eitaa logo
امام زادگان عشق
93 دنبال‌کننده
15هزار عکس
4هزار ویدیو
333 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
14.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باز پنج شنبه و یاد شهداء آخرین پنج شنبه سال ۱۳۹۹ را بایاد شهدایی به پایان میرسانیم که خالصانه و جان برکف برای دفاع از اسلام و انقلاب در هر جایی از جبهه که لازم بود حضور پیدا میکردند تا اسلام و انقلاب سرفراز بماند، امید که بتوانیم ادامه دهنده راهشان باشیم ... یا دشان گرامی با ذکر 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
۳۱ برای آقامصطفی جالب بود، اینکه می‌دید پدرم با چه نظم و درایتی خانواده را دور هم جمع می‌کند. می‌گفت: «من متوجه نمی‌شم توی خونۀ شما کی عروسه کی خواهر شوهره کی نوۀ دختریه کی نوۀ پسریه! همه‌تون با هم دوستین و این خیلی جای شکر داره.» آن سال ساعت 21:55 سال‌ تحویل شد. صبح روز بعد، هنوز بعضی‌ها خواب بودند که اولین گروه مهمان‌ها برای عیددیدنی آمدند. چون اولین روز سال مصادف شده بود با اربعین حسینی، پدرم تخمه و آجیل نخریده بود و سعی می‌کرد با ذکر صلوات فضا را معنوی کند. آقامصطفی گفت: «بیا بریم سر مزار شهدا و درگذشتگان فامیل!» گفتم: «ما قبل از سال نُو رفتیم!» گفتم: «ما قبل از سال نُو رفتیم!» گفت: «چه اشکالی داره؟ سال جدیدمون رو هم با زیارت قبور شهدا متبرک می‌کنیم.» به خاطر اینکه پدرم بزرگ فامیل بود، ما چند روز اول عید فقط مهمان‌داری ‌کردیم و بعد به دیدن اقوام ‌رفتیم. آقامصطفی هر جا که می‌خواستیم برویم می‌گفت: «به خواهر بزرگت، فاطمه، بگو آماده باشن بریم دنبال‌شون.» چون از شهر ادیمی تا زابل راه کمی نبود و برای آنهایی که وسیله نداشتند سخت بود مخصوصاً برای خواهرم که همسرش را از دست داده بود. خواهرم می‌گفت:« قدر آقامصطفی رو بدون. مردا حوصلۀ بچه‌های خودشون رو ندارن، اون وقت این بنده خدا همیشه هوای ما رو داره.» یک روز قرار بود برویم خانۀ دخترعموی‌ من. خیلی‌ها انصراف دادند. مادرم از آقامصطفی پرسید: «شما میای؟ یا میگی ما که نمی‌شناسیم بیایم چه‌کار؟» آقامصطفی گفت: «نمی‌شناسم زن‌عمو، اما میام که آشنا بشم.»‌ دخترعمویم چهارتا پسر ناشنوا داشت. همسرش هم چند سال پیش فوت کرده بود. آقامصطفی خیلی از رفتار و روحیۀ آنها خوشش آمد و گفت: «بعد از این، هر وقت بیام زابل حتماً بهتون سر می‌زنم.» یک روز دیگر رفتیم خانۀ پسرعمویم. او خودش ناشنوا بود و چهار پسر شنوا داشت که هر چهارتایشان درس طلبگی خوانده و روحانی بودند. آقامصطفی که مجذوب اخلاق و رفتار آنها شده بود به من گفت: «از مادرشون بپرس چطوری اونها رو تربیت کرده ما هم یاد بگیریم.» آن سال در دید و بازدیدهای نوروزی به منزل خیلی‌ها رفتیم. آقامصطفی با روی خوش همه جا می‌آمد. کسانی که برای مراسم عقد ما نیامده بودند، خجالت‌زده می‌شدند. هر جا می‌رفتیم هوای پدرم را داشت. در ماشین را برایش باز می‌کرد. در پیاده‌شدن کمکش می‌کرد. عصایش را به دستش می‌داد. برای کسانی که می‌دانست دست‌شان تنگ است چند کیلو کلوچۀ خرمایی یا میوه می‌برد. فقط با افرادی که روحیۀ اشرافی‌گری داشتند زیاد ارتباط برقرار نمی‌کرد. این رفت و آمدها دیدگاه بعضی‌ها را نسبت به افراد مؤمن عوض کرده بود. اخلاق و رفتار خوب آقامصطفی و مهر و محبتش نسبت به خانواده، روی افکار آنها تأثیر گذاشته بود و باعث شده بود از اینکه در انتخاب همسر برای دخترهایشان به گزینه‌های افراد مؤمن توجهی نکرده بودند حسرت بخورند. می‌گفتند: «ما فکر می‌کردیم ازدواج با مرد مؤمن یعنی خونه‌نشینی، یعنی تارک دنیاشدن، یعنی از دوست و آشنا، از قوم و خویش و از همۀ لذت‌های خوب زندگی بُریدن. ولی حالا که زندگی شما را می‌بینیم که چقدر شادید و همیشه در سفر هستید، به قضاوت نادرست خودمون پی می‌بریم. حالا می‌فهمیمم که ایمان مهمتر از دارایی و ثروته!» می‌گفتند: «روزی که آقامصطفی سر سفرۀ عقد حاضر شد و ما دیدیم که ریش و سبیل‌هاش رو نتراشیده یا کراوات و پاپیون نزده با خودمون گفتیم طفلک زینب حالا بچه است، نمی‌تونه درک کنه، بعدها می‌فهمه که چه اشتباهی کرده، زندگی با آدم‌های خشک و مذهبی سخته، به سال نکشیده جدا میشن.» ⬅️ ادامه دارد ...... 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️حکایت پاهایی که جا ماندند... 🔸️روایتی متفاوت از زندگی جانبازان به مناسبت روز جانباز 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
65 🔵 موضوعی که در مورد امتحان باید بهش توجه بشه اینه که اگه کسی حتی توی امتحانات الهی شکست هم بخوره ولی با شکستش درست برخورد کنه اتفاقا خیلی جلوتر خواهد رفت. شیوه درست برخورد با شکست در امتحانات هم خیلی ساده هست: 🔸 برگرد به خدا بگو خدایا من اعتراف میکنم که خراب کردم... من نتونستم... دفعه بعد کمکم کن... 🌹 حتی اهل بیت بزرگوار به ما اینطور یاد دادند که بگیم: 🌷 خدایا تو خودت میدونی من ضعیف هستم؛ انقدر ضعیف که اگه دفعه بعد باز هم امتحان بگیری باز هم شکست خواهم خورد...😓 ولی اگه تو کمکم کنی نمیذاری شکست بخورم... خدایا من به خودم تکیه ای ندارم، من دفعه بعد هم عرضه ندارم مگر اینکه تو کمک کنی... شما فقط سعی کنید در خانه خدا کمی تواضع کنید؛ حتما امتحانات بعدی شما ساده تر و راحت تر خواهد بود... 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷