@RozeKhanegeeروضه خانگی - حضرت زهرا(س) - 1738.mp3
زمان:
حجم:
11.54M
💡 #روضه_خانگی
🎙ای کاش کار کوچه به اینجا نمیرسید...
🔻روضه #حضرت_زهرا(س)
🔻روضه #حضرت_عباس(ع)
⏱ #بیش_از_ده_دقیقه | 14:35
👤 حجتالاسلام سید #محمدحسین_تقوی
#پس_از_شهادت
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
🇮🇷 #وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷
◀️ قسمت ۱۵۲م
📒 فصل دوازدهم
🔶🔸پارههای تنم در شلمچه ۱.
عملیات کربلای پنج آغاز شد
بهرام در پادگان ماند و من شبانه برای پیوستن به گردان، خودم را به منطقه رساندم
نرسیده به نقطه عزیمت نیروها یک گلوله توپ شیمیایی مقابلم منفجر شد و مثل قارچ از زمین بالا آمد
چپوراست آبگرفتگی بود و تنها راه همین جاده خاکی بود که مرا به پشت کانال پرورش ماهی میرساند
ماسک ضد گاز شیمیایی همراهم نبود
چارهای نداشتم
با تویوتا از وسط دود شیمیایی رد شدم
کمی آن طرفتر به تهوع افتادم و به سختی خودم را تا پای اسکله رساندم
جایی که قبل از عملیات نقطه رهایی بود و حالا با جلو رفتن بچهها حکم محل تخلیه مجروحان و شهدا را داشت
باران آتش دشمن میریخت
چشم من میان آن همه مجروح و شهید دنبال کسی بود که از موقعیت جلو سوال کنم
از بچههای گروهان؛ رضا نعیمیان را دیدم
پیک بهرام مبارکی بود
روی برانکارد خوابیده بود و چون تیر زیر گلویش را پاره کرده بود نمیتوانست حرف بزند
یک قایق نزدیک شد
باز هم پر از مجروح و شهید
داخل آن عباس علافچی بود
تیر به کتف عباس خورده و از پشتش بیرون آمده بود؛ اما سرپا و سرحال نشان میداد
به زور به عقب فرستاده بودندش
مرا که دید گفت: "علی! برو جلو! برو"
مجروحان و شهدا را پیاده کردیم
سوار قایق شدیم
در مسیر قایق دیگری نگاهم را جلب کرد
کنار آن ایستادم
بیشتر شهدا از گروهان ما بودند
فرمانده گروهان بهرام مبارکی هم با مجروحیت سختی کنارشان افتاده بود
چشمش را یک آن باز کرد و گفت:
"خوشلفظ! گروهان ماند برای تو."
مجال درنگ و هیچ سوال دیگری نبود
زیر آتش خودم را به نقطهای که سکاندار دو سه بار رفته بود رساندم
به خاکریزی که همان شب پشت کانال پرورش ماهی فتح شده بود
نیروهای باقیمانده رمقی برای جنگیدن نداشتند
تمرکز آتش روی خاکریز؛ هر جنبندهای را زمینگیر میکرد
جنازههای عراقی با پیکر شهدا کنار هم افتاده بودند
توپوخمپاره زوزه کشان میانشان میافتاد
فرمانده گردان محمدرضا زرگری مجروح بود
با بیسیم به معاون او سالار آبنوش گفتند نیروهای باقیمانده را به عقب برگردان
از گروهان ما تقریبا ۴۵ نفر یعنی نصف نیروها سالم یا مجروح بودند و میتوانستند به عقب برگردند و از مجموع سه گروهان فقط دو گروهان باقی مانده بود
نیروها را سوار قایق کردیم و لشکر دیگری جایگزین ما شد
وقتی به ابوشانک رسیدیم
بیشتر بچهها کنار نخلها و زیر آفتاب نشستند تا لباسهای خیس و سراسر گلآلودشان خشک شود
کسی چیزی نمیخورد
دیروز همین جا پر بود از بچههایی که حالا نبودند
باید هم به خودم روحیه میدادم و هم به بقیه
یکی از بسیجیها آمد
اهل منطقه حاشیهای و محروم همدان بود
شغلش کارگری بود؛ اما آنجا شده بود یک تیربارچی قابل و نترس
خیلی رویش حساب میکردم
دور و برم میپلکید
میخواست چیزی بگوید اما برایش سخت بود
پرسیدم: "برادر سهرابی! خبری شده؟!"
سرش را پایین انداخت و سرخ شد و گفت:
"معذرت میخواهم! من متاهلم!"
🔗 ادامه دارد ...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
18.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داروی ضد سرما خوردگی که چینی ها انجامش میدن و کاملاً طبیعی و عالی و درمان قطعی...👏👏👏👏
@mashalko2
سلام این کلیپ روگذاشتم تاحزب الهی های عزیز
سربازان امام زمان عج الله( آمرین) حین گشت سرمانخورن
به کوری چشم دشمنان اسلام