_ءالاف: پنج هزار
🌷 #مسومين: دارای نشانه هستند
🌷 #جعله: قرار داد
🌷 #ما_جعله: قرار نداد
🌷 #بشری: مژده و بشارت
🌷 #لتطمئن: تا اطمینان یابد، تا آرام بگیرد
🌷 #قلوبکم: دل های شما
🌷 #النصر: پیروزی
🌷 #العزیز: شکست ناپذیر
🌷 #الحکیم: کسی که کارش بر اساس حکمت است
🌷 #لیقطع: تا ریشه کن کند
🌷 #طرفا: بعضی
🌷 #یکبتهم: ناکام و ذلیلشان گرداند
🌷 #فینقلبوا: بازگردند
🌷 #خائبین: جمع خائب به معنای ناامید است.
⬅️ ادامه دارد.....