سلام و احترام
مراسم استقبال مردمی از ریاست دولت مردمی دکتر سید ابراهیم رئیسی
زمان: پنجشنبه ساعت ۱۰ صبح
مکان: چهارراه بیمارستان
#نشر_حداکثری در کانالهای و گروهها
هدایت شده از قرارگاه خادمیاران مهدوی
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
عن الصادق علیهالسلام:
لَو اَدرَکتُهُ لَخَدَمتُهُ اَیَّامَ حَیَاتِی
✳️ ترم دوم
کارگاه؛ "سواد مهدوی"
ویژه بانوان خادمیار مهدوی ساکن در منطقه خضر نبی علیهالسلام و مساجد پنجگانه
◀️ جلسه چهارم:
📚 عنوان بحث:
- چرایی غیبت ولیعصر ارواحنافداه
- آثار وجودی ایشان در دوران غیبت
📖 درخدمت استاد حجةالاسلام دکتر سیداحمد موسوی
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
📆 چهارشنبه نوزدهم اردیبهشت
⏱ ساعت ۱۷:۳۰ الی ۱۹
🕌 مسجد حضرت زینب علیهاالسلام
بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود استان قم
قرارگاه مردمی خادمیاران مهدوی
🔸🌺🔸--------------
@khademyaran_mahdavi
🌹ازش پرسیدم این چیه سنجاق کردی رو سینه ت ؟
لبخند زد و گفت :
این باطریه
نباشه قلبم کار نمیکنه
🌹شهیدمدافع حرم هادی ذوالفقاری/
نثار ارواح طیبه شهدا #صلوات
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت نود و نه
📝قـــول و قــــــرار ۱♡
🌷اواخر سال چهارم جنگ تحمیلی بود ّکه عملیات کربلای ۲ به وقوع پیوست. پیش از عملیات وارد پادگان تیپ شهدا شدم. از اتوبوس پیاده شدم ،
🔹️حیران بودم واحساس غربت می کردم که یک نفر از پشت بغلم کرد و چشم هایم را با دستهایش بست و گفت: بگو کیستم؟ گفتم: شیخ محمد.
پیش از این در فاروج مأنوس بودیم و صدای او را می شناختم پایگاه بسیج فاروج که زیر مجموعۀ سپاه پاسداران قوچان و مستقر در حوزۀ علمیّۀ محمودیّه بود و بنده و شهیدان برزگر و شمعدانی عضو آن بودیم.
🌷 عصرها به تفریحات و برنامه های بسیج مثل والیبال، فوتبال می پرداختیم. پس از احوال پرسی
میخواستم گریه کنم که شهید جلو حرکت بچگانه ام را گرفت و گفت:
شما عجب خانوادۀ دلیری هستید !
خوش به حال پدرت،
داداشت؛ مهدی از طرف واحد فرهنگی بنیاد شهید اعزام شده بود و اینجا مستندسازی میکرد و داداش های دیگه هم در مناطق جنگی حضور دارند، خلاصه همۀ برادرها منطقه رو قبضه کرده اید ،.
🔹️ما پنج برادر هستیم و همه جبهه بودیم گفت: الان فرمانده یا جانشین تیپ می آید و خودشان سازماندهی نیروها را انجام میدهند .با هم قدم زدیم و آن قدر گرم گفتگو با محمد شدم که طول کشید و از سازماندهی جا ماندم.
🌷شهید « ابوالقاسم مقیم» که سرگروه بنده بود با عصبانیت سراغم آمد و بسیار سرزنشم کرد و گفت: کجایی؟ با دستپاچگی گفتم: تقصیر شیخ بود .
🔹️شهید برزگر هم با زبان اشاره می خواست به سرگرو هم بفهماند که سنّ کمی دارم و بچه است ته دلش خالی می شود ،توبیخ لازم نیست.
از پشتیبانی محمد احساس خوبی پیداکردم
🌷مرا به عنوان تخریب چی به آقای شهید حاج علی اصغر محراب معرفی کردند و به اوگفتند : این همان کسی است که دنبالش می گردی.
🔹️آموزش های ویژه را دیدم. چهار یا پنج روز مرخّصی گرفتم و پیش محمّد رفتم و در این روزها از دعای عهد با حضرت صاحب الزمان و زیارت عاشورای سیّدالشهدا صحبت کرد و توصیه کرد دعای عهد و زیارت عاشورا را مرتّب بخوانم
🌷چهار روز مرخصی ام تمام شد ولی دل نکندم و همان جا ماندم تا اینکه ظهر روز پنجم به دنبالم آمدند و به سختی از شهید جدا شدم.
لحظۀ خداحافظی هم دو بار شهید این جمله را تکرار کرد و گفت :سفارشم را فراموش نکن .
🔸️همین طور که سوار موتور می شدم با شوخی گفتم: ما که می دانیم که خبری نیست و کسی از آن دنیا نیامده او گفت : لازم ،نیست کسی بیاید در آینده ای نزدیک نشانه ات را خواهی دید...
ادامه دارد ....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷