eitaa logo
ابراهیم هادی ذوالفقاری🇵🇸
187 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
47 فایل
﷽ ●بِسم ربّ الشُّهــداء●🌱 •مقام‌معظم‌ࢪهبرۍ: امࢪوزھ‌فضیݪت‌‌زندھ‌نگھ‌داشٺن‌شھدا‌ڪمتࢪ‌از‌‌شھادت‌نیست لینک ناشناسمون با گوش جان میشنویم payamenashenas.ir/Amirhosein110
مشاهده در ایتا
دانلود
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۶۹) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍خانم سارا - عضو کانال شهید دانشگر دختري هفده‌ساله هستم. پیش از این زندگی‌ام تا حدی به سوی تباهی و تاریکی کشیده شده بود و انگیزه و امید از وجودم رفته بود و در گناه غرق شده بودم. عکس هر شهیدی را كه مي‌ديدم به سادگی از كنارش می‌گذشتم. اما با دیدن عكس شهيد عباس و آن لبخند زیبا و چشمان معصومش دلم لرزید. اسم او را جستجو کردم. تمام یادداشت‌ها، عکس‌ها و فیلم‌هایش را بارها و بارها مرور کردم. مدت‌ها غرق در زندگي او بودم. ياد او آرامشی عجیبی به من می‌داد. حالا او را ناظر بر اعمال خود می‌بینم و از گناه کردن خجالت می‌کشم. من برادر ندارم. خوشحالم که در نجواهایم او را برادر خطاب می‌کنم.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۷۰) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍آقاي عبدالرضا جعفری- خادم امامزاده علی اشرف (ع) احساس ‌کردم که غریب هستند. ساعاتی از حضورشان در امامزاده علي اشرف (ع) گذشته بود. سه نفر بودند. دور مزار عباس حلقه زده بودند و دعا می‌خواندند. جلو رفتم و از آن‌ها سوال کردم از کجا آمده‌ايد؟ گفتند از اصفهان. پرسیدم این‌جا را چطور پیدا کردید؟ یکی از آن‌ها گفت خود شهید نشانی امامزاده را در خواب به من داده است.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۷۱) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍آقاي سالار کندی – استان مركزي خيلي به عباس وابسته بودم. خبر شهادتش را که شنیدم، رمق از جانم رفت. پاهایم بی‌حس شده بودند. انگار همه غم هاي عالم را ریخته باشند در دلم... حالِ غذا خوردن را هم نداشتم. از عمق جانم گریه می‌کردم. حالم آن ‌قدر بد بود که مادرم می‌گفت کاش عباس را نشناخته بودی... به مادرم گفتم دلم می‌خواهد به سوریه بروم. دستش را بوسیدم و گفتم هرطور شده باید به سوریه بروم. سکوت کرد؛ از آن سکوت‌هایی که نشانه رضایت‌است. امیدوار شدم. صبح روز بعد به يگان ارتش رفتم، پیش فرمانده‌ام. و گفتم برادرم شهید شده است! تعجب کرد گفت: برادرت؟! گفتم برادری که از برادر تنی‌ام بیش‌تر دوستش داشتم، عباس دانشگر. عکسش را نشان فرمانده دادم و گفتم که از دوستان صمیمی من بود. و اصرار کردم برای رفتن. فرمانده در برابر اصرار من کوتاه آمد و موافقت کرد. چند روز بعد راهی سوریه شدم. به منطقه خلصه شهر حلب رفتم. همان‌جایی که عباس شهید شده بود. در قسمت ادوات مشغول به خدمت شدم. برای اینکه موشک ها دقيق تر به هدف اصابت کند نام ائمه اطهار(ع) و گاهی به عشق رفیق شهیدم نام شهید عباس دانشگر را روي آن می نوشتم و از آن ها كمك مي خواستم و بعد شلیک می کردم. یک بار نام عباس دانشگر را روی یکی از موشک‌ها نوشتم و به ماشینی که شماری از تکفیری ها داخلش بودند شلیک کردم. روز بعدش هم که جمعه بود موقعی که تردد به داخل یکی از خانه هاي روستاي خلصه زیاد شده بود و تکفیری ها به داخل خانه رفتند مجددا با ذکر یاصاحب الزمان(عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) و نوشتن نام عباس دانشگر بر بدنه آن موشک، خانه را مورد اصابت قرار دادم. بعد از پنجاه روز به ايران برگشتم ولي دلم راضی نشده بود. مدتي بعد دوباره راهی سوريه شدم. به شوق ديدن رفيق شهيدم به دنبال شهادت بودم. افسوس كه در ماموريت دوم هم از رسيدن به کاروان شهدا جا ماندم. اما به تقدیر الهی راضی‌ام.
ابراهیم هادی ذوالفقاری🇵🇸
_
گرفتارم‌گره‌افتاده‌تو‌کارم ولی‌بازم‌تورو‌دارم‌چی‌کم‌دارم?! مگه‌ارباب‌‌نوکرو‌یادش‌میره...💔 _ _ !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°ب‍‌س‍‌م‌رَب‌ّال‍‌ش‍‌ه‍‌دآوال‍‌ص‍‌دی‍‌ق‍‌ی‍‌ن اسلام علیک یا صاحب زمان ♥️🤚🏻
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
‍ 🖤صلوات بر حضرت سید الشهدا (علیه السلام)🖤 ♥️اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ . 🖤پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد. ♥️و صَلِّ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ الرَّشِيدِ. 🖤و درود و رحمت فرست بر حسين مظلوم شهيد شجاع. ♥️قتِيلِ الْعَبَرَاتِ وَ أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ. 🖤كشته اشك چشم خلق و اسير محنتها. ♥️صلاَةً نَامِيَةً زَاكِيَةً مُبَارَكَةً. 🖤رحمت و درودى بر آن حضرت فرست كه دايم ♥️در افزايش و نیکو و با بركت باشد. ♥️يصْعَدُ أَوَّلُهَا وَ لاَ يَنْفَدُ آخِرُهَا أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ 🖤عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلاَدِ أَنْبِيَائِكَ الْمُرْسَلِينَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ‏ ♥️كه اول آن درود به آسمان صعود كند و انتها نداشته 🖤تا ابد باقى باشد. نيكوترين درود و رحمتى كه ♥️بر يكى از فرزندان پيغمبران مرسلت فرستى 🖤اى پروردگار عالمیان.
شهیدم ابراهیم هادی ‌می گفت: اگر می گویید الگویتان حضرت زهرا(سلام الله علیها) است باید کاری کنید ایشان از شما راضی باشند و حجاب شما فاطمی باشد.