eitaa logo
امام زادگان عشق
94 دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
331 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
این تصویر از کفشداری حرم امام رضا جان است 😍😍 کفش‌های عروسکی که به کفش‌داری سپرده شده. دم اون خادم امام رضا گرم که خواسته اون دخترک رو محترم شمرد. دم اون خادم هم گرم که این تصویر رو برامون به یادگار گذاشت ... حرم آقا جان، امن‌ترین جای جهانه. دلمون تنگ شده ...
🍹 اب سه لیوان، شکر سه لیوان، گلاب یا عرق بید مشک نصف استکان(من از عرق بید مشک استفاده کردم)،زعفران به میزان لازم اب را گذاشتم جوش بزنه بعد شکر را اضافه کردم هم نزنید شکر اب میشه دوباره به جوش میاد عرق بید مشک رو اضافه کردم وزعفرون،گذاشتم مثل مربا قوام بیاد تخم شربتی رو هم شستم با اب ولرم نیم ساعتی خیس کردم تا حالت ژله ای پیدا کنه، بعد تخم شربتی ریختم داخل ظرف مورد نظر بعد شربت واب خنک با خاکشیر هم میشه، ویا میکس هر دو، امیدوارم درست کنید . 👌
📌 بزرگے میگفت : حسین و گناھ یڪ جا ڪنار هم جا نمیشہ! تاریڪے ڪھ باشہ نور میرھ گناھ ڪھ باشہ حسین میرھ...! ╯✋🏻💔╰
محبت درمانی (4).mp3
9.02M
🎵📚 سلسله جلسات محبت درمانی 4 این مجموعه به محبت خدا به بنده ها و محبت انسان ها با تکیه بر آیات و روایات پرداخته است. فوق العاده زیباست از دست ندید👌.. 🎵استاد شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷🇮🇷 مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت نوزدهم فصل دوم پایگاه راه خون (۸) ... از میان این اسمها نام "احمد" کمی برایم آشنا بود. در سپاه مریوان شنیده بودم فرمانده سپاه فردی‌ست مقتدر و شجاع و با صلابت به نام حاج احمد متوسلیان. وقت نماز بود. وضو گرفتم و خودم را به صف آن چند نمازگزار رساندم. قبل از نماز آن جوان لاغر اندام که احمد صدایش می‌کردند، کنارم نشست و با خوش‌رویی گفت: "خسته نباشی دلاور! اهل کجایی؟" -- همدان -- ماشاالله. چند وقت است که اینجایی؟ -- نزدیک دو ماه. نگذاشتم سوال دیگری بپرسد، گفتم: "کارم دیده‌بانیه. کار با خمپاره ۱۲۰ را هم بلدم و البته هر کار دیگری که جبهه لازم داشته باشد، انجام میدهم. اینجا می‌خواهد عملیات بشود؟" صدای موذن که بلند شد دستی روی سرم کشید و رو به قبله ایستاد. بین دو نماز بلند شد و در مقابل هفت نفری که نشسته بودیم شروع به صحبت کرد. اول به همان سرهنگ ارتشی که نامش صیادشیرازی بود خیر مقدم گفت و سپس از پیروزی اسلام بر کفر گفت و ... خودش بود. حاج احمد متوسلیان که ذهنیت موهوم من از او یک آدم گنده با لباس و هیبت خاص بود. احمد متوسلیان به گونه‌ای از درماندگی نیروهای ضد انقلاب حرف می‌زد که ترس را مثل باران از دلم شست. دیگه شک نکردم که در آینده نزدیک عملیات بزرگی در این منطقه اتفاق خواهد افتاد. چند روز از این واقعه نگذشته بود که دیدم بچه‌ها در سنگرهای خط، شیرینی پخش می کنند. یه نفر از رادیو شنیده بود که بنی صدر از فرماندهی کل قوا عزل شده و مجلس شورای اسلامی به بی‌کفایتی او رای داده است. بیش از دو ماه بود که در خط مقدم بودم و برای دو چیز دلتنگ؛ یکی برای پسرخاله‌ام سعید و دیگری برای "نوشابه". در این وانفسای تیر و ترکش هوس خوردن نوشابه مثل خوره به جانم افتاده بود. تنها کسی که دیدنش افکار بچه گانه و بازیگوشی‌های پنهان دوره کوچه و محل را از ذهنم خارج می‌کرد، ناهیدی بود. وقتی با او هم‌کلام می‌شدم، پدر و مادر و پسر خاله و "نوشابه" را فراموش می‌کردم. یک روز گفت: "چند وقت است که عقب نرفته‌ای؟ -- اصلا عقب نرفته‌ام. -- گفت کجا حمام می‌کنی؟ -- پای یک چشمه، کنار آن تپه. -- لازم است به شهر بروی و یه دوش گرم و جانانه بگیری و زود برگردی. بعد از ۲ ماه به مریوان برگشتم چشمم دنبال شیشه های زرد نوشابه کانادا بود. اما برای اینکه پاسخ دلم را ندهم به سپاه مریوان رفتم و داخل کانکس های آن یک حمام حسابی گرفتم. فردا صبح در خیابانهای مریوان پرسه زدم و از قضا چشمم به نوشابه افتاد. کمی پول داشتم. سه تا نوشابه خریدم و با سه بیسکویت. کنار جدول خیابان نشستم و با ولع تمام خوردم. فروشنده‌ی کرد تا اشتهای مرا دید، پرسید: "از بچه های کاک‌احمد هستی؟ نوشابه و بیسکویت گلویم را بسته بود. با سرم جواب دادم: "بله" خندید و گفت: "این ها همه مال کاک احمده. تو هم مهمان کاک‌احمد هستی. نوش جانت. بیشتر از نگرفتن پول از این که حاج احمد توانسته بود در دل این مردم اینقدر جا باز کند، خوشحال شدم. به خط برگشتم ناهیدی هم آنجا بود. ◀️ ادامه دارد ... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 🌷 بســــــــــم رب الشــهــــداء 🌷 🕊 (( زیارتنامه شهدا )) بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... ⚘️اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 🤲
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 آیه 58 سوره نساء 🌸 إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيَعاً بَصِيرا ً 🍀 ترجمه: همانا خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانش بازگردانید و هنگامی که میان مردم داورى کردید، به عدالت داوری كنید. چه خوب است آنچه خداوند شما را با آن موعظه می کند. قطعا خداوند همواره شنوا و بیناست. 🌷 : به شما فرمان مى دهد 🌷 : بازگردانید 🌷 : جمع امانت است، امانت چیزی که شخص را برای آن امین دانسته و به او داده اند. 🌷 : قضاوت و داوری کردید 🌷 : چه خوب است 🌷 : شنوا 🌷 : بینا 🔴 وقتی صلی الله علیه و آله و سلم با پیروزی کامل وارد شهر مکه شد، عثمان بن طلحه را که کلید دار بود احضار کرد و کلید را از او گرفت تا درون کعبه را از وجود بت ها پاک سازد، عباس عموی پیامبر تقاضا کرد که کلید خانه کعبه را به او بسپارد و کلیدداری خانه خدا که در میان عرب مقام برجسته ای بود به او بسپارد. ولی بر خلاف تقاضای عمویش، پس از تطهیر خانه کعبه کلید را به عثمان بن طلحه که از او به امانت گرفته بود بازگرداند در حالی که این آیه را می نمود. 🌸 این آیه که یک عمومی و همگانی از آن استفاده می شود ابتدا به بازگردان امانت ها به صاحبانشان اشاره می کند و می فرماید: إن الله يأمركم أن تؤدوا الأمانات إلى أهلها: همانا به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانش بازگردانید. در قسمت دوم آیه، اشاره به دستور مهم دیگری شده و آن مسأله در حكومت است. که می فرماید: و إذا حكمتم بين الناس أن تحكموا بالعدل: و هنگامی که میان مردم داوری کردید، به داوری کنید. سپس برای تأکید این دو فرمان مهم می فرماید: إن الله نعما يعظكم به: چه خوب است آنچه خداوند شما را با آن موعظه می کند. باز تأکید می کند که در هر حال خدا مراقب اعمال شماست هم سخنان شما را می شنود و هم کارهای شما را می بیند که می فرماید: إن الله کان سمیعا بصیرا: قطعا همواره شنوا و بیناست. 🌸 امانتداری و رفتار عادلانه و دور از تبعیض، از نشانه هاى مهم است، چنانكه خیانت به امانت، علامت نفاق است. در حدیث است: به ركوع و سجود طولانى افراد نگاه نكنید، بلكه به راستگویى و امانتدارى آنان نگاه کنید. كلید خوشبختى جامعه، بر سر كار بودن افراد لایق و رفتار عادلانه است و منشأ نابسامانى هاى اجتماعى، ریاست نااهلان و قضاوت هاى ظالمانه است. خیانت در شامل كتمان علم ، تصاحب اموال مردم، اطاعت از رهبران غیر الهى، انتخاب همسر یا معلّم نااهل براى فرزندان و... مى شود. امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند: اوامر و نواهى خدا امانت هاى الهى است. امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: امر فرموده كه هر امامى آنچه در نزدش است به امام بعد از خود بسپارد. 🔴 سه گونه است: 1⃣ : وظایف و واجباتى كه بر انسان تعیین شده است. 2⃣ : اموال یا اسرار دیگران نزد انسان 3⃣ : مثل علم و عمر و قدرت كه در دست ما امانت هستند. 🌸 حضرت علی علیه السلام فرموده است: «من تقدّم على قوم و هو یرى فیهم من هو افضل، فقد خان اللّه و رسوله والمؤمنین» هر كسی خود را در جامعه بر دیگران مقدّم بدارد و پیشوا شود در حالى كه بداند افراد لایقتر از او هستند، قطعاً او به خدا و پیامبر و مؤمنان خیانت كرده است. 🔹 پيام های آیه 58 سوره نساء 🔹 ✅ سپردن امور به كاردانان و قضاوت عادلانه، از مصادیق عمل صالح و از نشانه هاى است. ✅ هر صاحبى دارد و هر كسی لیاقت و استعداد كار و مقامى را دارد. ✅ در اداى و ، ایمان شرط نیست. نسبت به همه ى مردم باید امین و دادگر بود. ✅ قاضى و حاكم باید باشد. ✅ تشكیل لازم است. لازمه ى سپردن مسئولیّت ها به اهلش و قضاوت عادلانه برقرارى نظام و حكومت الهى است. ✅ موعظه ى خوب، آن است كه علاوه بر پندهاى ، به مسائل اجتماعى و قضایى هم توجّه كند. ✅ اگر مردم هم خیانت در امانت یا ستم در قضاوت را نفهمند، بینا و شنواست. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یـاران...! پای در راه نهـیم ڪہ این راه رفتنی اسـت و نه گفتنی... سلام ✋ ‍🌹دایی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
✍️ بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 مرحوم حبیب‌الله‌ چایچیان(حسان) درباره‌ی ماجرای سرودن شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» می‌گوید: مادرم در آخرین لحظاتی که خدمتشان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم. 🌺 دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود، متأسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند، کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟ 🌼 ایشان گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا(ع) را زیارت کنم (و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را می‌گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند.) 🌷 با هواپیما به سمت مشهد رفتیم. نمی‌دانم در ایام تولد حضرت رضا(ع) بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود، 🌟 گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی، زیارتت قبول است. گفت: «ما قدیمی‌ها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمی‌چسبد» گفتم: دل چسبی‌اش به این است که حضرت جواب بدهد. 🌺 هر چه کردم دیدم مادر قبول نمی‌کند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت می‌کردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجه‌ام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید. 🌸 وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمی‌توانست برود، خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را می‌بوسید و من هم ضریح را بوسیدم؛ و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است... 🌼 شعر کامل به شرح زیر است: 🌷 آمدم ای شاه پناهم بده 🌷 خط امانی ز گناهم بده 🍀 ای حرمت ملجأ درماندگان 🍀 دور مران از در و راهم بده 🌷 ای گل بی‌خار گلستان عشق 🌷 قرب مکانی چو گیاهم بده 🍀 لایق وصل تو که من نیستم 🍀 اذن به یک لحظه نگاهم بده 🌷 ای که حریمت مَثل کهرباست 🌷 شوق و سبک‌خیزی کاهم بده 🍀 تا که ز عشق تو گدازم چو شمع 🍀 گرمی جان‌سوز به آهم بده 🌷 لشکر شیطان به کمین منند 🌷 بی‌کسم ای شاه پناهم بده 🍀 از صف مژگان نگهی کن به من 🍀 با نظری یار و سپاهم بده 🌷 در شب اول که به قبرم نهند 🌷 نور بدان شام سیاهم بده 🍀 ای که عطابخش همه عالمی 🍀 جمله حاجات مرا هم بده 🌷 آن چه صلاح است برای «حسان» 🌷 از تو اگر هم که نخواهم بده 🌹 "السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا"🌹 میلاد عالم آل محمد"ص"، آن امام رئوف بر شیعیان و محبانش تهنیت باد*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  امام زادگان عشق
طبق روایاتی که از حضرات معصومین (ع ) وارد شده است زیارت اهل قبور مومنین در روزهای دوشنبه و پنج شنبه و جمعه مستحب موکد است و سنت پیامبر و سیره اهل بیت (ع ) نیز چنین بوده است و فعل معصوم نیز برای ما حجت است و در روایتی از رسول خدا(ص ) آمده است که حضرت فرمود: »هدیه بفرستید برای مردگان خود« پس سوال شد چیست هدیه مرده ها؟ فرمود: صدقه و دعا. و فرمود ارواح مومنین هر جمعه به آسمان دنیا مقابل خانه ها و منزل های خود فریاد می کنند هر یک از ایشان به آواز حزین با گریه ای اهل من و اولاد من ای پدر من و مادر من و خویشان من مهربانی کنید بر ما...«. ۱- مفاتیح الجنان , مرحوم حاج شیخ عباس قمی , ص ۱۰۱۴  ۲- اصول کافی , ج ۳, باب ۱۳ از ابواب المزار  ۳- کامل الزیارات , ابن قولویه , ص ۳۲۰  ۴- وسائل الشیعه , ج ۳, باب ۵۵, ص ۲۲۳ 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
مشق هایش را نوشت و رفت در  شیمیایی شد در مجروح شد در جلوی چندتانک فریادمیزد: "یا !شاهدباش جلوی دشمنانت ایستادم" درحالی که پانزده سال بیشترنداشت پر کشید پ.ن: گفتم بهانه‌ای نیست تاپر زنم به سویت گفتاتو بگشا راه بهانه بامن 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محبت درمانی (5).mp3
8.74M
🔖 📚 سلسله جلسات محبت درمانی 5 این مجموعه به محبت خدا به بنده ها و محبت انسان ها با تکیه بر آیات و روایات پرداخته است. فوق العاده زیباست از دست ندید👌 🎵استاد شجاعی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
📚📚📚📚📚📚📚 شهد شیرین شادی 🖋 نویسنده: جوادمصلحی 📌انتشارات: موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی ❇️ کتابی خواندنی و دیدنی 🌹🌺 کسب دانش در شکوفایی و تعالی انسان موثر است.🌹🌺 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
❇️ مدیریت نگاه: به چشم‌های خود بیاموزید که هرکسی و هر چیزی ارزش دیدن ندارند. ارزش دیدن را باید از کسانی پرسید که نمی‌توانند ببینند و بی‌خیالی نسبت به این مسئله را باید در مطالعه سرگذشت کسانی به دست آورد که در ندامت نگاه اول‌شان هنوز خود را سرزنش می‌کنند. 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🔔ثبت‌نام کاروان بزرگ خودرو های شخصی آغاز شد. 🔹زیارت گروهی حرم حضرت عبدالعظیم حسنی "علیه السلام"، بهشت زهرا، شرکت در مراسم ارتحال امام خمینی"رحمة‌الله‌علیه" و تجدید بیعت با امام خامنه ای"مدظله‌العالی" ⏰ حرکت کاروان: عصر شنبه ۱۳ خرداد ماه ⛺️ وعده های غذایی و اسکان گروهی بر عهده ستاد می‌باشد. هزینه ثبت‌نام هر خودرو: ۵۰ هزار تومان (خودرو با سه فرزند و بیشتر رایگان) 📲جهت ثبت‌نام به حساب @poshtibani در ایتا کلمه را ارسال بفرمائید. 👈 اطلاعات و توضیحات تکمیلی پس از ثبت‌نام از طریق کانال ایتا به اطلاع شما خواهد رسید. ستاد مردمی بزرگداشت رحلت حضرت امام خمینی "رحمة‌الله‌علیه" (استان قم)
💥شهیدی از دیار فارس که به شهید امام‌رضایی معروف شد ✨سردار شهید سیّدکوچک موسوی در۱۷ شهریور ماه سال ۱۳۲۹ در خانواده‌ای از سادات روستای جعفر آباد بیضاء فارس دیده به جهان گشود. ✨دائم ذکر خدا بر لب داشت و طلب شهادت می‌کرد. دو هفته قبل از شهادت(شب ۱۹ رمضان)در خواب، سردار شهیدحاج مجید سپاسی جواز شهادتش را که از سوی امام زمان(عج) صادر شده به دستش می‌دهد و می‌گوید دو هفته دیگر منتظر آمدنت هستیم. ✨در همان شب همسرش نیز خواب مشابهی می‌بیند که برگه‌ای را از طرف شهید سپاسی به دستش می‌دهند و می‌گویند همسرت را ۱۴ روز دیگر به گلزار شهدا می آورند . بعد از آن خواب، سید لحظه‌شماری می‌کرد و همانطور شد. ✨ روز چهاردهم مورخه۱۳۶۹/۲/۱۰ در بیمارستان نمازی در حالی که ذکر یا علی بر لب داشت ، از همسرش خواست تا آمدن حضرت علی(ع) بر بالینش(طبق خواب) دستش را بگیرد پس از چند لحظه اشاره می‌کند که دستم را رها کنید و دست در دست جد بزرگوار به خیل دوستان شهیدش پیوست. ✨پیکرش بعد از زیارت و نماز در حرم مطهر شاهچراغ(ع) تشییع و در گلزار شهدا شهر شیراز در جوار سایر همرزمانش در قطعه ۱۲محمدرسول الله(ص) ردیف سه به خاک سپرده‌شد. 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🇮🇷🇮🇷 مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت بیستم فصل دوم پایگاه راه خون (۹) ... ناهیدی گفت: "به موقع آمدی. عملیات جلو افتاده است" مرا با موقعیت منطقه روی نقشه توجیه کرد. تلاش اصلی عملیات روی ارتفاعی به نام قوچ سلطان بود و عملیات تا جبهه چپ ما و تا محور پاوه امتداد می‌یافت جایی که حاج ابراهیم همت در آنجا فرماندهی می‌کرد. عصر عملیات یک کامیون ۵ تنی مهمات آوردند و در خط تقسیم کردند. بخش زیادی از آن، خمپاره ۱۲۰ بود که به دلیل نبودن جاده ماشین رو بردن مهمات خمپاره تا پای قبضه ها ممکن نبود. چند نفر شروع کردیم و یکی‌یکی جعبه‌های خمپاره را روی دوش انداختیم و از یک مسیر ۵۰۰ متری تا پایین تپه تا قبضه‌های خمپاره بردیم. قریب ۴۰۰ جعبه. قبل از نماز ناهیدی و آن مربی ارتشی خودشان را به دیدگاه رساندند. سرهنگ ارتشی دیده بان شد. من بیسیم‌چی او و آقای ناهیدی هم مسئول تطبیق آتش. عملیات چهار صبح شروع شد. نیروهای پیاده از محورهای مقابل درگیر شدند و سلاح های منحنی زن عقبه‌ی دشمن را زیر آتش گرفتند. سرهنگ تا ساعت ۱۰ صبح یکسره از قبضه آتش خواست قریب سیصد گلوله بر سر دشمن ریختیم. ساعت ۱۱ چند قاطر از محورهای جلو و سنگرهای فتح شده دشمن به سمت ما آمدند. روی هر کدام شهیدی را بسته بودند که خون از سر و بدن آنها روی زمین می ریخت. با بی‌سیم به آقای ناهیدی گفتم: "اجازه بده من جلو بروم" گفت: "از جناب سرهنگ اجازه بگیر" جناب سرهنگ موافقت کرد و گفت آن جلو به مهمات سبک و آب نیاز دارند. هرچقدر می‌توانی با خودت فشنگ و آب ببر. چند قطار فشنگ به خودم بستم و دو دبه آب پر کردم و راهی جلو شدم. یک ساعت و نیم راه تا خط فتح شده بود. وقتی رسیدم دشمن داشت برای بازپس گیری سنگرهای از دست رفته‌اش پاتک می‌زد. دبه های آب و فشنگ را داخل یک سنگر کنار چند رزمنده گذاشتم. همونجا چشمم به یک پیراهن چهار جیب خوشگل و تن‌نرفته عراقی افتاد. پیراهن را برداشتم. بلافاصله یک خمپاره زوزه کشید و دم سنگر منفجر شد. موج انفجار مرا به عمق سنگر پرتاب کرد. گرد و خاک راه افتاد. پیراهن هنوز در دستم بود. به خودم نهیب زدم؛ میخواهی شهید راه پیراهن شوی؟! پیراهن را کنار انداختم. گیج و منگ از موج انفجار از سنگر بیرون آمدم. همانجا مسئول محور قله فتح شده را دیدم قیافه‌اش آشنا بود و گوش شکسته‌اش مرا به خاطره آن چند همراه که با حاج احمد متوسلیان و صیادشیرازی به دیدگاه آمده بودند، برد. نامش حسین قجه‌ای بود و همه گوش به فرمانش. مرا شناخت و اثر موج گرفتگی را در چهره‌ام دید. به من گفت: "اسلحه که می توانی به عقب ببری؟ هر چقدر می‌توانی بردار و برو عقب" هشت قبضه کلاش عراقی برداشتم و به خودم آویزان کردم و بی هیچ اتفاقی به عقب برگشتم. عملیات با تلفات سنگین دشمن و آزادی چند ارتفاع مهم و به دست آوردن غنایم زیادی از سلاح های سبک و نیمه سنگین به پایان رسید. با دو قبضه خمپاره ۶۰ و ۸۱ میلیمتری موضع جدیدی ایجاد کردیم و آقای ناهیدی گفت: "حالا تو مسئول موضع خمپاره‌انداز هستی." او هم مرا به خوبی شناخته بود و هم می‌دانست که پای من یک جا بند نمی شود لذا مسئولیت یک موضع را به من سپرد تا بیشتر احساس وظیفه کنم. خمپاره ۶۰ در خط مستقر شد و خمپاره ۸۱ در کنار دو خمپاره ۱۲۰ قبلی کمی عقب تر از خط ◀️ ادامه دارد ... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷