#کتاب_با_بابا
براساس خاطراتی از
#سردار_شهید_حاج_محمد_طاهری
و فرزندش#مصطفی
#قسمت_پنجاهم
#یادگار_خیبر
چند نفر از دوستان پدرم و سردار شهید شوشتري این ماجرا را بیان کردند: در عملیات خیبر، به فرماندهي حاج آقا طاهري جلو رفتیم و مواضع دشمن را قبل از اینکه آنها متوجه شوند محاصره و تصرف کردیم. یادم هست در همان خط مقدم، فرمانده لشکر ما، برادر قالیباف جلسه اي برقرار کرد وفرماندهان تیپها را دعوت کرد تا براي ادامه کار تصمیم بگیرند. از تیپ امام صادق (ع) معمولا حاجي طاهري در جلسات شرکت می کرد. آقاي قالیباف ایشان را به خوبي مي شناخت. از تیپ جوادالائمه (ع) هم معمولا آقاي برونسي حضور داشت. این دو نفر بسیار با هم رفیق بودند و ستون معنوي لشکر در رده فرماندهي به حساب مي آمدند. ما با فرماندهي حاجي طاهري کار پیشروي را ادامه دادیم و موفق شدیم چند فرمانده دشمن را اسیر بگیریم. یکی از فرماندهان بعثي اصرار می کرد که مي خواهم فرمانده شما را ببینم! ما این فرمانده را پیش حاجي طاهري بردیم. فرمانده عراقي ابتدا باور نمي کرد که یک جوان ساده و بدون درجه، فرماندهي