eitaa logo
امام زادگان عشق
94 دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
4هزار ویدیو
331 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید محمد(منصور) اسفندیاری درتاریخ 1320/6/24 در شمیران (محله امام زاده قاسم ) تهران دیده به جهان گشود. تحصیلات خودرا تا مقطع دبیرستان ادامه داد. سپس با توجه به جو آن زمان مشغول به کسب و کار شد . شرایط اخلاقی و روحی ایشان در همان دوران مورد قبول همه ی اهالی محل بود. و توانسته بود دل همه اقشار محله رو بدست بیاره . بخاطر علاقه وافر محله او را حاج منصور می نامیدند و الآن هم به همین اسم مشهور می باشد . سال 1343 با دختر آیت الله رسولی که امام جماعت محله بود و از طرف آیت الله بروجردی انتخاب شده بودند وصلت می کند . با پیروزی انقلاب و تشکیل سپاه به عضویت سپاه در می آید وبه خدمت مشغول می شود تا اینکه جنگ تحمیلی شروع شد.حس وطن دوستی واطاعت ازرهبری اورابه جبهه کشاند وسرانجام درتاریخ 1361/3/6 در عملیات بیت المقدس پس از آزادسازی خرمشهر درشلمچه به درجه رفیع شهادت نائل وپس از ده سال انتظارپیکر مطهر وی به وطن باز میگردد ودربهشت زهرا به خاک سپرده می شود .از ایشان 3فرزند دختر و یک فرزند پسر به یادگار مانده است. درمراسم ختم شهید درسال 1371 مرحوم سید احمد خمینی (ره)ومرحوم امامی جمارانی نیزحضورداشتندکه تصاویر آنها موجود است و دلیل بر شناخت خاندان امام (ره) از این شهید بزرگوار بود . شهید در دوران جوانی بسیار ورزشهای سنگین انجام میداد تا از نظر جسمی تنومند باشد .
ایشان با ابزارآلات ماشین و دست دوم ، وسایل ورزشی تهیه و می ساخت تا جسمش را تنومند کند . اهل کوهنوردی بود و یکی از برنامه های ثابت ایشان رفتن به کوه با بچه هایش بود . سعی میکرد که مسابقات ورزشی در محله داشته باشد تا اینگونه جوانان را به سمت ورزش سوق دهد . بویژه سعی میکرد که نوجوانان و جوانان را به بهانه کوه رفتن به خواندن دعای کمیل تشویق کند. ✍ خاطراتی از زبان فرزند یکی از دوستان شهید ؛ حدود ۱۲ سال داشتم که با پدرم جهت عیادت از حاج منصور (محمد) به بیمارستان رفتیم ، تیری به دست حاج منصور اصابت و جراحت بسیار بدی ایجاد کرده بود. آن روز امکانات بیمارستان کم بود و دکترها به این نتیجه رسیده بودند که بایستی دست قطع شود اما یکی از پزشکان قبول می کند که بدون بیهوشی، می تواند دست را ترمیم کند که شهید می پذیرد. آن روز که ما هم رفته بودیم پرستار آمده بود تا پانسمان دستش را عوض کند که در حین تعویض پانسمان دست ، شهید، رو به من کرد و گفت شما به چهره من نگاه کن ، ببین من ابروهایم تکان میخورد یا نه . تمام وقت به چهره حاج منصور نگاه کردم ، خم به ابرو نمی آورد اما بخاطر شدت درد پیشانیش پر عرق شده بود!! بعدها نکته تربیتی این مسئله رو فهمیدم که ایشان به این وسیله خواسته بود حواس من را پرت کند که نگاهم به زخم ایشان نخورد و هم متوجه شوم که ورزش، ورزیدگی می آورد و خواندن دعا استقامت و تحمل انسان را بالا میبرد . ✅خصوصیات اخلاقی شهید؛ اهل ورزش بود.به دعای کمیل علاقه خاصی داشت.درکوههای دربند تهران حضور یافته ودعای کمیل راقرائت میکرد.بذله گو بود . بارها درجبهه مجروح شد وباعلاقه مجددحضور می یافت. از نظر جسمی بسیار ورزیده و تنومند بود . به زندانیان سیاسی ومبارزین تبعیدی انقلاب کمک وبه خانواده هایشان سرکشی می کرد. بسیار با حیا بود و هیچگاه در برابر زنان نامحرم سرش را بالا نمی برد ! . شاد گرامی باد با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤲 🔴🔵 فضیلت صلوات از شامگاه پنجشنبه تا غروب روز جمعه 🔺 امام صادق(ع) می‌فرماید: 🔹 هنگامی که شام پنج‌شنبه و شب جمعه فرا می‌رسد، فرشتگانی از آسمان نازل می‌شوند که به همراه خود قلم‌هایی از طلا و کاغذهایی از نقره دارند. آنها در طی این مدت تا غروب روز جمعه، هیچ عملی به جز صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ثبت نمی‌کنند. 📚 من لا یحضره الفقیه،ج ۱ص ۴۲۴ 🌕 منتظرین گرامی صلوات از بهترین ادعیه برای حاجت روایی است و چه حاجتی بالاتر از فرج امام زمان (عج) 🌹 در این فرصت طلایی امام خود را یاری کنید با دعا برای ظهور با ذکر صلوات همراه با عجل فرجهم 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
http://sahba.ir/download/tarhekoli/02%20-%20%D8%B7%D8%B1%D8%AD%20%DA%A9%D9%84%DB%8C%20%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%80%20%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20-%20%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%202.mp3 🔰جلسه دوم ایمان دو 29 شهریور 1353 3 رمضان 1394 🔷 کلی اندیشه اسلامی در قرآن استاد : حضرت آیت الله العظمی خامنه ای 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آن زمان در نشریات بسیاری نوشته شد به بازماندگان اولین نفری که در بهشت زهرای تهران دفن شود یک پیکان هدیه می دهند که ظاهرا فقط در حد یک شایعه باقی ماند! در ابتدا بهشت زهرا یک کاربری ۳۰ ساله طراحی شده بود اما با توسعه آن و با گذشت نزدیک به ۵۰ سال هنوز روزانه حدود ۱۵۰ نفر برای همیشه ساکن بهشت زهرا می شوند و در خانه ابدی خود آرام می گیرند. (تصویر مربوط به افتتاح بهشت زهرای تهران در سال ۱۳۴۹)
6.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان های عبرت آموز (تلنگر آمیز) حکایت موشِ دزد از زبان مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی رحمت الله علیه 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پویش بزرگ مردمی افطار در طبیعت همراه با اجرای ویژه برنامه های جذاب و با نشاط ۱۲ و ۱۳ فروردین از ساعت ۱۶ در بوستان های : علوی ، شهید هاشمی ، شهید بنیادی ، اطلس ، نجمه خاتون ، شهروند ، 🌷طراوت پردیسان 🌷، لاله ، نبوت ، مهدی ، غدیر ، شهریار ، کوه خضر نبی ، شهید زین الدین ، بنفشه ، معلم و بوستان های محلی ‌•┈┈•••🌿🌺🇮🇷🌿•••┈┈•
: محمد علی جعفری و نهم هنوز داغش روی دلش بود به سبب وضعیت تحصیلی اش که پادرهوا نگه داشته بود .نمیتوانست ویزا بگیرد. دو سال میرفت لب مرز سال اول به هر دری زد نتوانست رد شود .برگشت سال قبل حتی از مرز هم رد شده بود نمیدانم چطور، ولی زنگ زد از مرز رد شدیم؛ داریم میریم نجف خیلی خوشحال شدم به همه میگفتم: «دعا کنید محمد حسین به آرزوش برسه!» گوش به زنگ بودم تا خط وخبری شود. صبح زنگ زد دیدم دمغ است. سین جیمش کردم با لحن خشکی گفت: «برمگردوندن!» تو که زنگ زدی رد شدم ایست و بازرسی شهر کوت جلومونو گرفت !ویزا نداشتم برم گردوندن! نه او حوصله داشت توضیح دهد چطور برگشته تا مرز نه برای من مهم بود. تو الان داری میری آموزشی دوره ای دیدی؟ مگه نمیگن اونجا جنگ شهریه؟ پوزخندی زد «مامان ما رو باش من قبلاً همه دوره هاشو دیدم.» ابرویی بالا انداختم که بارک الله ساکتو بردار بیار بیرون یه خرده خوراکی گذاشتم برات. بیجان و قوه بود. یک عالمه خوراکی مقوی گذاشتم برایش خرما انجیر ،خشک ،پسته بادام حتى تخمه آفتابگردان گفتم جوان هستند توی شب نشینی هایشان دور هم سرگرم میشوند غلغلکم داد مامان مگه من دارم میرم تفریح؟!» گفتم اینها رو ببر، خودت هم نخوردی بده دوستات بخورن. پایش را کرد توی یک کفش که من اینها را نمیبرم. البته ساکش هم جا نداشت که بخواهد همه را ببرد. بعد از نماز ظهر رفت دوش بگیرد از پشت در سرک کشید مشمول جان صابون میخوام با پشت دست زدم به در و گفتم «بیا.» یکهو مشتی آب غش غش می خندید 👇👇👇