🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_489
🌹 آیات 13و14 سوره نساء
🌸 تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَناَّتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خاَلِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (13)
🍀 ترجمه: این ها مرزهای الهى است و هركسی خدا و پیامبرش را اطاعت كند خداوند او را در باغ هایى از بهشت وارد مى كند كه از زیر درختانش نهرها جارى است، آنان همیشه در آن مى مانند، و آن رستگارى بزرگ است.
🌸 وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَاراً خاَلِداً فِيهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ (14)
🍀 ترجمه: و هركسی خدا و پیامبرش را نافرمانى كند و از مرزهای الهى تجاوز نماید، خدا او را وارد آتشى مىكند كه همیشه در آن مىماند و براى او عذابى خواركننده است.
🌷 #حدود_الله: مرزهای الهی
🌷 #یطع: اطاعت کند
🌷 #یدخله: وارد می کند
🌷 #جنات: باغ ها ، جنات جمع جنة است، جنة يعنى باغ ، بهشت
🌷 #تجرى: جارى مى شود
🌷 #تحتها: زير آن
🌷 #خالدین: در آن جاودانه هستند
🌷 #الفوز: رستگارى
🌷 #العظیم: بزرگ
🌷 #یعص: نافرمانی کند
🌷 #یتعد: تجاوز می کند
🌷 #نار: آتش
🌷 #خالد: جاودانه
🌷 #مهین: خوار کننده
🌸 به دنبال بحثی که در آیات گذشته درباره قوانین #ارث گذشت در این آیه از این قوانین به عنوان حدود و مرزهای الهی یاد کرده که می فرماید: تلک حدود الله : این ها مرزهای الهی است. که عبور و تجاوز از آنها ممنوع است و آنهایی که از این #احکام و مرزهای الهی بگذرند و تجاوز کنند ، گناهکار و مجرم شناخته می شوند. سپس در ادامه می فرماید: و من یطع الله و رسوله یدخله جنات تجری من تحتها الأنهار خالدين فيها: و هر کسی خدا و پیامبرش را اطاعت کند #خداوند او را در باغ هایی از بهشت وارد می کند که از زیر درختانش نهرها جاری است، آنان همیشه در آن می مانند. و در پایان آیه می فرماید: ذلک الفوز العظیم: آن رستگاری بزرگ است.
🌸 در آیه 14 سوره #نساء به کسی که خداوند را نافرمانی می کند و از حدود و مرزهای الهی تجاوز می کند اشاره می کند که می فرماید: و من یعص الله و رسوله و یتعد حدوده یدخله نارا خالدا فیها: و هر کسی #خدا و پیامبرش را نافرمانی کند و از مرزهای الهی تجاوز نماید، #خدا او را وارد آتشی می کند که همیشه در آن می ماند. و در پایان آیه به سرنوشت چنین فردی اشاره می کند که می فرماید: و له عذاب مهین: و برای او عذابی خواركننده است.
🔹 پیام های آیه13و14سوره نساء 🔹
✅ #احکام_ارث، از حدود الهی است، پس نباید از مرز آن گذشت.
✅ اطاعت از رسول خدا به منزله ی اطاعت از خداست.
✅ آنان كه به وصیّت نامه عمل نمى كنند، یا بدهى #متوفّى را نمى پردازند، یا با انكار حقّ یا ندادن سهم بعضى وارثان، سعى در تصاحب اموال مى كنند، براى همیشه در عذاب و قهر الهى اند.
✅ ملاک #سعادت و #شقاوت، اطاعت یا نافرمانى نسبت به خدا و رسول اوست.
✅ نافرمانى از رسول خدا، نافرمانى از خداست.
✅ #متجاوزان به حقوق دیگران، در ردیف كافران گرفتار عذاب جاویدان مى شوند.
✅ #قهر_خدا، هم عذاب جسمى دارد، هم خوارى روحى.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
خدایا ...!
ما را به خاطر گناهانی که
در طول روز با هزاران قدرتِ عقل
توجیه شان می کنیم ببخش ....
سلام✋
#عاقبتتون_شه🌹دایی
لحظات سبز سحر التماس دعا
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
18 - طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن - نخستین نغمه_های دعوت (1).mp3
18.85M
18 - طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن - نخستین نغمه_های دعوت (1).mp3
حضرت ایت العظمی خامنه ای
14 مهر 1353
19رمضان 1394
🌹🌹🌹
#شهدای_محلمون_را_بهتر_بشناسیم.
#شهید_محمد_علی_ملک_زاده
🌹متولد 1340 مازندران (بهشهر)
🥀شهادت: 1363.04.16 اهواز
از ابتدای شروع جنگ تحمیلی سال 59 در جبهه ها حضور داشت و در عملیات های بسیاری شرکت داشت. بیت المقدس و فتح المبین و ...
سال 62 با خواهر شهیدان صحرایی ازدواج کرده بود.
دیپلم اقتصاد داشت. ورزشکار بود(کشتی و فوتبال). در ورزش کشتی مدال نقره در مسابقات باشگاه تختی بهشهر داشت.
با جهاد سازندگی همکاری فعال داشت. از بسیجیان فعال بود. از مبارزین سرسخت مبارزه با حکومت پهلوی بود.
علاقه شدیدی به علما و روحانیت داشت. عاشق امام خمینی (ره) و از ارادتمندان به آیت الله ایازی(ره) موسس حوزه علمیه جعفری شهر رستمکلای بهشهر بود.
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷بخش هایی از وصیت نامه پاسدار شهید محمدعلی ملک زاده
🌹به کوردلان بفهمانید که ما برای مال و منال و خوش گذرانی آینده مان به جبهه ها کوچ نکردیم, بلکه برای برافراشتن پرچم جمهوری اسلامی و اسلام عزیز و برای اینکه به ندای رهبر انقلاب لبیک بگوییم به جبهه ها کوچ کردیم تا خون سرخمان را در صحرای سوزان ریخته تا کربلای دیگری به وجود آید; تا اسلام جاوید بماند. بازهم به اسلام چیز ناقابلی عطا نمودیم که اگر جان دیگری داشتم به اسلام تقدیم می نمودم که اسلام به خون پاک جوانان پاک نیاز دارد.🥀
🌹از برادران و خواهران مسلمان میخواهم خود را به صلاح ایمان و تقوا مجهز کنند.
🌹و شما را به خون سرخ شهدا قسم که یک لحظه پیر جماران و یاران واقعی امام را تنها نگذارید و پیرو خط آن ها باشید و ادامه دهنده راه شهدا باشید.
🌹 از شما میخواهم که دشمنان انقلاب مثل "چریک فدایی خلق" که در اصل ضد خلق می باشند, با مشت گره کرده به دهان آن ها بزنید.
#روحش شاد
#یادش گرامی با ذکر#صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#کتاب_آرام_جان
#خاطراتی_از_شهید
#محمد_حسین_حدادیان
#به_روایت_مادر
#نویسنده: محمد علی جعفری
#نشر_شهید_کاظمی
#قسمت_ ۴۳
بحث دراویش گنابادی همچنان داغ .بود خبرها از طریق محمدحسین به من میرسید. فضای مجازی هم که پر شده بود از این حرفها اوایل بهمن در فضای مجازی خبری منتشر شد که نهادهای اطلاعاتی قصد دارند نورعلی تابنده را بازداشت
کنند از محمد حسین سراغ گرفتم
گفت: خود دراویش شایعه درست
کردن! بعد هم در تلگرام عکس
فرستاد که حدود پنجاه نفرشان در
خیابان پاسداران و کوچه گلستان هفتم پراکنده مستقر شده اند شب و روز نداشت که باید بفهمیم سروته
این کلاف به کجا بند است.محمد حسین می گفت از بجنورد و هشتگرد اتوبوس اتوبوس آدم آورده اند قبل از این ماجراها هم رفته بود زاغ سیاهشان را چوب زده بود اطلاعات ریزی از جلسات دراویش درآورده بود میگفت: تعداد زیادی در خانه ای اطراف خیابان پاسداران هیئت میگیرند؛ وقتی می خواهند آقای نورعلی تابنده را از خیابان رد کنند کل خیابان را میبندند بعضی از خانم ها آیفون خانه اش را میبوسیدند برای تبرک تفش را میاندازد کف دست خانمها که برای شفا ببرند برای مریض هایشان در
نماز برمیگردد به چپ و راستش
نگاه می کند.
شبها میرفت شناسایی. وقتی
میدیدم در حال شال و کلاه کردن
است فوری دو تا تخم مرغ میپختم
.تخم مرغهای رسمی که از شاهرود می آوردیم هرکس میخواست بخورد میگفتم اینها برای محمد حسینه زهرا زودتر ادامه جمله ام را با طعنه میگفت بچه م
جون نداره
! نصفه شب میآمد؛ خسته و کوفته. سرجمع در شبانه روز دوسه ساعت میخوابید صبح که پا میشد انگار لایه ای آتش روی چشمش شعله
می کشید دلم کباب میشد.
👇👇👇
می گفت «دراویش سروته گلستان هفتم رو بستن. محمد حسین اطلاعاتش را درگوشی به من گفت صندلیهای یک اتوبوس را باز کرده بودند. آدمهایی که از شهرستان آمده بودند داخل آن
میخوابیدند می گفت : لیدرهایشان عقب یک ون سبز رنگ جمع میشوند و آنجا اتاق فکرشان است . گفت: «همه هم سبیل در رفته!» سطل آشغال گذاشته بودند وسط کوچه . عملاً ایست و بازرسی زده بودند. ازماشینهای عبوری سؤال میکردند ساکن این کوچه اند یا نه
اطراف پاسداران با موتور و ماشین گشت میزدند؛ اگر کسی با ظاهر مذهبی به تورشان میخورد دوره اش
می کردند.
فقط سه تا تاکسی ون کارهای
خدماتیشان رو انجام میدن .کنده
درخت میاره براشون که شبها وسط کوچه آتیش روشن کنن!
۱۵ بهمن بود . بعد از ظهر زهرا از داخل اینستاگرام بهم نشان داد که چطور
دراویش به چند موتور نیروی
انتظامی حمله ور شده اند. چهارستون بدنم میلرزید که نکند محمدحسین هم با آنها سرشاخ شود و وسط آن معرکه ها صدمه ای ببیند. گوشی
جواب نمیداد نصفه عمر شدم تا پایش را بگذارد داخل خانه بقیه
خواب بودند من را ندید یک راست رفت بیخ بخاری مثل جنین
سرودستش را به هم چسباند یواش پرسیدم شام خوردی؟ جا خورد
بیداری حاج خانم؟
آره، مگه تو میذاری؟
خندید.
امشب باز دوباره چه الم شنگه ای به پا
کردن؟
زیپ کاپشنش را پایین کشید حالا که خوابم میاد صبح میگم تو فکر کردی ما توی خونه تا حالا یه قل دوقل بازی میکردیم یا گل
می
گفتیم و گل میشنفتیم؟ دلم هزار
راه رفت.
آمد کنارم روی مبل نشست خستگی
از چشمانش شره می کرد با لبخند گفت: «نصفه شبی اصول دین میپرسی حاج خانم پا شد رفت توی آشپزخانه بالای سر کتری گفتم فقط برای خودت بریز خندید باز بابا چای دم گذاشته؟» فرهاد همیشه قوری را تا خرخره پر میکرد نصفش را دور می ریختیم محمد حسین خیلی روی اسراف حساس بود. نمی گذاشت پدرش چای دم کند. فرهاد میگفت: «بچه تو چقدر خسیسی؟ میگفت «مثل شما
همه شو دور بریزیم بهتره؟ خب دو بار
دم کنید.»
دودستی دور کمر لیوان چای را گرفته بود. صورتش را میگرفت روی لیوان که گرم شود وقتی گفتم فیلم درگیری گلستان هفتم را دیده ام سری تکان داد. گفتم: فکر کردی شما از ما بی خبرون بهترون ؟ لب ولوچه ای بالا انداخت و خندید امروز یه اکیپ مأمور اومدن که دیگه جمع کنید بریدگوش ندادن به درگیری کشید. دراویش حمله کردن پنج تا از موتورهای مأمورها روگرفتن. از داخل گوشی نشان داد که چطور موتورها را درب و داغان کردند زنی با
زنجیر میزد روی موتورها
.
این زنو میبینی مامان؟ یکی از لیدراشونه... همونیه که با اون چهار
نفر اوین بود.
چرا این مأمورا برو بر نگاه میکنن و دست رو دست گذاشتن؟ دستور اقدام نداشتن
بالاخره یکی از فرماندهان نیروی انتظامی میرسد با آنها با مهربانی
صحبت می کند. التهاب میخوابد
مامان بیا این فیلمو بهت نشون بدم ببین چقدر این دراویش پست و پررو
هستن
،مأموران مثل جگر زلیخا اسکلت موتورهایشان را جمع کرده بودند.
دراویش پشت سرشان با طعنه
می گفتند: «چخه چخه
»از محمد حسین پرسیدم پس تو تا این موقع کجا بودی؟»
گلستان هفتم. ظاهراً قصه جمع شد.
مامان داشتم شاخ در می آوردم اینا کل خیابان رو آب و جارو زدن چند تاشون اون اتوبوس جلوی خونه نورعلی تابنده رو رنگ سفید زدن و روش گل و بلبل کشیدن یک دفعه یک ماشین رسید با یک عالمه گلدون کوچیک چند نفر دورش روبان زدن اون پنج نفر لیدرشون این گلدونا رو بردن دم تک تک خونه های گلستان هفتم... از همه معذرت خواهی کردن
که ما مقصر نبودیم؛ اینم هدیه ای از طرف دراویش سلسله نعمت اللهی
گنابادی...
⬅️ ادامه دارد ....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷